اوزبیک تیلی سوزلیگی، نورالله آلتای
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در فیس بوک
قرآن الکریم با ترجمه به چند زبان
بابر ایزیدن، دکتور شفیقه یارقین
اوزبیکی شعرلر، امان الله قویاش
یورتداش، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
دُر دانه لر، دکتور فیض الله ایماق
اوزاق یــولــلار، ادبی و فرهنگی
حیات پنجره سیدن، فضل احمد بورگیت
آلتین کَمَلـَک، عبدالله تاشقین
آلتین یپراقلر، محمد کاظم امینی
اجتماعی و فرهنگی، فیض الله قرداش
ابزار های ضروری برای سایت و وبلاگ
آلتین فلم، اوزبیکلرنینگ افتخاری
گلزمین وفا، اشعار سید محمد دروگر
باله لر، آیدین مالمو مدنی نهادی
پیوند های مهم
وطــن عـزیـز مـا یـك كـشور كاملاً سنتی است كه هنوز هم با تـسلط كـامـل عـلـم و تـكـنـالــوژی و ارتـبــاطــــات جــهـانی در جــهـــان و كـشــور هـای هـمــسایــه، در بــســیــاری از نـقـاط دور از مركز بـه جای قانون و حتـی گاهی به جای شرعیت نيز سنت ها و عرف و عادت ها بر سرنوشـت انـسـانهای جامعۀ ما حكم میكند. تغـیـیـر باورها و سنت هـا بسیار دشوار و زمانگیر است. از هـمـیـن جـهـت نـمی تـوان آنهـا را بـه زور تغییر داد یا با فـشار حركت آن را بـه سـوی زمـانوی شدن، جهانی شدن و قـانـونـی شـدن سرعت بخشید. تـفـكـر و دیــد جــامـعـۀ مـا نسبت بـه مـوسـیـقـی نیز از باورها و سنت های مردم... ا
دنـبـوره یکی از آلات موسیقی اصیل ملی کـشـور مـاست. این آلـه را اوزبـیـک ها به گـونـۀ «دومبیره» و مردمان دیگر به شکل هــای «دَمبــوره» و «دَنـبــوره» تـلــفـــــظ مـیـکـنند. امروز دنبوره به عـنـوان یـک آلـۀ قـدیــمـی و اصـیـل مـلـی در میان اکثریت قــریـب بـه اتفاق تمام ملل تورکی جهان؛ مـانـند: اوزبیک ها، قزاق ها، تـورکمن ها، قــیـرغـیـز هـا، قـره قـلـپـاق ها، آلتای ها، بـاشقیرد ها، یـاقـوت هـا، تاتار ها و اویغور هـا و نـیـز سایـر ملـل؛ چون: تاجیک هـا و هـــزاره هـا مـــورد اســـتــفـاده است. در بــرخــی از مـــنـــابـــع تـاریــخـی اخـتـراع «دَنـــبـــوره» را بــه تـورکـان نـسـبت داده انـــد. گسـتــرده گی کاربرد... ا
بــابــه قِــران هـنـرمـنـد آواره و درویـشـی از ولـسـوالـی خُـلم (تـاشقرغان) بود. نام اصلی اش عـبـدالـغفار فرزند سلطان بود. او در سال ۱۲۸۹ خـورشـیـدی در گــذر ده حــسن ولـســوالــی تــاشــقـرغان ولایت ســمـنـگـان پــا بـه جـهــان هـــســــــتی گـذاشـت. بـابـه قِـران از آوان کــودکـی به خـوانـدن آهـنگ های محلی آغاز نمود. در سـن دوازده سـالـگـی نـزد مـرحوم محمد حـکـیـم تـنـبـور نـواز بـه نــواخــتــن دنبوره پـرداخـت. او پـس از ســـال هـا تــوانست پـول نـاچـیـز را جـمع کند تا اینکه توانست دنـبـورهای بــرای خــود خـریـداری کند. در ولسـوالــی تــاشــقـرغان به جز بابه قِران کسـی دیگری نبود که در محافل خوشی آهنگ بسراید... ا
