تیاتر افغانستان یتیم شد
در بارۀ ما
website counter
تصاویر پانزدهمین سالروز وفات شادروان بیانی
رمضان مبارک
صفحۀ یوتوب ما
صفحۀ فیس بوک ما

با وجودیکه شهر هرات حملات چنگیز را تحمل کرده بود و در لشکر کشی های امیر تیمور کورگانی نیز متحمل خسارات جدی شده بود، در دورۀ فرزندان تیمور این شهر به یکی از با اهمیت ترین شهر های مشرق زمین تبدیل گردیده، مرجع علما، شعرا، هنرمندان و فرهنگیان سراسر قلمرو تیموری محسوب می گردید. شهر هرات که در مهمترین آثار تاریخی و جغرافیایی عظمت آن مورد توجه قرار گرفته است، بنابر داشتن تاریخ درخشان و برخورداری از تمدن غنی با وجود حملات و لشکرکشی های متعدد، بعد از هر شکست دوباره بزودی قد برافراشته و خسارات وارده را توانسته است جبران نماید. ادامه دارد

 

شبرغان در صد سال اخیر نام کتابیست که استاد محمد عمر الــیــم بیات چهرۀ شناخته شدۀ فرهنگی و اجتماعی جوزجان در سن کهولت به رشته تحریر در آورده و بـه علاقـمـندان تـقـدیم داشته است. بخش اول کتاب که شامل ۱۲۷ صفحه است، با نگاۀ مختصر به گذشتۀ تاریـخـی شبـرغـان آغاز شده، اوضاع طبیعی، وجه تسمیه و علت ایجاد شهر شبرغان را مورد بحث قرار داده است. بالا حصار و شهر کهنه، وجه تسمیه بعضی قریه ها، عمارات دولتی و عامه، پیشه های مردم، تجارت، معارف و تحصیلات عالی، السنه و ملیت هـا در شـهر شبرغان، موسسات نفت و گاز، آثار طلا تپه، وسایل اطلاعـات جـمـعـی و مـدارس دیـنـی شـهـر شـبـرغـان عـناوین جالبیست که خواننده را با این شهر عمیقاً آشنا می سازد. دوامی بار

سال‌های درازی از آن روزی میگذرد که نمایشنامۀ «میراث» نوشتۀ روان شاد استاد عبدالرشید لطیفی در بهار سال 1322 خورشیدی در شهر کابل به نمایش در آمد. در کنار شخصیت های دیگری که در جغرافیای هنری این نمایشنامه میزیستند، میرزایی کم سواد و پُر ادعایی نیز فرصت زیستن یافته بود. نقش این میرزا را به جوانی داده بودند، تازه راه یافته به تیاتر، که هنوز او را در این اقلیم نامی و نشانی نبود. امروز آن جوان در پلکان هشتاد ساله گیایستاده است، چنان تندیسی با مشعلی از نام و نجابت. چنان فاتحی بر سکوی پیروزی و افتخار! و این جشن هشتاد ساله گی بر او مبارک باد! هر چند به تعبیری از شمس تبریز مبارک خود، اوست، ایام می آیند تا بر چنین کسانی مبارک شوند!

امیر تیمور کورگان که به امیر تیمور صاحبقران نیز شهرت دارد، بیشترین قسمت عمر خود را در فتوحات و لشکر کشی ها سپری کرد و با برچیدن بساط ملوک الطوایفی امپراطوری بزرگی را پی ریزی کرد که از شرق تا غرب قلمروش اگر طفل ده ساله یی با کیسه پر از زر سفر می کرد کسی را یارای نظر بد به آن طفل و کیسه زر میسر نبود.

