اوزبیک تیلی سوزلیگی، نورالله آلتای
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در فیس بوک
قرآن الکریم با ترجمه به چند زبان
بابر ایزیدن، دکتور شفیقه یارقین
اوزبیکی شعرلر، امان الله قویاش
یورتداش، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
دُر دانه لر، دکتور فیض الله ایماق
اوزاق یــولــلار، ادبی و فرهنگی
حیات پنجره سیدن، فضل احمد بورگیت
آلتین کَمَلـَک، عبدالله تاشقین
آلتین یپراقلر، محمد کاظم امینی
اجتماعی و فرهنگی، فیض الله قرداش
پیوند های مهم
نـواخـتـن دوتـار از زمــان قـدیـم بدینسو در بـیـن مــردم تـُـرکـمـن مـروج است. الـبـتـه این آلۀ موسیقی جایگاه خـاص را در بـیـن مــردم کسب نـمـوده اسـت. از ایـن سبب دوتـــارنـــوازان بــزرگ و معروف در قسمت استـفـاده و نــوازنـدهگی افـتـخـار بـزرگ را بـرای مـردم بـخـشـیــده اسـت. دوتـار یک آلۀ موسیقی کلاسیک و قدیمی بوده و در بین مردم تـُرکمن مـروج اسـت که تـوسـط انگشتان نوازندهگان بزرگ و معروف نواخته میشود. نوازنـدهگـانـی کـه بـه رمـز هـای هـنـری آن بـلـدیـت کـامل دارند، در محافل بـزرگ با کمپوز های خوب دوتار مینـوازنـد و مردم به آواز آن خوب گوش فرا میدهـنـد و تـماشاچیان خود را خوش و... ا
افــغـانسـتـان نـیـنـگ شـمالی ولایتـلریده استـقامـت قـیـلووچی اؤزبـیـکـلـر، باشقه خـلقـلر قـطاری، اؤزی نـیـنـگ جوده بای و رنگ بــه رنـگ آغــزهکــی ایـجـادی بـیـلـن اجــرهلـیـب تـورهدی. مــذکــور مـیــراثـنـی تــؤپلـهش و نـشـر ایـتـیـش، اؤرگـهنیش و عــامــهلـشتیریش ایشلری سؤنگی ییللر دوامـیـده یــؤلـگه قــویــیــلـه بــاشلهندی. ایـنـیـقـسـه، افـغـانسـتان اؤزبیکلری خلق آغزهکی ایجادی نمونهلری نینگ «خلق دُر دانــهلــری» نـامـی بیلن ۱۳۵۹هـجــری و ۱۹۸۰ مــیــلادی یـیـلـده کـابـلـده علیحده کــتــاب حــالــیــده نــشــر ایـتـیـلـیـشی، افــغــانــسـتـان خـلـقـلــری نـیـنـگ ادبی- مـــدنـــی حــیــاتـــیـــده کـــتــتــه واقـعـه بؤلیب قالدی... ا
افـغـانستانده تورک- اوزبیک خلقی نهایت ده ستم کـورگـن ایـل- اولــوس. بــو ایــل- اولـــوس قـنـچـه هـم اوزاق تــاریـــخــــی اوتـمـیـشـگه ایگـه بـولـیـب بابا- اجدادلری کتـتـه خـان و خاقانـلیـکـلر قـوریب، دواریـغ ســـوریـب کـیـــلـگـن بــولـسهلـــر هـــم، قـالــهویـرسـه اولـر سونگـی بـیـر- ایکـّـی عصـر مـابـیـنـیـده اوشـبـو چـیـگـرهلـــــرده قـیـینـاق و قیـیـنـچـیـلیـکـلر آستیده حیات کیچیریب، شو بــاعـث مـدنـی- تـاریـخی، تیل و ادبیاتلری ایـزیلیب- یینچیلیب کیلگن خـلـق. اوشـبـو خـلــق نـیـنـگ محکـومیت تاریخی هنوزگچه هم سونگی ایکّی عصر آرهسـیـده کـورگـن نـقـصـانـلـرنـی بـرطرف قیلیشگه امکانیت تاپهآلمهگن... ا
فرهنگ و معارف بشری را که آیینـۀ تـمـام نـمـای هـســتی اجـتـمـاعـی گـفـتـه اند، مـحـصــول فـعـالـیـت هـای مادّی و معنوی انسان از بدو پیدایش تـا کـنـون می باشد. رشـد و رونـق آن نـه تنها بـاعث تـغـیـیــر و تکامل جوامــع بـشــری بـوده، بلکه صیقل گـر روح و روان افـراد جامعه نیز می باشد. هنــر مـوسیـقی کـه جُــزئــی از فـرهـنـگ بـشری مـی بـاشـد، هـمــواره بـــــا روح و عواطــف انـسـانی سـر و کـار داشـتـه، در نــوازش آن نـقـش بـس مـهـم دارد، هـنــر موسیقی یکی از مُبرم تریـن نـیـازمـنـدی هــای انـسـانــی بـوده و بــا سـرشـــت و ســرنـوشـت انـسـان پـیـونـد ناگسستنی دارد... ا