محمد جان ولد بدل مشهـور بـه بـنـگیـچه تــاشــقـرغــانــی در سال 1307 هــجـری شمـسی در گــــذر ایــش مـحـمــد بـیـک نـاحـیـۀ اول شهـــر تـــاشــقــرغـان مـرکـز ولـسوالــی خـُلــم در یک خانـوادۀ هنرمند تــولــد شده است. پــدرش بـه اسم بـدل مشهــور بــه بــدل مـست تـاشـقـرغـانی بــوده بـه نـواختن دمبوره مهارت داشـتـه، بـنـگـیـچـه پـدرش را درسن 2 سـالـگی از دست داده تـحـت تـربـیــۀ مــادرش قـــرار گـرفـت. در سـن خــورد سالـی نزد مـلای مـحـله به فرا گیری دروس دینی پرداخته، کـتـب مـتـداولـه را الــی پـنـجﮔــﻧـﺞ، قـرآن کـریـم، غـیـاثـی و دیــوان حـــافــظ تــمـام نــمــــوده در ســـــال 1329 هــــجــــــری شمسی بـه خدمت عسکری... ا
وقتی با خیر محمد چاووش ملاقات میکنید، انسانی حلیم و متواضع و در عین زمان با مناعت و سربلند را در برابر خود میبینید. مناعت نفس و غرور مشروع انسانی او در عین فروتنی، از اعتماد به نفس و روحیۀ بلند اتکا به خود و باورهای ملی او سرچشمه میگیرد. یکجا با این روحیه، پیگیری در کار، عشق و علاقۀ پایان ناپذیر به موسیقی ملی و باور به موفقیت درین ساحه او را از دیگران متمایز میسازد. آهسته و شمرده حرف میزند، با قاطعیت از فکر و نظر خود دفاع میکند، شوخ طبع و بذلهگو است، با تبسم و صمیمیت شما را استقبال میکند.
چاووش از سعی و تلاش برای رسیدن به مأمول خسته نمیشود، برای دستیابی به هدفی که در برابر خویش قرار داده، راههای دشوار و مشکلات را پشت سر میگذارد.
خیر محمد چاووش در محلۀ «قورغان تیپۀ» شهر زیبای سرپل، جایی که از پایان گذر شان دریای خروشان سرپل جریان دارد، در خانوادهای روشنفکر زاده شد. پدرش مرحوم میرزا محمد یعقوب، مامور محاسبۀ بلدیه (شاروالی) سرپل بود و بعداً در مطبوعات جوزجان مصروف کار شد و پس از تقاعد به تأسیس اولین فروشگاه ادویه در شهر سرپل اقدام کرده، به امور آن اشتغال داشت.
شادروان میرزا محمد یعقوب، پدر چاووش در جوانی
چاووش بعد از مکتب ابتدایی، لیسۀ منهاج سراج جوزجانی را تا صنف 11 خواند و صنف 12 را در لیسۀ عمر شهید کابل تکمیل کرد و سپس در پولی تخنیک شامل کورس آمادگی شده، برای تحصیلات عالی عازم تاشکند شد.
او مدت 5 سال در فاکولتۀ فیلالوژی زبان و ادبیات اوزبیکی اونیورستی ملی تاشکند تحصیل کرده، از درسهای استادان معروفی چون عزیز قیوموف، بیک علی قاسموف، لذیذ قیوموف، تورکولوگ شناخته شده قوچقارتایف و دیگران مستفید شده و از صحبت ایرکین واحدوف و شاعران دیگر فیض بُرده است.
