نــورالله تـالـقـانـی در سـال ۱۳۱۸ هـجـری شمسی مطابق به ۱۹۳۹ مـیلادی در قریۀ سرای سنگِ شهر تالقان (مـرکـز ولایت تـخـار) در شـمـال افـغـانـسـتـان زاده شد. نام پدرش ملا نعیم، مـادرش پـرچـه، پدرکلانش امام قـُل و جدِ مــادریـش خـدربـیـگ اسـت، که در تورکستان جنوبی روستای «قزاقِ سرایسنگ» تـالـقـان کـه همین اکـنـون مـرکـز ولایت تـخـار است، میزیسته اسـت. پــدرکـــلان پــدری وی، از قـــزاقهــای خـــوارزم بــوده و در دوران جــنــگهــا، از راه مـیـــمـــنـه بـه تـالـقـان مـهـاجــر و در روســتــای «قزاق قشـلاق» مسکن گزیده است. «قـزاق قــشــلاق» در شمـال تـالـقان موقعیت داشته... ا
شبـرغان در صد سال اخیر نام کتابیست که استاد محمد عمر الــیــم بیات چهرۀ شناخته شدۀ فرهنگی و اجتماعی جوزجان در سن کـهـولـت بـه رشـتـه تـحـریـر در آورده و بـه علاقـمـندان تـقـدیم داشـتـه اسـت. بخش اول کتاب که شامل ۱۲۷ صفحه اسـت، بـا نـگـاۀ مـخـتـصـر بـه گذشتۀ تاریـخـی شبـرغـان آغاز شده، اوضاع طبیعی، وجه تسمیه و علت ایجاد شهر شبرغان را مـورد بـحـث قـرار داده است. بـالا حـصـار و شهـر کهنه، وجه تـسـمـیـه بـعضی قریه ها، عمارات دولتی و عامه، پیشه های مـردم، تجارت، معارف و تحصیلات عالی، السنه و ملیت هـا در شـهر شبرغان، موسسات نفت و گاز... ا
عبدالحی اوغلی محمد امین مـتـیـن انـدخـویـی، انـدخوینینگ چـک مـحـلـه قشـلاغیده ۱۳۱۹ هــجـــری شــمــسی ۱۹۴۱ مــیــلادیگــه مـاس، تـوغیـلـگن. ایلک اوقوشلرینی بیتیرگندن سـونگ، خصوصی شکلده بیلم اورگهنیشگه باشلهدی. شعر فـنـیده، اسـتاد قُربت کبی بیلهرمنلردن فایدهلنگن. او ایککی تـیـلده دری و تورکی (اوزبـیـکـچـه) ده شعر یازهدی و تحقیقی ایـشلـر هـم بجهرماقده. برماغلریگه قلم آلیب تاتلی سوزلری تـورلی ژورنـال، اخبار و جریدهلرده باسیلگن. اونینگ ایلک یازگن شـعـرلـری ۱۳۵۵ هـجـری شـمـسی، بیشینچی صنفده ایکن فاریابنینگ جریده ستوریده نشر بولیب... ا
کـاندید اکادمیسین دکـتـور مـحـمـد یـعـقوب واحدی فرزند قاری عـبـدالــواحـد فـرزنـد مـلا مـحمد امین خطیب، در بیستم جدی 1310 خـورشـیـدی (5 رمضان 1350 هجری قمری مطابق دهم جـنـوری 1932 مـیـلادی) در مـرکـز ولایـت سرپـل متولد شد. از شـش ســالـگـی تـا ده سـالـگـی در مـــدرسـۀ خـانگی، کُتب سـوادخـوانـی و قرآن مجید خواند، در ده سالگی شامل مکتب ابـتـدایـی سـرپـل گـردید و در سال 1326 از آنجا فارخ شد و در آغـاز سـال 1327 شـامـل دارالـمـعلمین کابل گردید و اساسات عـلـوم مـتـداول را در آنـجـا فـراگرفته در سال 1332 از آن لیسه فراغت یافت و به حیث معلم در سانچارک و... ا