حـاجـی عبـدالـرحیـم اوغـلـی صــدرالـدین «انتظار»، ۱۳۲۲ نـچــی هـجـری قـویــاش یــیــلــیــنـدا، سرپل کئنتی نینگ عربخانه گذرینده بـول آجـونـغـا کـوز آچمـیشتیر. او، اوزونــونـگ یاراتتیغی پیشیغ و یـوکـسئـک آنـغـلاملی قــوشــوغــــلاری یــانــیـــنــدا، آوغانـیـسـتان رادیو و تـلـویـزیـونـی آرقالی تارقاتتیغی تــاتیغ سئسی بیرله اوقودوغو کـویـلـری بـیـرلـه ده، یـیـلــلاردان بــــئـری آوغـانـیـسـتـانـلی تورکلر آراسـیـنـــدا بـیـر سـابـلــیــغ شـاعــــر و تـاتـــیـغ سئسلی یــیــراغو (قـوشـوغـچـو، مـوسـیـقـیـچـی) تـانـیـلـیـب، سئــودئــکـلــریـنــیــــنــــــــگ کــونــگــلـــونـــده شــیــن (تـخـت) قوروب کئلمئکته دیر... ا
دنـبـوره یکی از آلات موسیقی اصیل ملی کـشـور مـاست. این آلـه را اوزبـیـک ها به گـونـۀ «دومبیره» و مردمان دیگر به شکل هــای «دَمبــوره» و «دَنـبــوره» تـلــفـــــظ مـیـکـنند. امروز دنبوره به عـنـوان یـک آلـۀ قـدیــمـی و اصـیـل مـلـی در میان اکثریت قــریـب بـه اتفاق تمام ملل تورکی جهان؛ مـانـند: اوزبیک ها، قزاق ها، تـورکمن ها، قــیـرغـیـز هـا، قـره قـلـپـاق ها، آلتای ها، بـاشقیرد ها، یـاقـوت هـا، تاتار ها و اویغور هـا و نـیـز سایـر ملـل؛ چون: تاجیک هـا و هـــزاره هـا مـــورد اســـتــفـاده است. در بــرخــی از مـــنـــابـــع تـاریــخـی اخـتـراع «دَنـــبـــوره» را بــه تـورکـان نـسـبت داده انـــد. گسـتــرده گی کاربرد... ا
نـویـسـنـده گــان، شــاعـران و هنرمنـدان منـسـوب بـه مـلـیـت هـائـیـکـــه در وطـن عـــزیــز مــا زنــدهگـی دارنـــد، بـخـصـوص مـلـیت اوزبـیـک قـرن های متمادی بخاطر غنامندی فـرهـنگ مـان آثـار زیـادی ایـجـاد کرده اند و از آنها به میراث رسیده، نـسـل به نسل مورد استفـاده قـرار گرفته است. ایـن واضــح اسـت آنـهـا بــخـاطــر رشـد و انـکـشـاف هـنـر سهـم خـــود را ادا کــرده انــد. امـروز بـسیـاری از هـنـرمـندان مـا را مـی شنـاسـنـد، امــا دربـــاره زنـدهگـی و فـعـالیت هـای آنهـا مـعـلــومــات نــدارنـد. شـفـیـع عـظـیـمـی یـکـی ازیــن چــهـــره های شناخته شده است... ا
خــوانـد مـیـر مــؤرخ بـسـیـار مـعـتـبـر و پُرکـار و نـویسنده و شاعر خوب است که بتصریح خود او در حبیب الـسیر(1)، دستور الوزراء(2) و مکارم الاخلاق(3) نامش غیاث الدین فرزند همام الدین مشهور و ملقب به خواند میر است. پــدرش خـواجـه هـمـام الـدین فرزند خواجه جلال الدین محمد فرزند برهان الدین هروی وزیر محمود فرزند سلطان ابو سعید تیموری پادشاه بدخشان است.(4) مـادرش دخـتـر میر خواند مؤرخ و نـویـسـنـدۀ کتاب معروف «روضةالصفا» است که به عمر 66 سالگی در دوم ذیقعده (903) در هرات وفات کــرد و در پـهـلوی مـزار شـیخ بهاء الدین عمر مدفون گردید، و به این سبب خود را به نسبت فرزندی و او را بـعنوان پدری و «ابوی مخدومی» خطاب میکرد و همین امر موجب اشتباه بعضی شده است که خواند مـیـر را فـرزند صلبی میر خواند توهـم کرده اند و حال آنکه خود را او در «حبیب السیر» (مجلد سوم، جزو سـوم، صفحۀ 329 طبع تهران) در شرح حال سید برهان الدین خاوند شاه پدر صاحب «روضةالصفا» وجه قرابت خود را با او تصریح میکند، با این قرار که می گوید:
«از ســیـد بـرهـان الـدین خـاوند شـاه سـه پسر مـانـد، یـکـی امیر خواند محمد یعنی صاحب روضةالصفا (کـه والـد بـزرگــوار والـدۀ مسود اوراق است.) دیگر سید نظام الدین سلطان احمد که در خدمت سلطان بــدیــع الــزمــان مـیـرزا منصب صدارت داشت. سوم سید نعمت الله که مجذوب متولد شد، یعنی اختلال مشاعر داشت.»
...الخ و در شرح حال میر خواند میگوید: «راقم حروف نسبت به آن حضرت علاقۀ فرزندی ثابت دارد و بزبان گستاخی خود را در سلک شاگردانش میشمارد.
