مـیـدانیـم کـه رشـد اجـتـمـاعـی هر جامعه متناسب است با رشد فرهنگی هر جامعه و متناسب است با رشد مـعـارف یا آموزش و پرورش آن جامعه. بنابرین در هر محیطی که سطح آموزش و سواد بالاتر بوده، شمار افراد با سواد وتحصیلکردۀ آن بیشتر باشد، بـه هـمـان انـدازه محیط اجتماعی آن تغییر پـذیـرفـتـه، آن جـامـعه مدنی تر و آن محیط روشنفکـرانـه تـر مـیـگـردد. اگـر ما به دیروز نزدیک سرپل یعنی از 1300 هـ.ش بدینسو نظـر بـیـنـدازیـم، مـی بـینــیـم کـه سرپل با وجـود دُور بـودن از مـرکـز کشـور، نـداشـتن راههای مواصلاتی، نبود وسایل سمعی و بـصـری، نـبود مکاتب عصری و آموزش های نـویـن، بــاز هـم شهـری فـرهـنگی و کانون معرفت در میان شهر ها و ولایــات شـمــال افـغـانـسـتـان بـوده است. درین شهر وجود مدارس دینی، دارالعـلـومـهـا و مـکـاتـب یــا آـوزشگاه های عنعنوی و خانگی هم برای پسران و هم برای دختران آن زمینۀ آموزش سـواد و کـسب دانـش و معلومات را فراهم گـردانـیــده بود. دریــن آمـوزشگاهـهـا قـرآن کـریـم و عـلوم دینی، دواوین شعرایی چون خواجه حـافـظ، شیخ سعدی، امیر علیشیر نــــوایــــی و بـابـا رحـیـم مشـرب تـدریــس می گردید.
در دامـنـۀ تـپـه هـای شرقـی شهر سرپل مـزاری هـست که از سالیان قدیم معروف بوده، مردم از ناحیتهای دور و نزدیک، برای زیـارت و اتـحـاف دعــا در آنـجـا می آیند. تا سال 1327 شـمـسی، صـاحـب این تربت درسـت روشـن نـبـود و بنام امام خورد یاد مـیـشد. ولـی کتـیـبۀ دور گنبد آن که بخط کـوفـی اسـت در آن سـال تـوسط یکـی از فاضلان معاصر سرپل- مرحوم قاری محمد عظیم عظیمی خوانده شد و معلوم گردید که این تربت از حـضـرت یـحـیی بن زید بن علی بن حسین بـن عـلـی کرم الله وجهه اسـت. قـبـل از آنـکه کتیبۀ این مزار را قید کنیم، لازم بنظر میرسد که بصورت مختصر در بارۀ زندگی جد و پـدر حـضـرت یحـیی و نیز بطور مفـصـل تاریخ زندگانی خود وی با اسـتـنـاد کـتـابـهـای تــاریـخ نـگـاشـته آید.
در نتـیـجـۀ حـادثـۀ جـانکاه کربلا (سال 61 هـجـری) از فـرزنــدان بـنـی هـاشـم تـنـها جـوانــی علـیـل کـه عبارت از رین العابدین علی(رض) بود با چند کودک بــاقـی مـاند. زیـن العابدین علی بن حسین(رض) عراق را تـرک گـفـتـه بـه مـدینه مراجعت کرد. در زهـد و معرفت مشهور بود. در محرم سال 94 یا 95 هجری در گـذشت و در قبرستان کنار مدینه مدفون گردید.