چاووش از خُردسالی گرویدۀ موسیقی و آوازخوانی بود، محیط ادبی و هنری تاشکند زمینه را برای انکشاف استعداد او مساعد ساخت. در جریان 5 سال تحصیل در فاکولته با حلقه های هنری روابط قائم کرد و با همکاری آنان به تجارب خود در نواختن آلات موسیقی و آوازخوانی افزود. آشنایی با هنرمندان معروف اوزبیک چون آرتیق آته جانوف، شیر علی جورهیف و دیگران و همراهی آنان به صفت یک خوانندۀ آماتور در کنسرت های مشترک شان در رادیو و تلویزیون وسیلۀ تشویق هنرمند جوان گردید و راه پیشرفت او را در جهت رسیدن به هدف هموار ساخت. در دوران دانش آموزی در اونیورستی، مستحق چند تقدیرنامه و مدال گردیده است. او پس از ختم تحصیل به افغانستان برمیگردد و دورۀ خدمت عسکری خود را در فرقۀ 53 شبرغان به سر میرساند. در فرقه یک گروپ هنری از آماتوران جوان تشکیل میدهد و در جبهات به سربازان کنسرت میدهد.
تصویری از دوران سربازی چاووش در فرقۀ 53 پیاده
چاووش بعد فراغت از خدمت عسکری، در سال 1991 باز هم عازم تاشکند میشود. این بار به انستیتوت مدنیت (فرهنگ) شامل شده در رشتۀ موسیقی کلاسیک اوزبیکی به تحصیل خود ادامه میدهد. در سالهای دانش آموزی علاوه بر تحصیل در ساحۀ عملی نیز با هنرمندان همکاری داشته به حیث عضو انسامبل های «عدالت» و «شیرین جان» در اکثر ولایات، قُرا و قصبات اوزبیکستان در کنسرت های آنها اشتراک میورزد. همچنان چاووش در جریان تحصیل نواختن آلات مختلف موسیقی را خوب میآموزد. با گروپ هنرمندان افغانی به تورکمنستان رفته، در کنسرت آنها اشتراک میکند. در جریان تحصیل او با اجرای کنسرت در 7- 8 شهر بیلاروسیه در میان گروه های هنری محصلین خارجی مقام اول را احراز کرده است.
چاووش بعد فراغت از انستیتوت مدنیت تاشکند، به شبرغان برگشته همکاری خود را با تلویزیون محلی آغاز میکند و در لیسۀ افغان- تورک به صفت استاد موسیقی به تدریس میپردازد. با هجوم طالبان عرصه برای تمام اهل دانش و هنر تنگ گردید، چاووش نیز مجبور شد مانند دیگران به پاکستان و بعداً به عربستان مهاجرت نماید. او طی اقامت چند سال درین کشورها برای مهاجرین در پاکستان و هموطنان در عربستان کنسرت های متعدد اجرا کرد. روح حساس و بلند پرواز چاووش در یک جا آرام نمیگرفت، پیوسته در تلاش یافتن محیط مساعد برای تکمیل معلومات و باروری استعداد خود بود. این بار به تُرکیه سفر کرد و مدت چند سال در آنجا مصروف آموزش و فعالیت های هنری بود، در برنامه های تلویزیونی و محافل هنری و ادبی اشتراک میکرد. تیلی کانالهای تی ری تی، سی ان ان و ملتون، سرود های او را با آهنگهای «تَرکان» سرایندۀ معروف تورک به تناوب نشر کرده بودند و در آنجا به نام تَرکان افغانستان شهرت یافته بود.
او در سالهای اقامت در تُرکیه با گروپ های هنری اویغور های تورکستان شرقی (اویغورستان) و تورکان آذری نیز کنسرت های مشترک داشته است. سر انجام خیر محمد چاووش در سال 2004 عازم ایالات متحده شده، برای هموطنان در ویرجینیا، نیویورک، واشنگتن دی سی، فلوریدا، کالیفورنیا و همچنان در تلویزیون های نور و آریانا کنسرتهای زنده اجرا میکند. چاووش چندین بار از طرف علاقمندان به کشورهای اروپایی دعوت شده، در بلجیم، ستاکهولم، مالمو سویدن، هالند، سویس، هامبورگ، ناروی و لندن کنسرتهای زنده اجرا کرده و مورد استقبال گرم قرار گرفته است.