چـه نـسبـت ذره را بـا مـهـر انـور
نمی شاید خذف در عقد گـوهـر
اگـر خـواهـم کـه بـاشد آبـرویـم
همی گویم که من شاگرد اویم
نـه شـاگـردم، غـلامِ کـمتـرینم
بگردِ خـرمـن او خـوشه چـیـنـم»
حضرت ابوی مخدومی را در اواخر ایام حیات میل بانقطاع و انزوا شد ...الخ(5) خواند میر در حدود سال 880 هجری در هرات تولد شده و از خوردی در تربیه و پرورش جد مادریش میر خواند بوده است و مطابق معمول آنزمان در سنین کودکی و جوانی در تحصیل علوم متداول زمان: تفسیر، شعر و ادب، لغت و تاریخ گذرانید، و به دربار سلطان حسین میرزا بایقرا و وزیرش امیر علیشیر نوایی (فانی) راه یافت و در تحت حمایه و تشویق این وزیر علم پرور کتاب مآثر الملوک خود را نوشت و امیر علیشیر، آوانیکه استعداد خوبی درین جوان مشاهده کرد، کتابخانۀ عظیمش را که در همان زمان از غنی ترین کتابخانه های خراسان بود، در اختیار خواند میر گذاشت. چنانچه خود او در مقدمۀ مؤلفۀ دیگرش «خلاصةالاخبار» می نگارد: «در عنفوان جوانی و مقدمۀ زندگانی به مطالعه و تحقیق تواریخ سیر و شوق مفرط داشته از سن تمیز همواره عمر عزیز را به مطالعۀ کتب مشغول و پیوسته نظر به صحایف حالات سلف و لطایف روایات خلف می گماشت. چون فی الجمله وقو فی بر اخبار و اوضاع عالم دست داد و اندک اطلاعی بر اطوار و احوال امم اتفاق افتاد و از طرفی هم انوار عدالت و عنایت حضرت امیر علیشیر بروجنات احوال شکسته بال می تافت و روز بروز این صورت سمت ازدیاد میگرفت و ساعت بساعت این حالت استکمال می پذیرفت، تا در سال (904) از هجرت وزیر دانشمند صدر فاضل نظام الدین علیشیر گنجینۀ کتب خویش را به من واگذاشت و مرا افتخار بخشید تا از آن کتابخانۀ نفیس مستفید گردم، و هر کتابی که مشتمل بر فن تاریخ و اخبار بوده و در کتابخانۀ آن بزرگوار موجود بود، تسلیم این بی یضاعت نمودند و به مطالعۀ آنها ترغیب و تحریص فرمودند... الخ»(6)
خواند میر تا سال 906 که نوایی وفات نمود، بحضور وی و بر بستر موتش حاضر بود و در همین سال کتاب «مکارم الاخلاق» خود را در سیرت مخدومش تکمیل کرد. بعد از این تاریخ با شهزاده بدیع الزمان میرزا (فرزند بزرگ سلطان حسین میرزا بایقرا) که با وی علاقه و روابط خاص داشت، به حیث وزیر این شاهزاده کار میکرد و تا آخر عمر این شاهزاده، در سراسر مسافرتها با او همراه بود. بدیع الزمان میرزا نیز نسبت به وزیر دانشمند خود بسیار احترام داشت و حتی محرم خود میدانست، چنانچه این شاهزاده شرح جنگها و فتوحات و احیاناً شکستهای خود را برای او نقل مینمود و درین مورد کمتر چیزی را از او مستور میداشت و غالب مأموریتهای سنگین را به او محول میکرد. اولین مأموریتی که به خواند میر واگذاشت، زمانی بود که در سال (909) قوای محمد شیبانی بر خراسان تاخت.(7)
بدیع الزمان میرزا در مقابل خطر هجوم شیبانی ها از پدرش استمداد جُست. بنابر رنجش خاطری که در بین شان بود از طرف پدر توجه نشد و خود به فکر جلوگیری از حملات محمد شیبانی شد و خواند میر را به حیث سفیر با هیئتی به دربار امیر خسرو شاه حکمران قـُندُز فرستاد تا در مقابل هجوم محمد خان شیبانی از قـُندُز کمک بفرستد. در حالیکه خود خسرو شاه نیز در مقابل حملات برادرِ محمد خان شیبانی محمود سلطان قرار داشت و نمی توانست با بدیع الزمان کمک کند و این هیئت همراه با خواند میر بی نتیجه بازگشت.(8) در روز دوشنبه 11 ذی الحجه 911 سلطان حسین میرزا وفات کرد و بنابر وصیتش متصرفات او بین بدیع الزمان و مظفر حسین تقسیم شد، و هر یک به انتخاب وزیر پرداختند و بدیع الزمان میرزا باز هم خواند میر را در وزارت خود نگهداشت.(9) با وفات سلطان حسین میرزا، محمد خان شیبانی زمینه را مساعد دیده،بیشتر متوجه این مناطق شد و بدیع الزمان در سال 912 هجری خواند میر را نزد امیر شجاع بیک حکمران قندهار روانه داشت، تا کمک بخواهد. وقتیکه خواند میر به هرات آمد، در همین وقت چوچک بیگم دختر بدیع الزمان مـُرده بود و خواند میر نتوانست به قندهار برود. بالاخره محمد خان شیبانی در 913 هجری به هرات هجوم آورد و شاهزادگان هم نتوانست پیشگیری کنند و هرات را محمد خان شیبانی بدست آورد و خواند میر هم تا 916 در هرات بود و اوضاع پُر آشوب زمان را مینوشت. در کتاب «حبیب السیر» اش حتی این وقایع دقیق و روز بروز ضبط شده است. در سال 916 شاه اسماعیل صفوی بر خراسان لشکر کشید و بعد ازین تاریخ مؤرخ ما با شاهزادۀ تیموری میرزا محمد زمان فرزند بدیع الزمان میرزا در غرجستان بسر میبرده است و در سال 921 با همین شاهزاده به بلخ رفت و به حیث مشاور خاص شاهی کار میکرد.