سرزمین شاداب و سرسبز سرپل از قدیم الایام مرکز تمـدن بـوده و از جـملـه شهـر هــای مـعروف خراسان محسوب می گردد. به همین دلیل علم و فرهنگ و صنعت در جوزجانان باستان رشد قابل ملاحظه نموده انواع و اقسام صنایع دستی از قبیل گلیم بـافـی، حَجـّــاری، نجـّاری، چــرمــگـــری، مسگری، کلالی، آهنگری، بافنده گی، معماری و دیگر حرفه ها پیشۀ بــاشندگان این سـرزمین را تشکیل میدهد. از جملۀ این پیشه ها یکی هم صنعت باروت سازی و فن آتشبازی میباشد. تاریخ دقـیـق ایـن صـنعت در ولایت سرپل معلوم نیست. به اساس اظهارات صاحب نظران، زمان حکومت امـیـر عـبـدالـرحـمـن خــان بــه بعد را میتوان آغاز تاریخ رایج شدن باروت سازی دانست. به اساس معلومات به دست آمده، از باروت سازان اولی سرپُل: ملا عبدالحکیم، استا حلیم نظر آسیابادی و استا بابه مراد اُلقانی (ایلخانی) بوده اند، بعداً استا عبدالکریم فن باروت سازی را از نزد پدر بزرگوارش ملا عبدالحکیم فرا گرفته به رُشد و توسعۀ این صنعت تلاش نموده با تربیۀ شاگردان توانست باروت مورد نیاز سرپل، شبرغان، مزار شریف و میمنه را تدارک دیده در راه سازی و امور تعمیراتی جهت بدست آوردن سنگ های تعمیراتی از طریق انفجار دادن باروت، این صنعت را توسعه داد. استاد عبدالکریم با استعداد سرشاری که داشت در پهلوی باروت سازی، فن آتشبازی را ایجاد کرد. به گفتۀ خودش، برای اولین بار نمایش آتشبازی را در مراسم شب های میلۀ گل سرخ در بهار سال 1305 ش در شهر مزار شریف مشاهده نمود. این مراسم از طرف هنرمندان کشور اوزبیکستان که به مراسم برافراشتن عَلَم مبارک حضرت علی کرم الله وجهه به نمایش گذاشته شده بود. ساخت مواد آتشبازی را به دقّت آموخته، هر یک از مواد آتشبازی را با طرز ساختن آن به حافظه سپرد و به مجردیکه به سرپل برگشت، کار عملی آن را طوریکه دیده و شنیده بود آغاز کرد. بعد از یک سال تلاش و تجربه های متعدد به ساختن باروت آتشبازی دست یافته در تابستان سال 1306 برای اولین بار در یکی از مراسم ختنه سوری نمایش آتشبازی را اجرا نمود که مورد استقبال مردم قرار گرفته، بعدها آهسته آهسته علاقه مندی مردم بیشتر شده در محفل های خوشی و عروسی ها آتشبازی رواج پیدا کرد. تا اینکه توجه مسؤولین دولتی را بخود جلب نمود و آتشبازی در مراسم شب های جشن استقلال رایج گردید.
در ابتداء آتشبازی در شهر سرپل و در شهر شبرغان معمول گردیده کم کم در سایر شهر های ولایات جوزجان و فاریاب به نمایش گذاشته شد. در زمان حکومت روشندل خان وردک حاکم اعلای شبرغان توجه بیشتر به ارتقاء و رشد هنر آتشبازی صورت گرفته، دست اندرکاران این هنر مورد تقدیر واقع شدند. نمایش آتشبازی تا ولایات بغلان و قندز گسترش یافت. مواد نمایش آتشبازی که شامل گل ریز، کاسه مهتابی، موشک هوایی، پلتن، بالون، اسپک، چرخ، بقه، ستاره و انارک میباشد در یک دستگاه کوچک و ابتدایی در شهر سرپل آماده میگردید. زمانیکه مرحوم محمد کریم زارع بحیث والی ولایت جوزجان اجرای وظیفه مینمود به عملی شدن بنامۀ برنامه آتشبازی علاقه مندی نشان داده در صدد توسیعه و گسترش آن بر آمد و در طی چندین نشست با گردانندگان هنر آتشبازی و بخصوص ملاقات هایی که با استاد عبدالکریم داروپز داشت، تصمیم گرفته شد تا شعبۀ هنر آتشبازی در چهارچوب تشکیل ریاست اطلاعات و کلتور جوزجان تنظیم شود و دستگاه تولید مواد آتشبازی در جنگل باغ شبرغان ایجاد گردد. و میخواست عده یی از کارمندان این عرصه را به غرض آموزش بیشتر و کسب تجارب بهتر و خوبتر به کشور اوزبیکستان اعزام کند. متأسفانه قبل از تحقق این برنامه مرحوم محمد کریم زارع از سِمّت والی ولایت تبدیل گردید و برنامه انجام نشد.