چاووش در شهر فرانکفورت جرمنی با دوستان
چاووش میگوید، مشوق اصلی او برادر کلانش مرحوم عثمان جان بوده که خود نیز از استعداد هنری بهره داشت. همچنان معلمان مکتب او را از صنف دوم و سوم به ترانه خواندن تشویق میکردند. اشتراک در مراسم عروسی نیز وسیلۀ تشویق او بود. به گفتۀ چاووش تشکیل انسامل ظفر او را به مسیر نو سوق داد و با اجرای نخستین آهنگ خود با شعر «عاشق شوریده دورمن آستانینگده وطن» از آصفه شاداب در سال 1360 که از رادیو و تلویزیون افغانستان، او را به موفقیت های آینده مطمئن میسازد. او با گروه ظفر از سال 1358 به بعد همکاری داشته است.
چاووش میگوید: انسامبل «ظفر» که به صفت نخستین گروه هنری ملی اوزبیکان افغانستان به تشبث و مساعی یک انسان ملت دوست در چوکات رادیو تلویزیون دولت تشکیل شده و تحت حمایۀ او قرار داشت، در رشد و انکشاف استعداد هنری جوانان اوزبیک نقش بزرگی ایفا نمود و در عین زمان زبان و موسیقی ملی اوزبیک را به همگان معرفی کرد.
استاد ملا تاج محمد سرپلی و استاد صدرالدین انتظار
او میگوید که عضو برجستۀ این انسامبل ملا تاج محمد سرپلی- صاحب حنجره ای طلایی است. این هنرمند که از میان مردم برخاسته، استعدادی خدا داد و صدایی سحر انگیز دارد و با آن که حامی، مشوق و همکاران جدی ندارد، چون ستارهای در آسمان هنر موسیقی اوزبیک میدرخشد و در قلوب نه تنها اوزبیکان، بلکه اقوام برادر دیگر هم جا گرفته است. صدر الدین انتظار به صفت یک آهنگساز پُر استعداد، شیوۀ خاصی به خود دارد و آهنگ های خود را بدون آن که از موسیقی کشورهای دیگر اقتباس کند، به اسلوب ویژۀ خود میآفریند. خدمات او خیلی ارزنده است.
چاووش از شاعران کلاسیک بیشتر اشعار نوایی، فضولی، بابر، مشرب، آگهی، فرقت و از معاصران شعرهای استاد عظیمی سرپلی جوزجانی، حفیظی، آصفه شاداب و سیف الدین نوری را میخواند. خودش نیز بعضاً تصنیف و آهنگ میسازد، چنانچه شعر و آهنگ «ینه کیلدی بهار» از خود اوست. همچنان شعرهایی از از ذکرالله ایشانچ و اسلم گداز خوانده است.
چاووش از تمام سفرهای خود به کشورهای اروپایی، خاطرات شیرین و فراموش ناشدنی دارد، به خصوص استقبال گرم هموطنان را در شهر های ستاکهولم پایتخت سویدن و لندن پایتخت انگلیس که رقاصه ها و خواننده های اوزبیکستانی نیز در کنسرت اشتراک داشتند، هیچگاه از یاد نمیبرد.
او میگوید: من از ابراز احساسات و استقبال محبت آمیز علاقمندان قلباً خرسند میشوم، دیگر سطح تقاضای آنها بلند رفته، آهنگها و تصنیف های نو با مضامین نو، ویدیوها و کلیپ های نو میخواهند.
چاووش میگوید: من به خاطر شهرت کار نکردهام، مشوق و رهنمای من عشق و علاقۀ آتشین من نسبت به فن موسیقی و تعقیب این راه میباشد. هر سرودی که میخوانم و هر آهنگی که ایجاد میکنم، احساس میکنم در راه رشد موسیقی خلق خود گامی برداشته ام و این برای من یک افتخار و غرور متواضعانۀ انسانی میبخشد.