(10) در تمام این مسافرتها و زد و خوردها خواند میر شاهزادۀ تیموری را که همه جا از او بنام «مخدوم زاده» تعبیر میکند، همراهی کرد ولی در سال 923 محمد زمان میرزا به قندهار رفت و خواند میر به اجازۀ مخدوم زاده اش در غرجستان مقیم شد.(11) و بعد از چندی خواند میر به هرات بازگشته به مطالعات تاریخ پرداخته است و تا اینکه در سال 927 هجری حکمران هرات امیر غیاث الدین محمدالحسینی القاصی(12) وی را به نوشتن کتاب «حبیب السیر» ترغیب کرده است. وی جلد اول این کتاب را مطابق امر او نوشت ولی در همین سال مشوق وی امیر غیاث الدین در هرات به امیر سلطان حکمران خراسان کشته شد و اوضاع آشفتۀ هرات در تحت حکمرانی کریم الدین حبیب الله ساوجی آرامش یافت و این شخص نسبت به خواند میر با نهایت محبت و احترام رفتار میکرد و او را که به مناسبت دلسردی و نومیدی دست از نوشتن کتاب باز داشته بود، دوباره به اتمام کتاب تشویق کرد. خواند میر در سال 930 کتابش را بنام آن شخص تکمیل کرد.(13) بعد از آن در اواسط شوال 933 از هرات عازم قندهار شد و در آن شهر شروع به تجدید نظر در کتاب خود «حبیب السیر» نمود، ولی (قبل از آنکه عدد اجزا از مرتبۀ احاد تجاوز نماید.) در دهم جمادی الثانی سال 934 بطرف هندوستان حرکت کرد. بنابر خرابی وضع جوی این مسافرت هفت ماه طول کشید تا در روز جهارم محرم 935 هجری بشهر آگره رسید.
خواند میر به حضور ظهیر الدین محمد بابر پادشاه هندوستان رفت. حضور خواند میر در دربار بابر روز هشتم ربیع الاول 935 بود که بابر بعد از مریضی کم مدت شفا یافته و در باغ «هشت بهشت» طوی بزرگی ترتیب داده بود.(14) و در همین سال خواند میر به همراهی بابر به سفر بنگاله و سواحل رود گنگ رفت و بعد از مرگ بابر (937) به دربار پسرش همایون مقیم بود و قانون همایونی را بنام او نوشت و لقب «امیرالمؤرخین» یافت.(15)
صاحب تاریخ فرشته سال وفات خواند میر را که (به مرض اسهال از جهان گذران درگذشت...) بسال 941 میداند. در حالیکه خواند میر مادۀ تاریخی در فوت مولانا شهاب الدین معمایی (متوفی 942 هجری) سروده و بعد در همین سال وفات کرده است. چنانچه مؤلف تذکرۀ شاهد صادق هم رحلت او را در سال 942 آورده است و بنابر وصیتی که کرده بود، او را در دهلی در جنب مزار نظام الدین اولیا و امیر خسرو در دهلی بخاک سپرده اند و در این زمان نزدیک (62) سال داشته است.(16)
از خواند میر دو پسر باقی مانده، یکی به قول «ریو» مؤلف فهرست نسخ خطی موزۀ بریتانیا که در ضمن شرح حال مختصری که از خواند میر در ذیل عنوان «خلاصةالاخبار» ذکر میکند، نوشته است که پسر خواند میر معاصر اکبر (993 هجری) بود و در خدمت او میزیست، اکبر به او لقب «خانی» داد و به سید عبدالله خان مشهور شد و در سال 996 در ولایت کشمیر فوت نموده است.(17)
مرحوم سعید نفیسی در مقدمۀ «دستور الوزراء» پسر دوم خواند میر را چنین معرفی میکند: «خواند میر پسری داشته است بنام میر محمود که ظاهراً پس از مرگ و دوباره از هندوستان به هرات آمده، یا اینکه با پدر به هند نرفته است. در هر صورت در هرات میزیسته و از احوال او جز این اطلاعی نیست که وی مؤلف کتابیست در تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب که در سال (950) بنام محمد خان شرف الدین اوغلی تکلو از امیران دربار صوفیه آغاز کرده و در 957 به پایان رسانده است و ازین قرار تا پانزده سال پس از مرگ پدر زنده بوده است.(18)
مؤلفات خواند میر
خواند میر در مقدمۀ کتابش «حبیب السیر» به تألیفات خود اشاره نموده است:
ـ1- مآثر الملوک: در اقوال حسنۀ ملوک و دانشمدان به تشویق میر علیشیر نوایی پیش از (904 هجری 1498 میلادی) نوشته شده و تألیف اولین اوست؛ زیرا در مقدمۀ آن می نویسد که هنگام تألیف کتاب جدّ مادریش مؤلف «روضةالصفا» (متوفی 903 هجری) زنده بود. این کتاب سه باب دارد:
باب اول: مآثر شاهان قدیم عجم از کیومرث تا انو شیروان.
باب دوم: مآثر حکما و دانشمندان از آدم تا بزرگمهر.
باب سوم: مآثر حضرت رسول و ائمۀ اطهار.
بعد ازین فصولی در مآثر خلفای بنی امیه و عباسیه و دودمان های طاهریان، سامانیان و غزنویان و غیره تا ملوک کرت دارد که آخرین فصل آن در شرح مآثر خاقانان تورک است.