مرگ، ایـن هیـولای بـی آرزم، شـب و روز وظـیـفـه دارد تـا انـسـان ها را با اندوه جانگذار مواجه سازد و بهتـریـن هــا را بـه دیار نیستی بکشاند. مرگ این هیولای بی آرزم، بدون تشخیص خورد و بزرگ، پیر و جـوان، خـوب و بـد، وارستـه و زبـون با دشنه بران

استاد عبدالقیوم بیسد شخصیت فرهنگی و اجتماعی کشور دنیای فانی را وداع گفته به جاودانگی پیوست. استاد بیسد در بُعد هنری چنان قامت افراشته است که سالها ضرورت است تا برافراشته قدی جاگزین وی شود و راه او را در هنر به کمال برساند. رهروان و شاگردانش در عرصۀ تیاتر بیش از شمار است و همۀ آنان با جان و دل وی را دوست داشتند و یقیناً از نبود وی حسرت در دل دارند و برایش دعای خیر می کنند.

استاد بیسد بی‌تعصب و تبعیض هر آنکسی را که شمه‌یی استعداد هنری داشت به شگوفایی استعدادش مدد می‌رساند و تا حد توان می‌کوشید. چنین شخص، شخصیت هنری خود را در جامعه دریابد و از طریق هنر مصدر خدمت به هموطنانش گردد.

 

 

 

 

 

 

 

استاد شاعر با احساسی بود که در هر پارچه شعرش احساس خود را به حد کمال به خواننده و شنوندۀ شعرش القا می‌کرد و آنان را با احساس خود شریک می‌ساخت. نه تنها در سرایش شعر استاد قابل قدر بود، بلکه در دکلمۀ اشعار از همقطارانش گوی سبقت ربوده بود و شنونده‌گانش را تا عُمق احساس شاعر می‌کشاند. با مهربانی، صمیمیت و دوستی اطرافیان را گرویده خود می‌کرد و دیگران را به جانب خود می‌کشاند. استاد در بُعد اجتماعی شخصیت نادری بود که امروز ما از کمبود چنین شخضیت ها رنج می‌بریم. بی‌دریغ به انسان احترام می‌گذاشت و بدون تبعیض و تمایز با همه برخورد انسانی داشت. او با اطفال چنان برخورد داشت که با بزرگسالان، با زن چنان برخورد می‌کرد که با مرد داشت. یعنی همه را انسان قابل احترام و برابر خود می‌دانست. کهتری و مهتری را در روابط اجتماعی نمی‌پذیرفت. خلاصه انسان وارسته‌یی بود که با عشق و محبت به دیگران، فارغ از وسوسۀ جاه و مقام می‌زیست و چگونه زیستن را نه با حرف که در عمل به دیگران می‌آموخت.