او بیست و چند سال قبل اولین کلیپ ها را در تاشکند تهیه کرده به افغانستان آورده بود. آن وقتها مردم چندان به کلیپ ها آشنایی نداشتند. چاووش اصول نوتیشن موسیقی را خوب میداند و میگوید که جوانان باید از خورد سالی به هنر موسیقی علاقمند ساخته شوند و برای تربیه به کشورهای تورکی زبان اعزام گردند.
او می گوید که موسیقی ما منبع بزرگ ملی دارد، یعنی فولکلور ما. آهنگها و اشعار فولکلوری اوزبیک های افغانستان گنجینۀ پایان ناپذیر است. از آنها میتوان در ایجاد سرود های نو استفاده کرد. در خود سرپل ما بسا آهنگهای کُهن ملی وجود داشت که با کمال تأسف قسمتی از آنها فراموش شده و اشکال ناقصی از آنها باقی مانده است. باید این گنجینۀ پراگنده در نزد مردم جمع و تدوین گردد. وظیفۀ فولکلورشناسان است تا این ذخائر را جمع آوری و نشر کنند و باید آهنگ های ملی و فولکلوری ما به اصول نوتیشن نوشته شود. او درین زمینه مصروف پژوهش و مطالعه است و در صدد ایجاد آهنگ های نو و تهیۀ کلیپ ها میباشد. به عقیدۀ خیر محمد چاووش، انکشاف موسیقی ما بدون فراگرفتن دانش موسیقی و تحقیقات علمی پیرامون آن امکان پذیر نیست. باید دانشمندان ما درین ساحه نیز کار کنند. از دهها سرود زیبای او «اوتتی بیش ییل لیک دورانیم!»، «نوایی گه بغیشلنگن قوشیق» وغیره را میتوان نام برد.
چاووش در عین زمان از تربیۀ یک تعداد شاگردان نیز غفلت نکرده، چنانچه او برادرزاه ها و خوهرزاده های خود و برادر زاده های همایون حفیظی و خیر محمد سُرخابی را تحت آموزش قرار داده است. (یکی از نمونه های بارز شاگردانش- جوان با استعداد سهراب ایلیار خواهرزادۀ چاووش است، که امروزه در برنامۀ ستارۀ افغان می درخشد. بولوت)
او آرزو دارد روزی موسیقی ملی اوزبیک را چون موسیقی ملل و اقوام دیگر در اوج رشد و تکامل ببیند و میگوید، درین زمینه هموطنانیکه استطاعت مالی دارند، باید کمک کنند و وجیبۀ ملی خود را در برابر مردم خود ادا نمایند.
خیر محمد چاووش ازدواج کرده و پدر دو دختر میباشد و با فامیل خود در ایالت ویرجینیای ایالات متحدۀ امریکا بسر میبرد.