نسخۀ واحدی از این کتاب در موزۀ بریتانیا به نمبر (29) موجود بوده و «ریو» در صفحۀ 18 جلد سوم فهرست خویش ذکر کرده است.
ـ2- خلاصةالاخبار فی بیان احوال الاخبار: تاریخ عمومی (905 هجری 1499 میلادی) مشتمل بر یک مقدمه و ده مقاله در شرح حوال رسل، شاهان و مشاهیر علم و ادب و سیاست که نسخه های خطی آن در کلکته، کابل، تاشکند و استانبول(19) موجود است و کتابی نافع و مفید است. در مقدمۀ کتاب نوشته که امیر علیشیر نوایی در (904) کتابخانه اشرا به اختیار من گذاشت و بعد از مطالعه در شش ماه این کتاب را به حضور موصوف تقدیم کردم. ترجمه هایی ازین کتاب به زبانهای فرانسوی و انگلیسی نشر شده است، و فصلی از این کتاب توسط مرحوم سرور گویا اعتمادی نیز چاپ و نشر گردیده است.(20)
ـ3- دستور الوزراء: مشتمل بر احوال وزیران معروف دورۀ اسلامی تا 915 هجری که بنام سلطان حسین میرزا بایقرا و امیر کمال الدین محمود در سنۀ 906 تألیف کرده و در 914 در آن تجدید نظر نموده است. این کتاب در تهران طبع شده است(21) و نسخه های متعدد خطی آن در متابخانه های اروپا و آسیا موجود است.
ـ4- اخبار الاخیار: در مقدمۀ «حبیب السیر» مذکور است که غالباً مشتمل بر احوال عرفاء (ولی نسخه یی از آن ظاهراً در دست نیست.)
ـ5- منتخب تاریخ و صاف: در مقدمۀ «حبیب السیر» این کتاب را نیز از جملۀ تألیفات خود ذکر کرده که نسخه یی از آن سراغ نداریم.
ـ6- غرایب الاسرار: این کتاب به او منسوب است که اکنون از وجود آن خبری در دست نیست.(22) ولی در فهرست کتب شناسی ایلیوت در تاریخ هند این کتاب از تألیفات او شمرده شده است.
ـ7- جواهر الاخبار: این کتاب نیز به او منسوب است که اکنون از وجود آن خبری در دست نیست.(22) ولی در فهرست کتب شناسی ایلیوت در تاریخ هند این دو کتاب (غرایب الاسرار و جواهر الاخبار) از تألیفات او شمرده شده است.
ـ8- نامۀ نامی: در فن انشا و تمام شعب آن نوشته شده و «ایته» آنرا در فهرست کتب دیوان هند معرفی کرده و دارای اهمیت فراوان تاریخی میداند. خواند میر این کتاب را در 926 آغاز و در 929 هجری به پایان رسانیده است. نسخ متعدد این اثر در کتابخانه های اتحاد شوروی نیز موجود است.
ـ9- قانون همایونی: خواند میر این کتاب را بعد از مهاجرت به هند بنام شهنشاه تیموری هند همایون پسر بابر در گوالیار بسال 937 نوشت. در شرح قوانین دربار شاهی و لوازم آن و مخترعات همایون در امور دربار داری و غالباً آخرین تألیف اوست و صرف یک نسخۀ خطی آن در موزیم بریتانیا موجود است، که از روی همین نسخه بسال 1940 میلادی با مقدمۀ انگلیسی توسط هدایت حسین در هند چاپ و نشر شده است.
ـ10- حبیب السیر فی اخبار افراد البشر: تاریخ بسیار مفید و مهم عمومی است که در سال 927 هجری به نوشتن آن آغاز کرده، در چهار جلد بنام کریم الدین حبیب الله ساوجی یکی از اکابر و وزیر حکمران خراسان دور میش خان به تاریخ (ماه ربیع الاول 930 هجری) در سه سال و هشت ماه به پایان رسانیده است.
حبیب السیر به انشای روان و لطیف در کمال جامعیت و احتوا نوشته شده و بهترین کتابیست در تاریخ زبان دری که نظیر آن کمتر است. مخصوصاً شرح احوال رجال علم، ادب، هنر و تصوف که در پایان اکثر فصول دارد. از ممیزات خاص قریحۀ لطیف خواند میر است که بعد از او مؤلفان عالم آراو، احسن التواریخ وغیره نیز همین روش را تعقیب کرده اند و قبل از او آثار امام ذهبی و یافعی در عربی نیز برهمین و تیره اند.
خواند میر در سبک انشای ساده و روان پیرو و همدم جدّ مادری خود میر خواند مؤلف «روضةالصفا» است.
حبیب السیر مشتمل است بر تلخیص روایات تاریخی از خلقت آدم تا ظهور اسلام و بعد از آن بر تاریخ اسلام تا 930 هجری و عصر خودش که تا سال 873 هجری را جدّش در شش جلد «روضةالصفا» نوشته بود و وقایع (57) سال بعدی را خواند میر در «حبیب السیر» نوشت که به قول استاد جلال همایی (مقدمۀ حبیب السیر، صفحۀ 32، طبع کتابخانۀ خیام، تهران 1333) قسمت اختصاصی «حبیب السیر» نیز همین است.
