اوزبیک تیلی سوزلیگی، نورالله آلتای
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در فیس بوک
قرآن الکریم با ترجمه به چند زبان
بابر ایزیدن، دکتور شفیقه یارقین
اوزبیکی شعرلر، امان الله قویاش
یورتداش، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
دُر دانه لر، دکتور فیض الله ایماق
اوزاق یــولــلار، ادبی و فرهنگی
حیات پنجره سیدن، فضل احمد بورگیت
آلتین کَمَلـَک، عبدالله تاشقین
آلتین یپراقلر، محمد کاظم امینی
اجتماعی و فرهنگی، فیض الله قرداش
ابزار های ضروری برای سایت و وبلاگ
آلتین فلم، اوزبیکلرنینگ افتخاری
گلزمین وفا، اشعار سید محمد دروگر
باله لر، آیدین مالمو مدنی نهادی
امیر علیشیر نوایی، مکمل اثرلری
برگردان الفبای کریل به الفبای عربی
پیوند های مهم
افـغـانستانده تورک- اوزبیک خلقی نهایت ده ستم کـورگـن ایـل- اولــوس. بــو ایــل- اولـــوس قـنـچـه هـم اوزاق تــاریـــخــــی اوتـمـیـشـگه ایگـه بـولـیـب بابا- اجدادلری کتـتـه خـان و خاقانـلیـکـلر قـوریب، دواریـغ ســـوریـب کـیـــلـگـن بــولـسهلـــر هـــم، قـالــهویـرسـه اولـر سونگـی بـیـر- ایکـّـی عصـر مـابـیـنـیـده اوشـبـو چـیـگـرهلـــــرده قـیـینـاق و قیـیـنـچـیـلیـکـلر آستیده حیات کیچیریب، شو بــاعـث مـدنـی- تـاریـخی، تیل و ادبیاتلری ایـزیلیب- یینچیلیب کیلگن خـلـق. اوشـبـو خـلــق نـیـنـگ محکـومیت تاریخی هنوزگچه هم سونگی ایکّی عصر آرهسـیـده کـورگـن نـقـصـانـلـرنـی بـرطرف قیلیشگه امکانیت تاپهآلمهگن... ا
نـویـسـنـده گــان، شــاعـران و هنرمنـدان منـسـوب بـه مـلـیـت هـائـیـکـــه در وطـن عـــزیــز مــا زنــدهگـی دارنـــد، بـخـصـوص مـلـیت اوزبـیـک قـرن های متمادی بخاطر غنامندی فـرهـنگ مـان آثـار زیـادی ایـجـاد کرده اند و از آنها به میراث رسیده، نـسـل به نسل مورد استفـاده قـرار گرفته است. ایـن واضــح اسـت آنـهـا بــخـاطــر رشـد و انـکـشـاف هـنـر سهـم خـــود را ادا کــرده انــد. امـروز بـسیـاری از هـنـرمـندان مـا را مـی شنـاسـنـد، امــا دربـــاره زنـدهگـی و فـعـالیت هـای آنهـا مـعـلــومــات نــدارنـد. شـفـیـع عـظـیـمـی یـکـی ازیــن چــهـــره های شناخته شده است... ا
دانش اندوزی و فـراگـیــری فـنــون ادبی و هـنــری از ســجـایـــای بــرازنــدۀ کسانی مـحـسـوب میگردد که دارای ذوق سلـیـم و صاحب دیـد وسیـع بـاشـنـد. مـردم ادب پـرور انــدخــوی همـانـند دیگر شیفته گان سرود و سخن از روزگاران قدیم تا امروز با ایــن روحــیــه آمــیـزش یـافـته، در پرورش گلبرگ هــای نـفـیـس ادب و هـنـر از خـود سلایق ویــژه یی نشان داده اند. منجمله گــرایـش مـهـر ورزانــۀ شـان در آمـوزش و گسترش هـنـر ظـریف موسیقی کلاسیک (نــوا هــای قــدیـمه به خصوص اوزبیکی) شــایـان یــاد کــرد اسـت. هـنـر دوسـتان در مــحــافــل هـنـری... ا
کـشـور ما مصاب به انواع بیماریهای اجتماعی و فکری است. یکی از این بیماریهای مزمن و خطرناک همـانـا «بیـماری تاریخ ستیزی» است، که از دیر زمانی بر پیکر کشور و تاریخ ما آسیب میرساند. چنانکه میدانـیم، در کشور ما اقوام و ملیتهای گوناگونی از گذشتههای دور زیست دارند. آشکار است که هر یک از گروههـای اتـنـیـکـی سـهـم و نـقـش مـعـیـنـی در ایجاد تاریخ، فرهنگ و هویت ملی و تاریخی این سـرزمـیـن داشـتـه اند. با تأسف، در نزد عدهیی چنین پندار ناهنجاری وجود دارد، که تاریخ این سرزمین، گویا فقط کارنامههای خوب یا خراب یک ملیت یا قوم بخصوص است و تمام! و درست از همینجاست، که هر یکی، آن دیگری را نفی یا به باد انتقاد میگیرد و محکومش می¬کند. به پیروی از چنین پندار و روشی، بیشتر به اصطلاح مؤرخان کشور ما دست به مثله، تحریف یا جعل تاریخ این سرزمین زده اند که خود حدیثی است دیگر و در اینجا مجال پرداخت به آن نیست.