نگارنده: ش. جوزجانی
محبوب القلوب، تعلیمی، تربیتی و سرگرمی
قاری عظیمی، شرح زندگانی و دیوان مکمل
یولدوزلر، شرح زندگانی شعرای اوزبیک
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی فیس بوک
استاد ملا تاج محمد سرپلی، درفیس بوک
بیناد اجتماعی و فرهنگی بیانی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
بازی های عامیانۀ اوزبیکان جوزجان، یارقین
نشرات ما در فضای مجازی
سـیـد کـبـیـر کمـال رحـمـتلی استاد غفار کـمـال نـیـنگ اوغلی دیر. سید کبیر نینگ قـولاغــی بـالــهلـیـگـیـدن دوتـار نــوالری و کلاسـیـک آهـنـگلـر بیلن تانیش. آتهسی رحـمـتـلـی اسـتـاد غـفار کمال افغانستان نـیـنـگ مـشـهـور کـلاسیـک خوانندهلریدن بیری بـولـگن. سـیـد کـبیر ایندی رحمتلی آتـهسی نیـنگ ایزینی ایزلب بارماقده دیر. اوزیـنـی ایتـیشیچه: «اوزبیک خلقی نینگ اصل مـوسیقیسی دوتار دیر و مین دوتار بـیـلـن ذوقـلـنـهمـن. کـلاسـیک موزیکلر و فـلـکـلـوریـک قـوشـیقلرنی هم اوقویهمن. الـبـتـه بـرچـهسـیـنـی اوز رحـمـتلی آتهم، استاد غفار کمال دن اورگهنگنمن». سـید کبیر اوزبیکستانلیک... ا
ضیاء خواجه منصوری افغانستانده خلقلر دوستلـیـگـی اوچـون فعال خذمت قیلگن اوسـتـاذ صنعتکارلریدن دیر. او ۱۹۲۰ نچی میـلادی ییلده تاشکند شهریده توغیلدی. بـاشـلـنـغـیچ تعلیمنی توگهتیب، موسیقه کـورسـیـنی هم عین شو ییرده توگهتدی. بــو کـورسـده دوتـار و سـیـتــار چَلـیشنی اورگـَنـدی. مـیلادی ۱۹۲۹-۱۹۳۰ ییـلـلـرده فـاریـاب، مزارشریف، سونگره کابلده عمر کـیـچـیـردی. صنـعـتـکار افـغـانـسـتــــانده اسـتـقـامـت قـیـلـهیـاتگن اوزبیک، ترکمن، تـاجیک، پشتون و هزارهلرنینگ، اینیقسه، یـاشلـرنـیـنـگ ارداقـلـی صحـبـتــداشی و صـمـیـمـی دوسـتی ایدی. منصوری نینگ افغانستان اوزبیکلری تیلی و... ا
كـیـمـگـه بـاریـب ایـتـه یـن... ایـن ترانه ی زیـبـا را شـاعر گرامی شهباز ایرج ساخته اسـت و فـرهـاد دریـا هـم خـیلی زیبا اجرا كـرده است. زیـبـایـی این آهنگ از دیدگاه مـن دو مسـئلـه ی مهم دارد یكی این كه فـرهـاد دریـا از مــحــدود خــوانـنــده هـای افـغـانـسـتـان اسـت. كـه در اجرای آهنگ هـای اوزبـیكی مشكل لهجه ندارد و ترانه را خـیـلـی بـه زیـبـایی اجرا می كند و حتا فـكـر كـنم شاید شاعر آن حظ ببرد و كیف كـند و زیبایی دیگری كه آهنگ دارد او این است كـه تـرانـه ی اوزبـیـكـی در چـوكـات موسـیـقـی فارسی اجرا شده اون هم در سـاختار آهنگ های فرهاد دریا، و ترانه ی این آهنگ هم خیلی ساده... ا
حـاجـی عبـدالـرحیـم اوغـلـی صــدرالـدین «انتظار»، ۱۳۲۲ نـچــی هـجـری قـویــاش یــیــلــیــنـدا، سرپل کئنتی نینگ عربخانه گذرینده بـول آجـونـغـا کـوز آچمـیشتیر. او، اوزونــونـگ یاراتتیغی پیشیغ و یـوکـسئـک آنـغـلاملی قــوشــوغــــلاری یــانــیـــنــدا، آوغانـیـسـتان رادیو و تـلـویـزیـونـی آرقالی تارقاتتیغی تــاتیغ سئسی بیرله اوقودوغو کـویـلـری بـیـرلـه ده، یـیـلــلاردان بــــئـری آوغـانـیـسـتـانـلی تورکلر آراسـیـنـــدا بـیـر سـابـلــیــغ شـاعــــر و تـاتـــیـغ سئسلی یــیــراغو (قـوشـوغـچـو، مـوسـیـقـیـچـی) تـانـیـلـیـب، سئــودئــکـلــریـنــیــــنــــــــگ کــونــگــلـــونـــده شــیــن (تـخـت) قوروب کئلمئکته دیر... ا