آیـخـان بـیـانـی، کاندید اکادمیسین دکتور محمد یعقوب واحدی جـوزجـانـی نـینگ قیزی، 1332 نچی قویاش ییلی، سنبله آیی نـیـنگ 22 نچی سی، دوشنبه کونی قدیمی جوزجان بولمیش سـرپـل شـهـریـده تـوغیلگن. آلتی یاشیده سرپل نینگ نسوان بـاشـلـنـغـیـچ مـکـتـبـیـده اوقـیـشگه باشلَب، بیرینچی دن اون ایکـّـیـنـچـی صـنـفـگچه سرپل و کابل ولایتلری نینگ مکتبلریده سـبـاق اوقـیـب، 1350 نـچـی یـیـلده سرپل نینگ منهاج سراج لیـسه سیدن فارغ بولدی. کانکور امتحانینی تاپشیرگندن کیین کـابـل اوقـوو یـورتـی نینگ ادبیات و بشری علوم فاکولته سیده کامیاب بولیب، تورت ییل شو فاکولته ده... ا
در اوایل تـابـسـتـان سـال 1331 در خـانـواده مـلا عـبـدالـرحمن کـودکـی مـتـولـد شد نـامـش را عبدالغفار نهادند. این کودک در آغـوش مــادر پــرورش یـافـت و در هــفـت ســالـگـی او را بــه مـکـتـب دادنـد. دوازده ســال بـه مـکـتـب رفت تا اینکه در سال 1351 از صـنـف دوازدهـم بــا سـویـه عــالـی فــارغ گـردید و به امتحان کانکور پوهنتون راه یافت. از امتحان سختگیرانه کانکور دوره ظـاهـر شـاهـی موفق بـدر آمد و بـه دانـشـکـده ادبـیـات پـوهـنـتـون کابل پذیرفته شد. عبدالغفار مـیـخـواست شـامـل بـخـش روزنـامـه نـگاری (ژورنالیزم) فاکولته ادبـیـات شـود. مـن او را مشـوره دادم تا شامل... ا
محمدالله وطندوست فرزند الحاج میرزا محمد امیـن جـوزجـانی در بیستم سرطان سال 1329 خـورشیـدی در قـریـۀ قرغان تپه سرپل تولد شده و در سال 1335 شامل مکتب ابتدایی شهر سرپل گردیده اسـت. از صـنـف دوم بـه بـعـد در شـهر شبرغان درس خـوانـده، صـنف نهم را در متوسطه منهاج سـراج سـرپـل بـه پـایان رسـانـیـده بـعد از فراغت از صنف نهم شامل اکادمی تربیه معلـمـین کابل گردیده است. مـوصـوف بـعـد از فـراغـت از اکـادمـی تـربیه معلمین در سال 1347 شامل فاکولتۀ ادبیات و علوم بشری پوهنتون کـابـل گـردیـده از رشـتـۀ تاریخ و فلسفه فارغت حاصل نمود.. ا
در یک روز خزانی در حـالـیـکـه هـنـوز عـلایم زمستان مشاهده نمی شـد و هوا نسبتاً معتدل بود، در کوچه کهلک شبرغان دو پاکستانی با یک همکار افغانی خود منزل مولوی عالیقدر شهر را جـسـتـجو میکردند. رهگذران با آنکه همه او را می شناختند از شناخت خـود انکار می کردند و هیچ کسی حاضر نبود منزل او را نشان دهـد. طـالبان پاکستانی که حتی پشتو را نیز خوب بـلـد نبودند، با زبان نیمه اردو و نیمه پشتو همکار افغان خود را مـورد سرزنش قرار می دادند که چرا به دریافت منزل شخصی کـه شـهـرۀ شـهـر اسـت، مـوفـق نـمـی شـود. بـلاخـره بعد از ساعاتی سرگردانی طفل ده- دوازده ساله... ا
مـرحـوم قـاری عبـدالـواحد خطیب زاده فرزند ملا محمد امین، خـطـیب مسجد خانقاه شهر سرپل در سال 1280 خورشیدی (سال بـقـر) تـولـد یـافـته، در سنین تمیز شامل مکتب لطافت دورۀ امانی گردید. بعد از خواندن موفقانۀ سه صنف آن مکتب به حـیـث مـعـلـم هـمـان مکتب مقرر گردیده تا سال 1307 به وظـیـفــۀ خـویــش دوام داد. قــرآن مــجــیـــد را در نـزد خلیفه عبدالمجید مخدوم حفظ کرد.