«بیماری تاریخ ستیزی» به گونههای مختلفی چون خاندانی، مذهبی، محلی، قومی، فاشیستی و حتی شخصی بر کشور ما بیداد کرده است. بالاثر چنین بیماری بود که مجتمع زیبا و تاریخی مصلی هرات به بهانه واهی سنگرگیری دشمن با فرمان امیر عبدالرحمان توسط جنرال لِمسدن انگلیسی به توپ بسته و تخریب شد. تعمیر زیبا و مستحکم «دارالامان» چند بار طعمه حریق گردید و تلاش شد تا «دارالامان» را به «دارالفنون» و یا هم جلال آباد تاریخی را به «ترون شار» تغییر دهند، که نشد و امروز ویرانههای رقتانگیز دارالامان قلبها را ریش و افکار را پریش میکند! همچنان، شخص فرهنگ ستیزی بنام محمد گل مهمند با شیوههای جاهلانۀ فاشیستی در شمال کشور بناها، آبدات، مزارات و کتیبههای آنها را منهدم و محو نمود تا نامی و اثری از بزرگان و تاریخ گذشتۀ مان نماند. آن نابکار به این هم اکتفا ننموده، نامهای قدیمی و تاریخی بسیاری از شهرکها، محلات و روستاها را به نامهای مسخره و بیمسمایی از گونه «وچه ونه» وغیره تغییر داد و حتی با قساوت وحشیانهای مانع از برگزاری بسیاری از رسوم و عنعنات باستانی شد. همچنان، قلعههای تاریخی سرپل، شبرغان، اندخوی، میمنه، آقچه و جاهای دیگر به فرمان این دشمن فرهنگ تخریب گردید. اینگونه، انهدام و حریق بازارهای سرپوشیدۀ تاریخی تاشقرغان (خُلم) و جاهای دیگر یا به اثر جنگ و یا هم به بهانۀ نوسازی، انفجار و محو پیکره عظیم و منحصر بفرد بودا که نقش تاریخ چند هزار ساله را بر چهره داشت، توسط گروه تاریک اندیش و متحجر طالبان بعنوان به اصطلاح «بت شکنی»، در حالیکه این پیکرۀ عظیم زخم تیشههای جفای دوران امیر دوست محمدخان را نیز بر پیکر خود داشت! محو نقوش داخل مغارههای بامیان و سرقت و فروش بسیاری از پارچههای آنها. دیوار تاریخی بالای کوههای آسمایی و شیردروازه که میراث کابلشاهان است، از سالها و قرنها بدینسو شلاق باد و باران طبیعت، ضربات بیل و کلند عوام الناس و بیاعتنایی مقامات مسؤول را با شکیبایی متحمل است. قلعۀ سلطان سنجر در اولسوالی قیصار فاریاب بیرحمانه تخریب و مورد کاوشهای خودسرانه قرار گرفته و هنوز هم ادامه دارد. مزار حضرت امام یحیی بن زید در ولایت سرپل، که به قول علامه حبیبی مربوط به عهد سلجوقیان است، خودسرانه دستکاری و ترمیم شده و امروزها هم دوام دارد. به فرمان بابرشاه، در سینۀ شمالی کوه شیر دروازه بر سنگ عظیم نام او به گونۀ «تختگاه پادشاه عالم پناه» حک شد و در یک گوشه تختی از سنگ و حوضی ترتیب داد و نیز نوادۀ او نورالدین جهانگیر برابر آن تختی دیگر تراشید و حوضی دیگر تعمیر کرد. اکنون این سنگهای تاریخی به گزارش مرحوم حبیبی و استاد خلیلی، در عقب تعمیر شفاخانۀ ابن سینا فرو افتاده و هیچ ارگانی در فکر آن به عنوان یک اثر پنج قرنه نیست! در دوران جنگهای سه دهۀ پسین آثار تاریخی این سرزمین به گونۀ بیسابقه و بیرحمانهیی مورد تاراج، قاچاق و تجارت قرار گرفت و نهایت، بلاها و تخریباتی که بر آثار تاریخی، به ویژه موزیم ملی کشور از اثر جنگهای خانمانسوز بین-التنظیمی و بین¬الجهادی وارد آمد، خامۀ این عاجز از برشمردن آنها ناتوان است. باری این رویدادهای مشؤم را یکی از نشریههای سازمان فرهنگی یونسکو با این تیتر درشت گزارش داده بود:
