اوزبیک تیلی سوزلیگی، نورالله آلتای
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در فیس بوک
قرآن الکریم با ترجمه به چند زبان
بابر ایزیدن، دکتور شفیقه یارقین
اوزبیکی شعرلر، امان الله قویاش
یورتداش، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
دُر دانه لر، دکتور فیض الله ایماق
اوزاق یــولــلار، ادبی و فرهنگی
حیات پنجره سیدن، فضل احمد بورگیت
آلتین کَمَلـَک، عبدالله تاشقین
آلتین یپراقلر، محمد کاظم امینی
اجتماعی و فرهنگی، فیض الله قرداش
پیوند های مهم
مـرحـوم قاری عبدالواحد خطیب زاده فرزند ملا محمد امین، خطیب مسجد خانقاه شهر سرپل در سال 1280 خورشیدی (سال بقر) تولد یافته، در سنین تمیز شامل مکتب لطافت دورۀ امـانـی گـردید. بعد از خواندن موفقانۀ سه صـنـف آن مکتـب به حیث معلم همان مکتب مقرر گردیده تا سال 1307 به وظیفۀ خویش دوام داد. قرآن مجید را در نزد خلیفه عبدالمجید مخدوم حفظ کرد.
در سال 1308 که مکتب لـطـافـت از طـرف حکومت سقوی لغو شد، قاری عبدالواحد خان به کار تجارت روی آورد، چند سال بزازی داشت.
در سالهـای جنـگ جـهـانـی دوم اقـتـصـاد کشور به ضعف گرایید و این ضعف اقتصاد مملکت، بر زندگی قاری عبدالواحد نیز تأثـیـر بـارز داشـت، چـنـد سال چـپـن فروشی کرد و سالهایی هم مواد سفالی در دکـان میفـروخـت. بـعـداً بـه زمـینداری و دهقانی نیز پرداخت. در سالهای اخیر عمر مکتب داری کرد، شاگردان زیادی داشت و اطفال را درس میداد.
وی در زمـستـان ســال 1361 در اثـر افـتـادن از زینۀ بالاخانۀ پهلوی مسجد مریض شد و در روز (3) دلو همان سال جان به جان آفرین تسلیم کرد. روحش شاد باد!
دانشمند گرامی محمد امین متین اندخویی در مورد سال وفات وی ابیات ذیل را سروده است:
سوز ارتحال
حـافـظ عـبـدالـواحـد ایـن فـرزانـه مـرد
چـهــره بــر افــروخـت چـون آمــوزگــار
جــلـــوه گـــاه ذهــن را افـــزود نـــــور
گـــرد بـــزدود از نــگــــاه پـــر غـــبـــار
بــر مـذاق تـشـنـه کـامـان مـیچـکیـد
از لـبــش لــذات مـعـنــی فـیــض بـــار
تـوشـه هـا از خـوان فـضلـش چیده اند
نــو نــهـــالان مــعـــارف بـــیشـــمـار
لــوح دل را نــیـــز آذیــن بـسـتــه بــود
بــا کـــلام حــضـــرت پـــــــروردگــــــار
قلقله(1) مـیکـرد چـون ابـن کـثیر(2)
بــود در حــســـن تـــلاوت نــــامـــــدار
نـــص قـــرآن را نـــکــو تــدریـس کـــرد
بـــا مــبــارک طــــرز و لـــحـــن آبـــدار
آه نـــاگـــه او ره نــظــــاره بـــســـــت
جــانـــب دنــیــای بــاقــی زیــن دیـــار
سـوخـت سـوز ارتـحـالـش مـغــز جــان
هـمـچـو آن سـر رشـتـۀ شـمـع مــــزار
سـیـزده صـد قـــطـره از یـک دیــــدهام
شـصـت و یک چکه ز دیگر چشمه سار
ســـر بــــرون بـنــمـــوده از درز مـــــژه
مــتـصـــل بـــاریـــد چـــون ابـــر بــهــار
جــمـلـه را شـیـرازه بـسـتـم عـاقـبـــت
ســال فـــوت از (اشک غـم) شد آشکار
از مرحوم قاری عبدالواحد چهار پسر و سه دختر باقی ماند. فرزند ارشدش کاندید اکادمیسین دکتور محمد یعقوب واحدی است.