در ســال 1308 که مکتب لطافت از طرف حکومت سقوی لغو شد، قاری عـبـدالـواحـد خـان بـه کـار تـجـارت روی آورد، چـنـد سال بزازی داشت... ا
وقتی با خیر محمد چاووش ملاقات میـکـنـید، انسانی حلیم و مـتـواضـع و در عـیـن زمـان بـا مناعت و سربلند را در برابر خود مـیبـیـنـیـد. مـناعت نفس و غرور مشروع انسانی او در عین فـروتـنـی، از اعـتـمـاد بـه نـفـس و روحـیـۀ بـلند اتکا به خود و بــاورهــای مـلـی او سر چشمه میگیرد. یکجا با این روحیه، پـیـگیری در کار، عشق و علاقۀ پایان ناپذیر به موسیقی ملی و باور به موفقیت درین ساحه او را از دیگران متمایز میسازد. آهـستـه و شمـرده حـرف مـیزند، با قاطعیت از فکر و نظر خود دفاع میکند، شوخ طبع و بذلهگو است، با تبسم و صمیمیت شما را استقبال میکند. ا
سـیـد کـبـیـر کـمـال رحـمـتلی استاد غفار کمال نینگ اوغلی دیـر. سـیـد کـبـیـر نـیـنـگ قـولاغـی بـالهلیگیدن دوتار نوالری و کلاسیک آهـنـگلر بـیلن تانیش. آتهسی رحمتلی استاد غفار کمــال افـغـانسـتـان نـیـنـگ مـشـهـور کلاسیک خوانندهلریدن بیــری بـولگن. سید کبیر ایندی رحمتلی آتهسی نینگ ایزینی ایـزلـب بـارماقده دیر. اوزینی ایتیشیچه: «اوزبیک خلقی نینگ اصــل مـوسـیـقـیسی دوتار دیر و مین دوتار بیلن ذوقلنهمن. کـلاسـیـک مـوزیـکلـر و فلکلوریک قوشیقلرنی هم اوقویهمن. الـبـتـه بـرچـهسـیـنی اوز رحمتلی آتهم، استاد غفار کمال دن ورگهنگنمن»... ا
نواختن دوتار از زمـان قـدیـم بدینسو در بـیـن مــردم تـُـرکـمـن مـروج است. البتـه این آلۀ موسیقی جایگاه خـاص را در بـیـن مــردم کسب نـمـوده اسـت. از ایـن سبب دوتارنــوازان بــزرگ و مـعـروف در قسمت استـفـاده و نــوازنـدهگی افـتـخـار بـزرگ را بـرای مـردم بـخـشـیـده اسـت. دوتــار یــک آلــۀ مـوسیقی کـلاسـیـک و قدیمی بوده و در بین مردم تـُرکمن مـروج اسـت که تـوسـط انـگـشـتـان نـوازنــدهگـان بـزرگ و مـعـروف نواخـته میشود. نوازندهگـانـی کـه بـه رمـز هـای هـنـری آن بـلـدیـت کــامـل دارنـد، در مـحـافـل بــزرگ بـا کمـپـوز هـای خوب دوتار مینوازند و مردم به آواز آن خوب گوش فرا میدهن... ا
شهـیـد سـرور سـرخـوش مـرد پیشگام در عــرصـۀ موسیقـی مـقاومـت است. او هـمـــزمـــان بــا ورود ارتــش شـــوروی به افـغـانـسـتـان راه و روش خـــود را تـغـیـیـر داد و بـا ســرودن و اجــرای قـطعات حاوی مـضـامــیـن سـیـاسـی شــور خــاصی به جامعه ملتهب آن زمان بـخـشید. شـهـیـد سـرور سرخوش بـرادر بــزرگ داوود سـرخـوش بـوده و در ولـسـوالـی دایـكندی ولایـت ارزگـان بـدنیا آمده بود. نامبرده شب عـیـد قـربان، تاریخ 25 سـنـبـلـه سـال 1362 بـه دسـت یــك روحـانـی مـتـعـصب هــزاره بـه قـتـل رسـیـد. ایـن واقـعـه همـراه شـد بـا قتل عام خانوادگی طوری كه از اطرافیان و نزدیكان و... ا