«افغانها دارند تاریخ خود را هم از بین میبرند!»
آری، چنین است «بیماری تاریخ ستیزی» که چهرۀ کریه و عملکرد زشت و قبیح خود را از راهها و زاویههای مختلف در کشور ما نمایانده و به آن آسیب رسانده است و با تأسف، هنوز هم دارد آسیب می رساند! و اما، هدف از این پیش درآمد یا مقدمهچینی بیان یکی از نمونههای دیگر این «بیماری تاریخ ستیزی» در کابل است.
در مرکز کابل، در زاویۀ شمال- شرق چهارراهیایکه زمانی بنام «شهرآرا»، بعداً «دانِ (دهان) باغ»! یاد میشد و فعلاً مثلی که بی¬نام است، بقایای مخروبۀ باغ زیبا و باشکوه تاریخی واقع است که در منابع تاریخی آن را باغ «شهرآرا» یاد کرده اند. و این منطقه در سدهها و سالهای پسین نام خود را از این باغ گرفته بوده است.
به قرار گزارشهای منابع تاریخی، به ویژه توزوک جهانگیر این باغ توسط شهربانو بیگم دختر میرزا ابوسعید که عمۀ ظهیرالدین محمد بابرشاه بانی سلسلۀ بزرگ فرهنگپرور «بابریان» یا «تیموریان هند» است، ساخته شده بود. بعداً سایر سلاطین تیموری هند در آن اضافهها کرده اند. مرحوم استاد خلیلی در رسالۀ خود بنام «آرامگاه بابر» به نقل از کتاب «پادشاهنامه» چنین نوشته است:
«حضرت فردوس مکانی گیتی ستانی (بابر) انارالله برهانه در سرزمین بهشت آیین کابل هنگامی که این نزهتگاه را به انوار عدالت آن پادشاه رضوان بارگاه فروغ تازه بود. باغ شهرآرا و چارباغ و باغ خلوتخانه و اورته باغ و باغ صورتخانه و باغ مهتاب و باغ آهوخانه و سه باغ اطرافش را احداث نموده بودند... حضرت صاحبقران ثانی (جهانگیر- یارقین) که سال دوازدهم اورنگ نشینی به کابل تشریف فرمودند، به باغ آهوخانه که چنارهای بسا بلند دارد، نزول اجلال فرمودند و آنرا مرمت کردند... و باغ شهرآرا را خاصه گردانیده، باغ جهان آرا را به نواب ملکه دوران بیگم عنایت فرمودند. در این هردو باغ دلکشا، چنار، نظر فریب بیننده¬گان است، خاصه باغ شهرآرا که در آن چنار بسیار نشانیدۀ حضرت فردوس مکانیست (بابر- یارقین) همه در نهایت زیبایی و تنومندی، درین هردو باغ هر کجا که قابل عمارت بود، نشیمن دلنشین طرح نموده، جمعی را که در فن عمارت آگهی داشتند به اهتمام آن برگماشتند. در باغ شهرآرا سه جا عمارت حکم شد: یکی در وسط باغ مربع نشین اطراف که مردم هند آن را چوکهندی گویند تمام از سنگ مرمر، میدان مشتمل بر شانزده ستون، چهار در میان و دوازده بر چهار طرف