ـ11- جلد هفتم «روضةالصفا»: برخی از نویسندگان از آن جمله هدایت حسین در مقدمۀ قانون همایونی (صفحۀ 29) جلد هفتم روضةالصفا را هم از تألیفات خواند میر شمرده اند، ولی همین جلد هفتم که یقیناً به قلم خواند میر است کتاب مستقلی نیست بلکه جزویست از حبیب السیر جلد چهارم که مشتمل است بر احوال سلطان حسین میرزا بایقرا و اخلاف وی که آنرا در جلد چهارم «حبیب السیر» بعد از (صفحۀ 110 طبع خیام، تهران 1333 هجری شمسی) می بینیم.(23)
در بحث شعر گویی خواند میر گفته میتوانیم که اصل کار وی را وقایع نگاری تشکیل میداده و شعر گویی کار فرع اوست و ما درین جا با استفاده از کتاب «حبیب السیر» اش چند پارچه نظمش را که بمناسبت هایی سروده، می آوریم:
«راقم حروف را در تاریخ آن مصیبت شامله (یعنی فوت امیر علی شیر نوایی) این قطعه بخاطر رسیده بود که:
جـنـاب امــیــر هــدایــت پـنـاهــی
کــه ظـاهـر ازوگـشت آثـار رحـمـت
شد از خـار زار جـهـان سوی باغی
که آنجا شگفته است گلزار رحمت
چو نازل شد انوار رحمت به روحش
بجو سال فوتش ز «انـوار رحـمـت»
و هم در باب تاریخ حادثۀ حملۀ سپاهیان محمد خان شیبانی در سال 909 به بلخ و توابع آن و مقدار خرابی و ویرانی که مردم این بلده متحمل شده قطعه یی سروده است:
محمد خان چو از آمویه بگذشت
شراب عیش اهـل بـلخ شد بلخ
تمام شهر ویـران گشت از جنگ
از آن تـاریخ شد «ویـرانی بـلـخ»
قاضی نظام الدین محمد فراهی که از قضاة درست کار وقت بوده و واقعۀ مرگ قاضی نامبرده در ماۀ محرم سال 900 هجری اتفاق افتاده و خواند میر در تاریخ آن واقعه این رباعی را گفته است:
آنکس که شریـعت به نظام از وی شد
از حـکـم قضـا سجل عمرش طی شد
از صـفحـۀ دل چـو مـحـوش نـام نـظام
توضیح پذیرفت که: «فانی کی شد؟»
---------------------------------------------------------------
ـ1- دیباچۀ حبیب السیر، ص.(4) به اهتمام استاد جلال الدین همایی، طبع 1333 تهران.
ـ2- دستور الوزراء، ص.(7) به اهتمام مرحوم سعید نفیسی، طبع 1317 تهران.
ـ3- مکارم الاخلاق، مقدمۀ مولف.
ـ4- مجلۀ آریانا، مقالۀ پوهاند حبیبی، ص.(351) شمارۀ 7و 8 سال 1345.
ـ5- حبیب السیر، مقدمۀ جلال الدین همایی، جلد اول، ص.(5-6.
ـ6- فصلی از خلاصةالاخبار خواند میر، به اهتمام گویا اعتمادی، ص.(4) طبع دوم 1345 کابل.
ـ7- مقدمۀ رجال حبیب السیر، ص.(و) و (ز.
ـ8- حبیب السیر، جزو سوم، جلد سوم، ص.(352) به اهتمام عبدالحسین نوایی در مقدمۀ رجال حبیب السیر.
ـ9- ایضاً ص.(360.
ـ10- مجلۀ آریانا، مقالۀ پوهاند حبیبی، صفحه (350-351.
ـ11- مقدمۀ رجال حبیب السیر، صفحۀ (ص) و (ط.
ـ12- رجال حبیب السیر، جهت معلومات احوال این امیر رجوع شود به صفحۀ (235-240.
ـ13- حبیب السیر، جهت تفصیل بیشتر رجوع کنید به دیباچۀ مؤلف، جلد اول کتاب، ص.(4 و 5) چاپ تهران.
ـ14- خلاصةالاخبار، خواند میر، تعلیقات فصلی ص.(67.
ـ15- مجلۀ آریانا، مقالۀ پوهاند حبیبی، صفحۀ (352.
ـ16- دستور الوزراء، خواند میر، مقدمۀ چاپ سعید نفیسی، صفحۀ (ص.
ـ17- رجال حبیب السیر، مقدمه، صفحۀ (ی.
ـ18- دستور الوزراء، مقدمه، صفحه (ج.
ـ19- مکارم الاخلاق، دو نسخۀ خطی این کتاب، دکتور محمد یعقوب واحدی در شماره 7 و 8، سال 1345، از صفحۀ 386 تا 388 مجلۀ آریانا معرفی شده است.
ـ20- فصلی از خلاصةالاخبار تألیف خواند میر با مقدمۀ وحواشی و تعلیقات مرحوم گویا اعتمادی، طبع ثانی 1345 کابل.
ـ21- دستور الوزراء، خواند میر، به تصحیح استاد سعید نفیسی، سال 1317.
ـ22- رک: مقدمۀ انگلیسی قانون همایونی، صفحۀ (27.
ـ23- قسمت مؤلفات خواند میر از مقالۀ پوهاند حبیبی، شمارۀ 7 و 8 سال 1345 مجلۀ آریانا استفاده شده است.
نویسنده: عبدالغفار بیانی، گرفته شده از مقدمۀ «مکارم الاخلاق» تألیف خواند میر، چاپ 1360 کابل.