(1) قلقله در لغت حرکت و جنبش صدا را گویند. در اصطلاح علم تجوید صوتی را گفته اند از اجتماع صفات، جهر و شدت حاصل میگردد.
(2) ابن کثیر مکی که نامش عبدالله ابن کثیر مکی بود در سال 45 هجری در مکه متولد شده و در سال 120 هجری در همانجا وفات یافته و مدفون گشته است.
برگرفته شده از کتاب «سرپل دیروز، امروز و فردا» تألیف انجنیر احمد جاوید «جاوید انتظار»
محبوب القلوب، تعلیمی، تربیتی و سرگرمی
قاری عظیمی، شرح زندگانی و دیوان مکمل
یولدوزلر، شرح زندگانی شعرای اوزبیک
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی فیس بوک
استاد ملا تاج محمد سرپلی، درفیس بوک
بیناد اجتماعی و فرهنگی بیانی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
بازی های عامیانۀ اوزبیکان جوزجان، یارقین
انجمن میر علی شیر نوایی، ناروی
سایت بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی
نشرات ما در فضای مجازی
شبرغان در صد سال اخیر نام کتابیست که استاد محمد عمر الــیــم بیات چهرۀ شناخته شدۀ فرهنگی و اجتماعی جوزجان در سن کهولت به رشته تحریر در آورده و بـه علاقـمـندان تـقـدیم داشته است. بخش اول کتاب که شامل ۱۲۷ صفحه است، با نگاۀ مختصر به گذشتۀ تاریـخـی شبـرغـان آغاز شده، اوضاع طبیعی، وجه تسمیه و علت ایجاد شهر شبرغان را مورد بحث قرار داده است. بالا حصار و شهر کهنه، وجه تسمیه بعضی قریه ها، عمارات دولتی و عامه، پیشه های مردم، تجارت، معارف و تحصیلات عالی، السنه و ملیت هـا در شـهر شبرغان، موسسات نفت و گاز، آثار طلا تپه، وسایل اطلاعـات جـمـعـی و مـدارس دیـنـی شـهـر شـبـرغـان عـناوین جالبیست که خواننده را با این شهر عمیقاً آشنا می سازد. دوامی بار
مرگ، ایـن هیـولای بـی آرزم، شـب و روز وظـیـفـه دارد تـا انـسـان ها را با اندوه جانگذار مواجه سازد و بهتـریـن هــا را بـه دیار نیستی بکشاند. مرگ این هیولای بی آرزم، بدون تشخیص خورد و بزرگ، پیر و جـوان، خـوب و بـد، وارستـه و زبـون با دشنه بران رشته حیات انسا ن ها را بدون وقفه و به بهانه های واهـی و گـاهـی بـدون بهـانـه قطـع می نماید. مرگ این هیولای بی آرزم از همان اولین لحظه پیدایش حیـات، با حیـات دشـمـنـی می ورزد و هر لحظه در کمین است تا حیات را به ممات تبدیل نماید. مرگ این هیولای بی آرزم، همه موجودات هستی را به تمکین وا داشته است و همه موجودات حیه اعم از نبـات و حیـوان بـی چون و چـرا بـه فـرمـان او تسـلـیـم انـد. انـسان نیز علیرغم نا رضایتی نمی تواند با هیولای مرگ مقابله نماید و ناگزیر است در برابر چنین نیروی قهار تمکین نماید و تسلیم گردد. مـا نـیـز نا گزیریم مرگ عزیزان مان را نا باوارانه بپذیریم و نظاره گر افول ستاره های درخشان باشیم.