آن، که هرگاه در آن جا تشریف فرما شوند، از چهار سو چهار جو که در وسط چهار خیابان باغ جریان دارد، آبشارها و فوارهها در نظر خورشید اثر باشد. دوم در جنوب باغ، عمارتی رو به شمال بر دامن کوهی که از وسط باغ هشت ذراع ارتفاع دارد به نهجی که از جوی آبی که بر آن بلندی جاریست، آبشاری درون ایوان عمارت میریخته باشد و در ته آبشار حوضی از سنگ مرمر و در میدان دیوار پس آبشارها طاقچههای محرابی از سنگ مرمر تا روزانه در آن کوزههای زرین مملو به انواع ریاحین به طرح بچینند و شب هنگام شمعدانهای طلا با شموع کافوری بگذارند و در ته آن نیز حوضی که حاشیۀ آن سنگ مرمر باشد بسازند که از ایوان آبشار دیگر در آن بریزد و مقرر ساختند که از آنجا تا نشیمن میان باغ سه آبشار دیگر بر روی کار آید که همهگی پنج آبشار باشد و در خیابانها و نهر دور نشیمن وسط باغ صد فواره تعبیه نمایند.» (خلیلی، استاد خلیل¬الله، آرامگاه بابر، چاپ سوم، کابل، 1385، صص51-53)
مرحوم خلیلی در ادامه چنین مینویسد: «جهانگیر باغ شهرآرا را در کتاب خود بس ستوده و نوشته است، در شهر کابل بدان لطافت و خوبی باغی نیست، اقسام میوهها و انگورها دارد و طراوت آن به درجهایست که با کفش، پای بر صحن آن نهادن از طبع راست و سلیقۀ درست دور است. جهانگیر حکم داده بود که در میان دو چناری که در وسط این باغ واقع است، یکی را سایه بخش و دیگری را فرح بخش نام نهاده بود، سنگی سفید نصب کنند که طول آن یک ذراع و عرض آن سه ربع گز بوده باشد و نام خودش را با نام همایون در آن نصب کنند و در یکطرف آن فرمان عفو زکوات و اخراجات کابل را نقش نمایند. درخت زردآلوی میرزایی که میرزا حکیم خان نشانده بود و به میرزایی شهرت دارد نیز در همین باغ شهرآرا بود.» (همان، صص54-55)
آری، چنین است توصیف زیباییها، شکوه و سرسبزی باغ «شهرآرا» که بیرحمی روزگار، بیاعتنایی و «بیماری تاریخ ستیزی» سلالهها و افراد نهتنها همه آن اوصاف و شکوه را از میان برده، بل شمشیر برّان خیابانها بخشهای غربی و جنوبی آن را از پیکرش نیز بیرحمانه بریده و قسمت کوچکی از آن باغ بزرگ به شکل ابتر باقیمانده است.
به یاد دارم که در سال 1362 در تجلیل از پنجصدومین سالزاد ظهیرالدین محمد بابرشاه در کابل که از سوی اکادمی علوم افغانستان دایر گردیده بود، عنوان و موضوع یکی از مقالات «باغهای بابر» بود و در آن در بارۀ باغ «شهرآرا» نیز حرفهای دلچسپی داشت.
باری در آن مجلس روانشاد اکادمیسن دکتور جاوید به من گفت که خودش گواه کشیده شدن خیابان از قسمتی از باغ «شهرآرا» و بعداً قطع بیرحمانۀ چنارهای کهنسال و بزرگ آن، که غالباً عمر چند قرنه داشت، بوده است. قرار گفتۀ آن استاد مرحوم، هوشدار و تقاضاهای او مانع از قطع و امحای آن چنارهای تاریخی از سوی گماشتهگان «بیماران تاریخ ستیز» نگردیده بود.