خــوانـد مـیـر مــؤرخ بـسـیـار مـعـتـبـر و پُرکـار و نــویــسـنـده و شاعــر خــوب است کــه به تــصــریــح خــــود او در حــبــیــب الـسیر(1)، دسـتور الوزراء(2) و مکارم الاخلاق(3) نامش غیاث الدین فرزند هـمـام الدین مشهور و ملقب به خواند میر است. پــدرش خـواجـه هـمـام الـدین فرزند خواجه جلال الدین محمد فرزند برهـان الدین هروی وزیر محمود فرزند سلطان ابو سعید تیموری پادشـاه بدخشان است.(4) مـادرش دخـتـر میر خواند مؤرخ و نـویـسـنـدۀ کـتـاب مـعـروف «روضةالصفا» است که به عمر 66 سالـگـی در دوم ذیقعده (903) در هرات وفات کــرد و در پهلوی مزار شیخ بهاء الدین عمر مدفون گردید... ا
قـاضـی ضـیــاؤالــدیــن 1265 شمسی یـیـلـی سرپل شهریده تـوغـیـلیب وایه گه ییتدی. آته سی نینگ آتی داد محمد ایدی. او شـعـرلـری تـوپـلـمـیـده 1337 یـیـلـی مـطـبـوعات مدیرلیگی التـماسیگه کوره یازگن کیچیک ترجمۀ حالیده اوز حقیده قوییده گـیـدیـک مـعـلـومـات بـیـره دی: «ضیاؤالدین داد محمد اوغلی، قـومـی اوزبـیـک، اصل توغیلگن وطنی سرپل آتی بیلن معروف بولگن جوزجان دیر. اوزبیک، تورک قـبـیـلـه لـریـدن بــیـری دیــر. یــاشـلـیـگـیـده مکتب گـه کیریب تورکی و فارسی تیللرده گی کتـابـلـرنـی اوقیـب سواد چـیقردی و یازیشنی اورگندی. اوشه زمان استادلریدن فایده لنیب بیر مقدار... ا
مرگ، این هیولای بی آرزم، شـب و روز وظـیـفـه دارد تا انسان هـا را بـا انـدوه جـانـگـذار مـواجـه سـازد و بـهترین ها را به دیار نـیـسـتـی بـکشاند. مرگ این هیولای بی آرزم، بدون تشخیص خــورد و بـزرگ، پیر و جوان، خوب و بد، وارسته و زبون با دشنه بـران رشـتـه حـیـات انـسان هـا را بـدون وقـفه و به بهانه های واهـی و گـاهـی بـدون بهانه قطع می نماید. مرگ این هیولای بـی آرزم از هـمـان اولـیـن لـحـظـه پـیـدایـش حـیـات، بـا حـیات دشمـنـی مـی ورزد و هـر لـحـظه در کمین است تا حیات را به مـمـات تبدیل نماید. مرگ این هیولای بی آرزم، همه موجودات هستی را به تمکین وا داشته است... ا
احـتـفـالـی بـه مـنـاسـبـت یـادبود و گرامیداشت از هفتادمین سالگرد درگـذشـت خلیفه عبدالمجید یکی از استادان خانقاه قدیم سرپل و روحانی بزرگوار و از مرشدان طریقۀ نقشـبـندیه در سرپل باستان برگزار گردید.