با استاد عبدالقیوم بیسد از زمانی که در عرصۀ فرهنگی کشور مصروفیت داشتم از نزدیک آشنا شدم. در اولین برخورد دریافتم که با نادر مردی روبرو هستم که انسانیت را در کمال با خود دارد و چون اشعۀ خورشید بر اطرافیان محبت و صمیمیت را نثار می‌کند. بار ها در مجالس رسمی و جلسات کاری استاد را با صفات عالی و انسانی دیده‌ام. زمانیکه در وزارت اطلاعات و کلتور مسوولیت بخشی را داشتم که استاد نیز در همان بخش مصروفیت داشت، از نظریات وی در پیشبرد امور سود جسته‌ام و با تطبیق طرح های هنری وی متوجه شدم که استاد در جوهر خود چیزی دارد که بسیاری ها فاقد آن اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بعد از سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) در شمال کشور باز هم در عرصۀ کاری رابطه داشتم. استاد همچون هزاران هموطن بیجا شده از نظر اقتصادی در مضیقۀ جدی قرار داشت. اما هیچگاه ازین نگاه شکایتی نمی‌کرد. دوستان استاد بلاخره او را راضی کردند که از رهبری جنبش تقاضای کمک نماید و درخواست او را به رهبر جنبش ملی اسلامی افغانستان رسانیدند. رهبر جنبش به مسوول مالی هدایت داده بود که به استاد به صورت مشخص و به زودترین فرصت کمک صورت گیرد. چندین باری که خود استاد و یا یکی از ارادتمندانش ورق را نزد مسوول مالی برده بودند او با بی‌پروایی و با بی‌اعتنایی به آینده موکول می‌کرد. بلاخره استاد از خیر کمک منصرف می‌شود و ورق را در جایی نگاه می‌دارد. بعد از مدت ها تصادفاً ملاقات استاد با رهبر جنبش میسر می‌گردد. رهبر جنبش از استاد در مورد دریافت کمک سوال می‌کند. استاد در جواب می‌گوید شما مرا بدون سلسلۀ مراتب به جایی فرستادید که در آن مقام رسیدن کار همچون من نیست. بایست انسانی همچون مرا به جایی معرفی می‌کردید که می توانستم به آسانی به آنجا می‌رسیدم و هدایت شما را می‌رسانیدم. رهبر جنبش در همان لحظه به مسوول مالی هدایت میدهد که کار استاد را به زودترین فرصت انجام دهد. از استاد نیز خواهش می‌نماید که ورق را هرچه زودتر به مسوول مالی جنبش بسپارد. استاد حاضر نمی‌شود که دوباره به چنان شخصی مغرور و خود خواهی مراجعه نماید. یکی دو روز بعد شخص مسوول مالی در منزل استاد کمکی بیشتر از هدایت رهبر را می‌رساند و تقاضا می‌کند که حد اقل با پرزۀ خطی از اصول کمک اطمینان دهد. استاد بی‌اعتنا به کمک، به مسوول مالی می‌گوید من چون حالا کمکی نخواسته‌ام می‌توانی این کمک را با خود برداری و از من تقاضای رسید نکنی. تلاش مسوول مالی به نتیجه نمی‌رسد و بلاخره در ملاقات دیگری رهبر جنبش با تقدیم کمک نقدی از جریان قبلی جویا می‌شود. استاد می‌گوید به لطف شما مسوول مالی از جایگاه خود پایین آمد و هدایت شما عملی شد. بعد از این جریان استاد در لیسۀ فردوسی کود و برق مزارشریف به تدریس ادبیات دری آغاز کرد و از معاش تدریس امرار حیات می‌کرد. بعدها در مزار شریف استاد به روال قبلی در ریاست هنر های جنبش باز هم به تربیت هنرمندان همت گماشت و در عرصۀ تمثیل عده‌یی را تربیت کرد.

استاد عبدالقیوم بیسد منحیث پدر تیاتر افغانستان و منحیث شخصیت بارز فرهنگی سالهای متمادی در این عرصه کار کرد و در درامه های مختلف نقش آفرینی داشت. نقش های خود را چنان استادانه بازی می‌کرد که در هیچ نقشی جا گزین وی پیدا نمی‌شد. این که او را پدر تیاتر افغانستان لقب داده اند محصول تلاش و پیگیری سالهای متمادیست که استاد از زنده‌گی خود در این عرصه مایه گذاشته و بدون چشم داشت به امتیازات مادی، به کار خلاقانۀ خود ادامه داده است.

مرگِ چنین شخصیتی واقعاً ضایعه بزرگ برای کشور است. بایست از جانب حلقات فرهنگی کشور ابعاد مختلف شخصیت استاد مورد بررسی قرار گیرد و تجربه طولانی استاد به جوانان هنر جو و هنر آفرین تفهیم گردد تا باشد که مشعل فروزانی را که استاد بیسد بر افروخته بود، جوانان با استعداد کشور فروزان نگه‌دارند و راه وی را تعقیب دارند. در حالیکه نبود استاد را ضایعۀ جبران ناپذیر می‌دانم و نام و راۀ او را جاودانه می‌خواهم. روح استاد شاد و جایگاهش فردوس برین باد!