و اما میکروب «بیماری تاریخ ستیزی» کماکان پیکر کهنسال باغ «شهرآرا» را در معرض آسیب قرار داده، امروز از آن یک محوطۀ جا افتادۀ ابتری بیش باقی نگذاشته است. حتی این میکروب، نام و هویت تاریخی آن را نیز در امان نگذاشته، آن را به «باغ زنانه» تبدیل کرد و امروز به آن لوحه دیگری هم به نام خنده¬آور «بازار زنانه» افزود شده است!! شکی نیست که به مرور زمان لوحه «بازار زنانه» بر لوحه «باغ زنانه» چیره شود و روزی برسد که نام این باغ شوربخت، همانسانکه از «شهرآرا» به «باغ زنانه» تغییر یافت، اینبار به «مارکیت باغ زنانه» مبدل شود! آخر در این ملک «بیمار تاریخ ستیز» رخداد چنین پدیدههای مشؤمی اکنون کاملاً به یک امر طبیعی و بدیهی تبدیل شده است!
معلوم نیست که مالک کنـونی این باغ شوربخت (وزارت امور زنان)، صاحب این شهر (شهرداری کابـل) و مـسؤول آبـدات و یـادگــارهــای تــاریــخـی کشــور (وزارت اطــلاعات، فــرهنگ و توریزم) در برابر اینهمه بیدادگــریهای «بیماری تاریخ ستیزی» در برابر باغ «شهرآرا»، چرا اینقدر بیتفاوت و بیپروا مانده اند؟!طوریکه مــیــدانیم، در کشورهای دیگر که مردم آن میهن و تاریخ خود را احترام میکنند و دوستش دارند و دولت که احساس مسؤولیت دارد، هـر بنا، شی یا درختی که عمرش به بیش از 80-100 سال رسید، فــوراً تــحــت پـوشش حمایت و مواظبت دولت قرار گرفته، به عنوان یک میراث تاریخی و فرهنگی ثبت و راجستر می¬شود. در حالیکه در کشور کمتر به چنین کاری مبادرت میشود.
ببینید، «بیماری تاریخ ستیزی» هم اکنون چهل زینۀ قندهار، بقایای مصلی، مقبرۀ گوهرشاد آغا و علیشیر نوایی وغیره در هرات، مزار حضرت خواجه پارسا، قلعه و برج عیاران در بلخ، طلا تپۀ شبرغان و آثار گرانبهای آن، خشت پل سرپل، مزارات امام خورد و بزرگ در شهر سرپل، بالاحصار، باغ بالا و دیوار کابلشاهان کوه آسمایی و شیر دروازۀ کابل، آثار تاریخی هده، قبر دانشمند بیبدیل ابوریحان البیرونی در غزنی و جاها و چیزهای دیگر را در نقاط مختلف کشور ما در معرض تهدید و نابودی دارد. بایسته است ادارات مسؤول، به ویژه وزارت اطلاعات، فرهنگ و توریزم در خصوص پیشگیری، وقایه و احیاناً تداوی «بیماری تاریخ ستیزی» غفلت نورزد، بل تدابیر و راهکارهای لازم عملی را اتخاذ و در منصۀ اجرا درآورد. در غیر آن این بیت بر اعمال همه مصداق پیدا خواهد کرد:
«گوسپندی برد این گرگ مزور همه روز گوسپندان دیگر خیره در او مینگرند.»