محبوب القلوب، تعلیمی، تربیتی و سرگرمی
قاری عظیمی، شرح زندگانی و دیوان مکمل
یولدوزلر، شرح زندگانی شعرای اوزبیک
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی فیس بوک
استاد ملا تاج محمد سرپلی، درفیس بوک
بیناد اجتماعی و فرهنگی بیانی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
بازی های عامیانۀ اوزبیکان جوزجان، یارقین
انجمن میر علی شیر نوایی، ناروی
سایت بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی
نشرات ما در فضای مجازی
وقـتـی بـا خـیـر مـحـمد چــاووش ملاقـات میـکـنـیـد، انسانی حلیم و مـتـواضـع و در عین زمان بـا مـنـاعت و سربلند را در برابر خـود مـیبـیـنـیـد. مـنـاعـت نـفـس و غرور مشـروع انـسـانی او در عین فـروتـنـی، از اعـتـمـاد بـه نـفـس و روحـیـۀ بـلند اتکا به خــود و بــاور هــای مـلـی او سر چشمـه میگـیـرد. یکجا با این روحیه، پـیـگیری در کـار، عـشـق و عــلاقۀ پــایــان نـاپـذیـر به مـوسیـقـی مـلـی و باور به موفقیت درین ساحه او را از دیـگـران مـتـمـایز میسازد. آهـستـه و شمــرده حــرف مــیــزنــد، بــا قـاطـعـیت از فکر و نظر خود دفاع میکند، شـوخ طـبـع و بـذلـهگــو است، با تبسم و صمیمیت شما را استقبال میکند... ا
هـنـر هـمـانـند شعر و ادبیات تراویدۀ ذوق و استعداد زیبایی شناختی انسان و نماد احساس و انـدیشـه های ظریف و تلطیف شدۀ اوست. انـسان نـه تنـهـا بـا ایـجاد و ابـداع پـدیـده هـای هـنـری ذوق و سلیقۀ زیبایی شـنـاخـتـی خـود را اقـنــاع و رشد مـیـدهـد، بـلـكـه درد ها و نیاز های روانی و حسّی خـود را نیز از راه شنیدن یا دیدن آن تسكین می دهد و بر طرف مـیـكـند. از هـمـیـن رو، تـا انسان بوده و هست، هنر با او هـمـراه است و مانند همه نماد های گونه گون فرهنگ بشری یكجا با نسلهای آدمــی پـویـه تـاریـخ را در نـور دیــده، فـراز و فرود هـای تـحــول و دگـرگـونـــی هــا را پذیرا شده است. ا
سـیـد کـبـیـر کمـال رحـمـتلی استاد غفار کـمـال نـیـنگ اوغلی دیر. سید کبیر نینگ قـولاغــی بـالــهلـیـگـیـدن دوتـار نــوالری و کلاسـیـک آهـنـگلـر بیلن تانیش. آتهسی رحـمـتـلـی اسـتـاد غـفار کمال افغانستان نـیـنـگ مـشـهـور کـلاسیـک خوانندهلریدن بیری بـولـگن. سـیـد کـبیر ایندی رحمتلی آتـهسی نیـنگ ایزینی ایزلب بارماقده دیر. اوزیـنـی ایتـیشیچه: «اوزبیک خلقی نینگ اصل مـوسیقیسی دوتار دیر و مین دوتار بـیـلـن ذوقـلـنـهمـن. کـلاسـیک موزیکلر و فـلـکـلـوریـک قـوشـیقلرنی هم اوقویهمن. الـبـتـه بـرچـهسـیـنـی اوز رحـمـتلی آتهم، استاد غفار کمال دن اورگهنگنمن». سـید کبیر اوزبیکستانلیک... ا
ضیاء خواجه منصوری افغانستانده خلقلر دوستلـیـگـی اوچـون فعال خذمت قیلگن اوسـتـاذ صنعتکارلریدن دیر. او ۱۹۲۰ نچی میـلادی ییلده تاشکند شهریده توغیلدی. بـاشـلـنـغـیچ تعلیمنی توگهتیب، موسیقه کـورسـیـنی هم عین شو ییرده توگهتدی. بــو کـورسـده دوتـار و سـیـتــار چَلـیشنی اورگـَنـدی. مـیلادی ۱۹۲۹-۱۹۳۰ ییـلـلـرده فـاریـاب، مزارشریف، سونگره کابلده عمر کـیـچـیـردی. صنـعـتـکار افـغـانـسـتــــانده اسـتـقـامـت قـیـلـهیـاتگن اوزبیک، ترکمن، تـاجیک، پشتون و هزارهلرنینگ، اینیقسه، یـاشلـرنـیـنـگ ارداقـلـی صحـبـتــداشی و صـمـیـمـی دوسـتی ایدی. منصوری نینگ افغانستان اوزبیکلری تیلی و... ا
كـیـمـگـه بـاریـب ایـتـه یـن... ایـن ترانه ی زیـبـا را شـاعر گرامی شهباز ایرج ساخته اسـت و فـرهـاد دریـا هـم خـیلی زیبا اجرا كـرده است. زیـبـایـی این آهنگ از دیدگاه مـن دو مسـئلـه ی مهم دارد یكی این كه فـرهـاد دریـا از مــحــدود خــوانـنــده هـای افـغـانـسـتـان اسـت. كـه در اجرای آهنگ هـای اوزبـیكی مشكل لهجه ندارد و ترانه را خـیـلـی بـه زیـبـایی اجرا می كند و حتا فـكـر كـنم شاید شاعر آن حظ ببرد و كیف كـند و زیبایی دیگری كه آهنگ دارد او این است كـه تـرانـه ی اوزبـیـكـی در چـوكـات موسـیـقـی فارسی اجرا شده اون هم در سـاختار آهنگ های فرهاد دریا، و ترانه ی این آهنگ هم خیلی ساده... ا