مـحـفـل بـه ابـتـکـار مـحـتـرم کـاندید اکادمیسین دکتور محمد یعقوب واحـدی و بـا مـیـزبـانـی داکتر عبدالقدیر «مجید» نوادۀ خلیـفـه روحـانـی عبـدالمجید با اشتراک دکتور واحدی، استاد عبـدالغـفور دسـتـیـار، مـخدوم محمد صادق مُفتیزاده، استاد احـمـد نـور خدیمزاده، استاد عبدالحی علمی، استاد محسن خان، داملا عبدالرحیم... ا
نـویـسـنـده گــان، شــاعــران و هــنــرمـنـــــدان منـسـوب بـه ملـیـت هـائـیـکـه در وطـن عـزیـز ما زندهگی دارند، بـخـصـوص مـلـیـت اوزبـیـک قـرن های متمادی بخاطر غنامندی فـرهـنـگ مـان آثـار زیـادی ایـجـاد کـرده انـد و از آنـهـا به میراث رسیـده، نـسـل بـه نسل مـورد استـفـاده قـرار گرفته است. این واضـح اسـت آنـهـا بـخاطـر رشـد و انـکـشـاف هـنـر سهـم خود را ادا کرده اند. امـروز بسیـاری از هـنرمندان ما را می شناسند، اما دربـاره زنـدهگـی و فـعـالیت هـای آنهـا معلومات ندارند. شفیع عظیمی یکی ازین چهره های شناخته شده در عرصۀ هنر میناتوری و موسیقی کشور است... ا
ضــیـاء خـواجــه منـصـوری افـغـانستانده خلقلر دوستلیگی اوچـون فـعـال خـذمـت قـیـلگن اوستاذ صنعتکـارلریدن دیــر. او ۱۹۲۰ نـچـی مـیـلادی یـیـلــده تـاشـکـنـد شـهریده توغیلدی. بــاشـلـنـغـیچ تعلیمنی توگهتیب، موسیقه کــورسـیـنـی هـم عـیـن شـو ییـرده تـوگـهتـدی. بـو کورسـده دوتــار و ســیــتــار چَلیشنی اورگــهنـــدی. مـیـــلادی ۱۹۲۹-۱۹۳۰ یــیــلــلـــرده فاریاب، مـزارشــریف، سونگره کابلده عمر کیچیردی. صنعتکار افغانستانده استـقـامـت قـیـلـهیــاتــگــن اوزبـیــک، تــرکـمن، تـاجـیـک، پـشـتـون و هــزارهلــرنـیـنـگ، اینیقسه، یاشلرنینگ ارداقلی صحبتداشی و... ا
قــرنهــا پـیـش جــوگــیهـا در سفـر های بدون مرز شان به افـغـانـسـتـان آمـدنـد. هـیـچ کس نمیداند دقیقاً چه وقت؟ یا چـطــور؟ امــا هــمــه مــیگـویـنـد کـه آنـهـا سـالها پیش به ایــن مـمـلـکـت آمـدهانـد. هـیـچ کـس نـمـیدانست، آنها کجا مـیخـوابـنـد؟ کـجـا بـچـههایشان را به دنیا میآورند و کجا با هـم دیـگـر جمع میشوند؟ اما آنها بودند که همیشه اولین و تـازهترین خبرها و کشفهای دنیا را یا حداقل خبر کشفها را بـرای مـردم افـغـانـستـان میآوردهاند. مثل مسافران جادویی کـه خـبـرهـای سـرزمـینهای راز و رویا و جادو را با خود حمل میکردهاند... ا
سالهـای درازی از آن روزی میـگـذرد کـه نمـایشنامۀ «میراث» نوشتۀ روان شاد استاد عبدالرشید لطیفی در بهار سال 1322 خورشـیـدی در شـهر کابل به نمایش در آمد. در کنار شخصیت های دیـگری که در جغرافیای هنری این نمایشنامه میزیستند، مـیـرزایـی کـم سـواد و پُر ادعـایی نیز فرصت زیستن یافته بود. نـقـش این میرزا را به جوانی داده بودند، تازه راه یافته به تیاتر، کـه هنوز او را در این اقلیم نامی و نشانی نبود. امروز آن جوان در پـلـکـان هـشـتـاد سـالـگـی ایـستاده است، چنان تندیسی با مـشـعـلـی از نام و نجابت. چنان فاتحی بر سکوی پیروزی و افتخار! و این جشن هشتاد سالگی بر او مبارک باد... ا