نگارنده: محمد الله وطندوست

 

اوزبیک تیلی سوزلیگی، نورالله آلتای

بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی یوتوب

بنیاد بیانی در فیس بوک

استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب

استاد ملا تاج محمد سرپلی در فیس بوک

قرآن شریف، اوزبیکی ترجمه بیلن

قرآن شریف، مکمل

قرآن الکریم با ترجمه به چند زبان

اوزبیک تیلیده دینی موعظه‌لر

محبوب القلوب، تربیتی و تفریحی

تصّوف و انسان، شرعی جوزجانی

استاد قاری محمد عظیم عظیمی

انجمن فرهنگی نوایی، ناروی

لغت نامۀ بزرگ دهخدا

تیل و ادبیات، ایشانچ

اوزبیک تیلی، ذکر الله ایشانچ

کونگیل کوزگوسی، فرشته بیگم

موج نور، فرشته بیگم ضیایی

بابر ایزیدن، محمد حلیم یارقین

بابر ایزیدن، دکتور شفیقه یارقین

تورکستان اوغلان لری

اوزبیکی شعرلر، امان الله قویاش

اوزبیکچه شعرلر توپلمی

اوزبیگیم، داکتر فاریابی

یورتداش، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی

مونس، آیدین خیری

که پلک، عنایت الله فرهمند

دُر دانه لر، دکتور فیض الله ایماق

یاشلر، اجتماعی و فرهنگی

فاریاب زمین، دولتی فاریابی

توران، آلپ تیمور تورانی

اوزاق یــولــلار، ادبی و فرهنگی

افغانستان تورکلری فدراسیونی

جنوبی تورکستان، اجتماعی

اوزتورک دریچه‌سی

بابر فرهنگی و کلتوری انجمنی

آیدین افغانستان فرهنگی انجمنی

حیات پنجره سیدن، فضل احمد بورگیت

آلتین کَمَلـَک، عبدالله تاشقین

کوموش، کنشکا تورکستانی

سوز، محمد عالم کوهکن

بیلگی هفته‌لیگی

سوز گلشنی، هوشنگ پیگیر

آلتین یپراقلر، محمد کاظم امینی

چیچک لر محضری، ابوالخیرخیری

آق قَیین، نور الله آلتای

ییگیت، اجتماعی و فرهنگی

ایچک اوزر کولگو، اجتماعی

تیگیرمانچی، اسد الله آسیابان

ساغینچ، عارفه امینی

اوزبیک خلق مقال لری

قویاش بیراغی، جمشید ثبات

کونگول یاره‌سی، معصومی

قیزیل قلمپیر، تنقیدی فکرلر

گونش، فرهنگی و اجتماعی

ینگی لیک لر، حفیظ الله فیاض

عـزیـز فـاریـابـلی

فرهنگ ترکمنی راسخ ، آنلاین

نیسایا، شعر و ادب فاریاب

کورش، فرهنگ و اجتماع

آنه یورتیم، فرهنگی و ادبی

شعر و ادب تورکستان

باغبوستان، افغانستان ترکمنلری

آلقیش، تورکچه ادبی و کلتوری

نور قویاش، فرهنگی و اجتماعی

باقیش، همایون خیری

اوزبیگیم، زهره کارگر

تانگ ییلی، آی نور خیری

افعانستان تورک اوقوچیلریمیز

کــــوکـــلـــــم، ثــــنــا

اجتماعی و فرهنگی، فیض الله قرداش

ارمغان، دکتور منان تاشقین

خیال کوله‌گه‌سی، عالم لبیب

داستان لر، قادر مراد

بی بی سی اوزبیکی

جیحون، افغانستان ترکمنلری

افغانستان، دکتور همت فاریابی

تی ری تی افغانستان اوزبیکی

وطنداش نشریه‌سی

ممتاز فیلسوف لر حکمت لری

ضیا ایسته‌گن قلب لر اوچون

انجمن اجتماعی علی سینا

آق گل، سحر نور

آچون، زهرا ایشانچ

صبر درختی، سیوینچ

عروض، زهره کارگر

آلاله های پر پر، داکتر تورانی

تورک اوغلی، ادبی و فرهنگی

اورته آسیا، اجتماعی و مدنی

نشرات تورکان افغانستان

استاد خلیل الله خلیلی

استاد الحاج ایرگش اوچقون

نادر، شعر و ادب

میر حسین مهدوی

رهانه، سخیداد هاتف

 

 

 

پیوند های مهم