دانش اندوزی و فـراگـیــری فـنــون ادبی و هـنــری از ســجـایـــای بــرازنــدۀ کسانی مـحـسـوب میگردد که دارای ذوق سلـیـم و صاحب دیـد وسیـع بـاشـنـد. مـردم ادب پـرور انــدخــوی همـانـند دیگر شیفته گان سرود و سخن از روزگاران قدیم تا امروز با ایــن روحــیــه آمــیـزش یـافـته، در پرورش گلبرگ هــای نـفـیـس ادب و هـنـر از خـود سلایق ویــژه یی نشان داده اند. منجمله گــرایـش مـهـر ورزانــۀ شـان در آمـوزش و گسترش هـنـر ظـریف موسیقی کلاسیک (نــوا هــای قــدیـمه به خصوص اوزبیکی) شــایـان یــاد کــرد اسـت. هـنـر دوسـتان در مــحــافــل هـنـری به نوا های روح نواز رامشگران با اشتیاق... ا
قـرنها پیش جوگیها در سفر های بدون مــرز شان به افغانستان آمدند. هیچ کس نمیدانـد دقـیـقاً چـه وقـت؟ یـا چطور؟ اما همه میگویـنـد کـه آنـها سالها پیش به این مـمـلــکــت آمــدهانــد. هــیــچ کـــس نمیدانـسـت، آنـهـا کـجا میخوابند؟ کجا بـچـههـایـشـان را بـه دنـیا میآورند و کجا بـا همدیـگر جمع میشوند؟ اما آنها بودند کـه هـمـیـشـه اولـیـن و تازهترین خبرها و کشفهـای دنیا را یا حداقل خبر کشفها را برای مردم افغانستان میآوردهاند. مثل مسافران جادویی که خبرهای ســرزمـین های راز و رویا و جـادو را بـــا خــود حـمـل مــیکــردهانــد. شــایـد آنـهـا در ابــــتـــدا خیمههایی همراه داشتهاند... ا
اوشبو طریقت، عرفانی و فـلـسفی تفکر ایگـه سـی، «مـولـوی»، «مولانا» و عادی خـلـق ایچیده «ملای روم» لقب لری بیلن شهـرت قـازانگن بویوک شاعر جلال الدین محمد بـن بهـاؤالـدیـن ولد نامیگه منسوب دیر. تـورکـیه لیک ییریک تصوفشناس عالم مـرمـره اونیویرسیتی الهیات فاکولته سی نـیـنـگ اسـتـادی دوکتور سلجوق ایرآیدین «تـصـوف و طـریـقت لر» ناملی کتابیده، او نـیـنـگ آتـه سـی حقـیـده قـویـیده گیدیک مـعـلـومـات بـیـره دی: «سـلـطـان الـعـلما لـقـبـی بـیـلن تنیلگن محمد بهاؤالدین ولد بـن حـسـیـن البکری بلخ شهریده دنیا گه کـیـلـدی. آنـه سـی، خــراسان پادشاهی علاؤالدوله خوارزمشاه نینگ... ا
در یـکـی از کـوچـه ها، در قریۀ دور افتاده در جوی زندان ولایت سمنگان، آواز خوش تــارهـا، صــدای آرام و متین چکش سبک بر روی چـوب تــراش خـــورده بــا صـــدای خـش خـش دسـتـان گــره بـسـتـۀ استاد مـحمد قل هفتاد ساله، موسیقی زندگی را تشـکـیـل مـی دهـد. دنبوره ها، در کنار دیــوار کـاه گـلـی کارگاه استاد محمد قل، صـف کـشـیـده انـد و انـتظار می کشند تا اسـتـاد، تارها را بر شانه های شان ببندد و آنـهـا نـیـز بـا شـور فـراوان، پـس از آشنا شـدن بـا سـر انـگشتان نوازندگان، بنالند. این روزها استاد محمد قل دنبوره ساز، به گفـتـۀ خـودش وقت سرخاریدن ندارد و به قول معروف دست به دستش... ا