عـبـدالـرؤوف نفیر فاریابی فرزند محمد رسول قلی ارلات متولد بـه ســال 1305 هـ. ش. وی از مـلـیـت اوزبـیـک بـوده در قـریۀ اونـجــلاد (اونـجــه ارلات) مربوط ولسوالی حضرت امام صاحب ولایـت فــاریــاب در یـک خــانــوادۀ مـنور دیده به جهان گشود، تــعــلیــمات ابـتـدایـی را در مکتب ابتداییۀ انجلاد تکمیل کرد و تعلیمات متوسطه را در شهر میمنه به پایان رسانید. تـا سـال 1355 کــه آخـریـن سـال کـار هـای دیوانی وی بود، در محاکم بـلـخ، فاریاب، تخار و جوزجان کارهایی داشت. عبدالرؤوف نفیر از همــان آوانـی کـه سـوادش بـرآمـد بـه مـطـالعۀ آثار تاریخی و شعری علاقۀ خاص داشت... ا
افـغـانـسـتـاندهگی اتاقلی انقلابی شاعرلردن بیری عبدالحکیم شـرعـی جـوزجـانـی دیـر. او ۱۹۳۴ یـیـلی جوزجان ولایتیدهگی ســرپـل شــهـریــده بیر ضیالی عایلهده دنیا گه کیلگن. اونینگ تـاغـهسـی قـاری مـحـــمـــد عــظــیــم عــظــیمی «سرپلی» افغانســتـانـدهگـی مشهور و اقتدارلی اوزبیک شاعری. اونینگ اوغلی محمد کریم ذره عظیمی هم حاضرگی زمان افغانستان نینگ اوزبـیـک یـیـتـوک شاعـرلریدن بیری حسابلنهدی.بولهجک شـاعـر بـاشلانغیچ معلوماتلرنی سرپل شهریده حاصل قیلدی. ۵۰ یـیـلـلـرده او طـلـبهلـیـک پـیتیده کابل اونیورسیتیتیده اونلَب انقلابی روحدهگی محصللر بیلن دوستلَشدیم... ا
شبـرغان در صد سال اخیر نام کتابیست که استاد محمد عمر الــیــم بیات چهرۀ شناخته شدۀ فرهنگی و اجتماعی جوزجان در سن کـهـولـت بـه رشـتـه تـحـریـر در آورده و بـه علاقـمـندان تـقـدیم داشـتـه اسـت. بخش اول کتاب که شامل ۱۲۷ صفحه اسـت، بـا نـگـاۀ مـخـتـصـر بـه گذشتۀ تاریـخـی شبـرغـان آغاز شده، اوضاع طبیعی، وجه تسمیه و علت ایجاد شهر شبرغان را مـورد بـحـث قـرار داده است. بـالا حـصـار و شهـر کهنه، وجه تـسـمـیـه بـعضی قریه ها، عمارات دولتی و عامه، پیشه های مـردم، تجارت، معارف و تحصیلات عالی، السنه و ملیت هـا در شـهر شبرغان، موسسات نفت و گاز... ا
اگر نگاهی به اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی و ادبـی نـیـمـه دوم قـرن سـیـزدهـم و نـیـمه اوّل قرن چهاردهم هـجـری در افـغـانسـتـان داشـتـه بـاشـیـم، بـه ایـن نـتـیـجــه می رسیـم، بـا وجـودی که شیوه های نوین تحقیق و نگارش و امکانات بسان امروز وجود نداشته، اما به تناسب زمان حال خصوصاً در عـرصـه هـای فـرهـنـگـی و ادبـی بـا کتابخانه ها و نـفـیـس تـریـن کـتـب و آثـار دسـتـنویس تفوق و برتری داشته است. سـرپـل یـکـی از بـلاد تـاریـخـی افغانستان در این دوره دارای مرکز تدریس علوم معقول و منقول، مراکز ارشاد طریقه هـای عرفانی و حلقه های... ا
رحـمـتـلـی اسـتـاد غـفـار کـمـال، مـوسیـقـی مـکــتـــبـی ده اوقـیـمــهگن و مـوسیقی سُرلرینی استادلردن علمی طرزیده اورگــهنـیـش امـکانیتی گه هم ایگه بولمهگن. او بیرینچی دن اوزبـیـک کــلاسیک موسیقیسی و مقام آهنگلرینی مرحوم آتهسی کمــال خـان دن اورگـَـنگن. اوزبیکستان و تاجیکستان رادیولــری هم بو یولده اونگه اساسی یاردمچی بولگن. کمال اوشبو رادیولرنی اوزلوکـسیز تینگلَب، مرکزی آسیادهگی مقام خوان استادلردن کتّه بهره آلیب کمالگه ییتگن. اسـتـاد کـمـال یــوزلَب غـزلــلرنی یاددن بیلگنی اوچون کتاب و دفترگه احتیاج تاپمهگن. او هر زمان اوز مُخلصلری... ا