زمانیکه طالبان بر صفحات شمال کشور مسلط شدند، با مسدود ساختن نهاد های فرهنگی، استاد عبدالکریم را دو مرتبه به ولایت احضار کرده از بیم اینکه از مواد آتشبازی مواد منفلقه ساخته میشود، این هنر را بسیار خطرناک دانسته اظهار نمودند که اگر در آینده کدام ضربه به طالبان برسد، در آن صورت دست اندرکاران این هنر را محکوم به مرگ خواهند نمود. استاد عبدالکریم از این تهدید سخت نگران شده، تمام وسایل هنر آتشبازی را یکجا با مواد خامی که در دست داشت، شب هنگام به دریا انداخت که از آن زمان تا کنون به سبب موجود نبودن وجوه مالی به احیای مجدد آن موفق نشد. بدین وسیله به غرض احیای مجدد این هنر که مردم اعم از پیر و جوان، زن و مرد به آن علاقه مند اند توجه وزارت محترم اطلاعات، فرهنگ و توریزم را معطوف میدارم. مواد عمدۀ آتشبازی را شوره، سلفر و ذغال تشکیل میدهد خوشبختانه استاد عبدالکریم به استحصال شوره بلدیت کامل دارند، شوره که عنصر مهم باروت آتشبازی است که به طور خالص در طبیعت پیدا نمیشود. این مادّۀ کیمیایی در صفحات شمال کشور در شوره زار ها پیدا میشود موجود میباشد، شورۀ مورد نیاز را از شوره خاک خواجه دُکّه با کارخانه ابتدایی به دست می آورند. استاد عبدالکریم به سبب کبر سن و ناتوانی جسمانی نتوانستند به این محفل حضور یابند، ازین رو به من وظیفه دادند تا سلام ها و پیام تبریکیۀ شان را به اشتراک کنندگان این محفل تقدیم بدارم.
محمد طاهر کریمی
فرهنگ و معارف بشری را کـه آیـیـنـۀ تـمـام نـمـای هستی اجتماعی گفته اند، محصول فعالیت های مادّی و معنوی انســان از بــدو پـیـدایـش تـا کـنـون می باشد. رشد و رونق آن نه تنها بـاعث تـغـیـیــر و تـکـامـل جـوامـع بشری بوده، بلکه صیقل گر روح و روان افراد جامعه نیز می باشد.
هنر موسیقی که جُزئی از فـرهـنـگ بشری می باشد، همواره با روح و عواطف انسانی سـر و کـار داشـتـه، در نوازش آن نقش بس مهم دارد، هنر موسیقی یکی از مُبرم تـرین نیازمندی های انسانی بوده و با سرشت و سـرنـوشـت انسان پیوند ناگسستنی دارد. موجودیت اصوات گوناگون در طبیعت، خوش خوانی پرندگان، صدای آبشاران و باد و باران و دریـا و درخـتــان از ازل مـــورد توجّه انسان بــوده اسـت کـه مطـابـق بـا سـازگـاری این صــدا هــا با روح و روان انسان، در تنظیم آن مـسـاعـی لازم بـه عمل آمده است. انسان آلات مـوسیـقـی گـونـاگـون را بـوجــود آورده و عواطف خویش را در لابلای تار ها و آهنگ هـا بیـان نموده و تسلّی دل و آرامش ضمیر نموده است... ا
هـدف از ایـن نـوشـتـه بررسی کوتاهی از پـیـشـیـنـه سینما، تیاتر، داربازی، نقاشی و غیره در ولایت سرپل است.
سـیـنـما: تاریخ نخستین آغاز نمایشهای سینمایی با تأسیس نمـایـنـدگـی تـفحص نفت و گاز در شهر سرپل ارتباط می گیرد. چـنـانـکـه مـعلوم است این ریاست در برج سـنـبـلـه ســال 1334 ایجاد گردید و دیری نـگـذشـت در بندر شبرغان در کرانه دریای سرپل دو ساختمان دو حلقه ساخته شد. در یکی از این ساختمان ها شعبات اداری و مـکـتـب تـربـیـه بـرمـه کـاری و در دومی مـتـخـصـصان اتحاد شوروی سابق و قت با خــانـــواده هــای شــــان اقـامت داشتند. برای سرگرمی این متحصصین و کارمنـدان داخــلـی از طـرف شــب فلمهایی نمایش داده مــی شد. در اوایل فلم ها در یکی از اتاق های بزرگـتــر نمایش داده می شد و بعداً، بویژه در فصل گرما در بیرون فلـمها را نـمـایــش میــدادنــد و در نتیجه تعدادی از علاقمندان سرپل نیز تماشا می کردند. فلـمــهــای نـمــایـش داده شــده عـمــوماً روسی، اوزبیکی و تاجیکی بود. بـعـــداً در اوایـل دهـه 40 نخستین سالون سینما در سـرای پـخـتـه کـه روبـروی تفـحـصات قرار داشـت بـه فـعـالـیـت آغاز کرد. این سالون ویژگی هـای یـک سینما عام عیار امروزی را دارا بود، بلکه سالون در واقع گدام پخته بود... ا