دانش اندوزی و فـراگـیــری فـنــون ادبی و هـنــری از ســجـایـــای بــرازنــدۀ کسانی مـحـسـوب میگردد که دارای ذوق سلـیـم و صاحب دیـد وسیـع بـاشـنـد. مـردم ادب پـرور انــدخــوی همـانـند دیگر شیفته گان سرود و سخن از روزگاران قدیم تا امروز با ایــن روحــیــه آمــیـزش یـافـته، در پرورش گلبرگ هــای نـفـیـس ادب و هـنـر از خـود سلایق ویــژه یی نشان داده اند. منجمله گــرایـش مـهـر ورزانــۀ شـان در آمـوزش و گسترش هـنـر ظـریف موسیقی کلاسیک (نــوا هــای قــدیـمه به خصوص اوزبیکی) شــایـان یــاد کــرد اسـت. هـنـر دوسـتان در مــحــافــل هـنـری به نوا های روح نواز رامشگران با اشتیاق... ا
قـرنها پیش جوگیها در سفر های بدون مــرز شان به افغانستان آمدند. هیچ کس نمیدانـد دقـیـقاً چـه وقـت؟ یـا چطور؟ اما همه میگویـنـد کـه آنـها سالها پیش به این مـمـلــکــت آمــدهانــد. هــیــچ کـــس نمیدانـسـت، آنـهـا کـجا میخوابند؟ کجا بـچـههـایـشـان را بـه دنـیا میآورند و کجا بـا همدیـگر جمع میشوند؟ اما آنها بودند کـه هـمـیـشـه اولـیـن و تازهترین خبرها و کشفهـای دنیا را یا حداقل خبر کشفها را برای مردم افغانستان میآوردهاند. مثل مسافران جادویی که خبرهای ســرزمـین های راز و رویا و جـادو را بـــا خــود حـمـل مــیکــردهانــد. شــایـد آنـهـا در ابــــتـــدا خیمههایی همراه داشتهاند... ا
در یـکـی از کـوچـه ها، در قریۀ دور افتاده در جوی زندان ولایت سمنگان، آواز خوش تــارهـا، صــدای آرام و متین چکش سبک بر روی چـوب تــراش خـــورده بــا صـــدای خـش خـش دسـتـان گــره بـسـتـۀ استاد مـحمد قل هفتاد ساله، موسیقی زندگی را تشـکـیـل مـی دهـد. دنبوره ها، در کنار دیــوار کـاه گـلـی کارگاه استاد محمد قل، صـف کـشـیـده انـد و انـتظار می کشند تا اسـتـاد، تارها را بر شانه های شان ببندد و آنـهـا نـیـز بـا شـور فـراوان، پـس از آشنا شـدن بـا سـر انـگشتان نوازندگان، بنالند. این روزها استاد محمد قل دنبوره ساز، به گفـتـۀ خـودش وقت سرخاریدن ندارد و به قول معروف دست به دستش... ا
اوشبو طریقت، عرفانی و فـلـسفی تفکر ایگـه سـی، «مـولـوی»، «مولانا» و عادی خـلـق ایچیده «ملای روم» لقب لری بیلن شهـرت قـازانگن بویوک شاعر جلال الدین محمد بـن بهـاؤالـدیـن ولد نامیگه منسوب دیر. تـورکـیه لیک ییریک تصوفشناس عالم مـرمـره اونیویرسیتی الهیات فاکولته سی نـیـنـگ اسـتـادی دوکتور سلجوق ایرآیدین «تـصـوف و طـریـقت لر» ناملی کتابیده، او نـیـنـگ آتـه سـی حقـیـده قـویـیده گیدیک مـعـلـومـات بـیـره دی: «سـلـطـان الـعـلما لـقـبـی بـیـلن تنیلگن محمد بهاؤالدین ولد بـن حـسـیـن البکری بلخ شهریده دنیا گه کـیـلـدی. آنـه سـی، خــراسان پادشاهی علاؤالدوله خوارزمشاه نینگ... ا
وطــن عـزیـز مـا یـك كـشور كاملاً سنتی است كه هنوز هم با تـسلط كـامـل عـلـم و تـكـنـالــوژی و ارتـبــاطــــات جــهـانی در جــهـــان و كـشــور هـای هـمــسایــه، در بــســیــاری از نـقـاط دور از مركز بـه جای قانون و حتـی گاهی به جای شرعیت نيز ســـــنـــت هـــا و عـــــرف و عــادت هــــا بــــر ســـرنـــوشـــت انــسـان هـــــــــای جـــامـــعـــۀ مـــــا حــكـــم مــیــــكـــــند. تـــغـیـیـر بـــاورهـــــا و ســـنـت هـــــــــــا بـــســـیـــار دشـــــــوار و زمـــانــگـــــیـــر اســـت. از هــــمـــیـن جـهـت نـمی تـوان آنـــهـــا را بـــه زور تـــغـــیـــیـــر داد یـا بــا فـــــشار حــركـت آن را بـــــه ســـــــــوی زمــــانـــوی شــدن، جــهــانــی شـــدن و قـــــــــانـــــونــــی شــــــدن ســـرعــــت بـــخـــشــیـد. تـفـكـر و دیــد جــامـعـۀ مـا نـســبــت بــه مـوسـیـقـی نـیـز از بـاورها و سنت های مردم... ا