در یــکـی از کــوچــه هــا، در قــریــۀ دور افتاده در جوی زندان ولایــت سـمـنــگــان، آواز خــوش تــارهــا، صـدای آرام و متین چــکش سـبـک بـر روی چـــوب تــراش خــورده با صدای خش خــش دســتـان گــره بـسـتـۀ اسـتاد محمد قل هفتاد ساله، مــوسـیـقـی زنــدگـی را تشـکـیـل مـی دهـد. دنـبـوره ها، در کنار دیـوار کـاه گـلی کارگاه استاد محمد قل، صف کشیده اند و انـتـظـار مـی کشـنـد تـا اسـتاد، تارها را بر شانه های شان بـبـنـدد و آنـهــا نـیــز بـا شور فراوان، پس از آشنا شدن با سر انـگـشـتـان نـوازنـدگـان، بـنـالـنـد. ایـن روزها استاد محمد قل دنبوره ساز، به گفتۀ خودش وقت سرخاریدن ندارد... ا
بـلـبـلـی از کـوهساران بدخشان که بیش از ثلث قرن است با آوای بـاریک و جانـسوز غــجـک خـود گوش هـا را نوازش داده، بـا صــدای دلـکـش و دلـنـواز خـود دلـها را آرامش بخشیده، با اجـرای پـارچـه هـای کـمـیـدی و تـمـثـیـلی خــویش مــردم را خـنـدانـیـده و با نشاط بخشی، بزم محافل علاقمندان خویش را گـرمـی و حلاوت بخشیده است. بلی! آدیــنــه، کــه اســم هـنــری اش بـازگـل بـدخـشی می باشد، زادۀ محله ی چنار گنجشکان، واقـع در ولـسوالـی کـشم ولایت بدخشان بود که در 107 مـیـن بـهـار زنـدگیش چشم از جهان بربست. با جرات میتوان گفت که وی را از جمله آواز خوانان... ا
عـبـدالسـمـیـع صورتچی (جـوزجـانانی) پسر چهارم الحاج ملا عـبـدالـرحـمـان، زادگـــــاۀ مـحــلـۀ بـاغـات کـوچـۀ اپردی، گذر رحـمت آباد، مرکز ولایت سرپل. ســـال تــولــدش میزان 1342 هـجـری خـورشـیـدی. تـحـصـیـلـش مـاستری در نـقـاشــی از انسـتـیـتـوت آرت و تـیاتر جـمـهـوری بـیـلاروسـیه. تـحـصـیـلات مسلکی و ابــتـدایـی: اکـمال آموزش دورۀ شش سالۀ کورس هـای مؤسـسۀ هـنـری غـلام مـحـمـد مـیـمــنــه گـی و اخــذ دیـپلوم عالی، مـعـلـم بــرای مـــدت سـه سال از شروع صنف دهـم لـیـسـه تـا آغـاز فـاکـولـتـۀ آمـاده گـی در کــورس هــای نـقـاشی که تحت نظر نقاشان آسیای... ا
فــرزنـد بـرومـنـد خلق اوزبیک شادروان عبدالغفار بیانی پس از مـبـارزات خـسـتـگـی ناپذیر طولانی و خدمات ارزنده، در نتیجهٔ رقـابـت نـامـشروع و دسـیـسه آمـیـز دشـمـنـان دوسـت نما و تضییقات ارتجاع سیاه داخلی ناگزیر شد به کشور تاجیکستان پـنـاهـنـده شـود و بـا خـانـوادهٔ خـود در آنجا اقامت اختیار کند. عبدالغفار بیانی در شرایط دشوار مهاجرت به تاریخ 18 جـوزای ســال 1379 در یـکـی از شفاخانه های شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان زندگی را پدرود گفت و در همانجا به خاک سپرده شد. امـسال از درگذشت این فـرزنـد مـتـعـهـد و فـداکـار خلق اوزبیک مرحوم عبدالغفار بیانی در شهر... ا