نویسنده: محمد حلیم یارقین
محبوب القلوب، تعلیمی، تربیتی و سرگرمی
قاری عظیمی، شرح زندگانی و دیوان مکمل
یولدوزلر، شرح زندگانی شعرای اوزبیک
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی فیس بوک
استاد ملا تاج محمد سرپلی، درفیس بوک
بیناد اجتماعی و فرهنگی بیانی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
بازی های عامیانۀ اوزبیکان جوزجان، یارقین
نشرات ما در فضای مجازی
افــغـانسـتـان نـیـنـگ شـمالی ولایتـلریده استـقامـت قـیـلووچی اؤزبـیـکـلـر، باشقه خـلقـلر قـطاری، اؤزی نـیـنـگ جوده بای و رنگ بــه رنـگ آغــزهکــی ایـجـادی بـیـلـن اجــرهلـیـب تـورهدی. مــذکــور مـیــراثـنـی تــؤپلـهش و نـشـر ایـتـیـش، اؤرگـهنیش و عــامــهلـشتیریش ایشلری سؤنگی ییللر دوامـیـده یــؤلـگه قــویــیــلـه بــاشلهندی. ایـنـیـقـسـه، افـغـانسـتان اؤزبیکلری خلق آغزهکی ایجادی نمونهلری نینگ «خلق دُر دانــهلــری» نـامـی بیلن ۱۳۵۹هـجــری و ۱۹۸۰ مــیــلادی یـیـلـده کـابـلـده علیحده کــتــاب حــالــیــده نــشــر ایـتـیـلـیـشی، افــغــانــسـتـان خـلـقـلــری نـیـنـگ ادبی- مـــدنـــی حــیــاتـــیـــده کـــتــتــه واقـعـه بؤلیب قالدی... ا
نـواخـتـن دوتـار از زمــان قـدیـم بدینسو در بـیـن مــردم تـُـرکـمـن مـروج است. الـبـتـه این آلۀ موسیقی جایگاه خـاص را در بـیـن مــردم کسب نـمـوده اسـت. از ایـن سبب دوتـــارنـــوازان بــزرگ و معروف در قسمت استـفـاده و نــوازنـدهگی افـتـخـار بـزرگ را بـرای مـردم بـخـشـیــده اسـت. دوتـار یک آلۀ موسیقی کلاسیک و قدیمی بوده و در بین مردم تـُرکمن مـروج اسـت که تـوسـط انگشتان نوازندهگان بزرگ و معروف نواخته میشود. نوازنـدهگـانـی کـه بـه رمـز هـای هـنـری آن بـلـدیـت کـامل دارند، در محافل بـزرگ با کمپوز های خوب دوتار مینـوازنـد و مردم به آواز آن خوب گوش فرا میدهـنـد و تـماشاچیان خود را خوش و... ا
استـعـدادلـی قـوشـقـارچــه چــالـووچـی، سحرلی آوازگه ایگه اشـولـهچـی و مـاهـر بستـهکـار خـیـر محمد چاووش افغانستان مـوسـیـقـی صنعتی رواجیـگه سلـمـاقلی اولــوش قـوشگن صـنـعـتـکار. او «ظــفــر» انـســامــبـلـی گـه فـعـالیت باشلهمسدن ایلگری اشولهچـیلیک بیلن دانگی چیقیب «سرپل بلبلی» دیـب آت کـوتـرگـن ایـدی. چـــاووش هـنــری فـعـالـیـتــــی «ظــفـر» گـــروهی نیـنـگ تـانـگـیدن باشلهب 1360 ییللرگچه اوزلـوکسیز صورتده دوام تاپدی. او اوشبو مـوسـیـقـی گــروه تـرکـیـبـی ده هـنـری ایـجـادی ایـش قـیــلـیـب کـتــتـــه تورکومگــه ایــگـه، اوزبـیکچه اشولهلرنینگ آرشیفلریده ثبت قیلیب قویدی. ا
افغاستاندهگی اتاقلی انقلابی شاعرلردن بـیـری عـبـدالحکیم شرعی جوزجانی دیر. او ۱۹۳۴ یـیــلـی جــوزجــان ولایـتـیـدهگی سـرپـل شهـریـده بیر ضیالی عایلهده دنیا گـه کیـلگن. اونینگ تاغهسی قاری محمد عظیم عظیمی افغـانـستانـدهگی مشهور و اقــتــدارلــی اوزبـیـک شـاعـری. اونـینگ اوغــلـی محـمـد کـریـم ذره عـظـیمی هم حاضرگــی زمـان افـغـانستان نینگ اوزبیک یـیـتـوک شـاعرلریدن بیری حسابلـنـهدی. بـولـهجـک شاعـر باشلانغیچ معلوماتلرنی سرپل شهریده حاصـل قیلدی. ۵۰ ییللرده او طـلـبهلـیـک پیتیده کابل اونیورسیتیتیده اونلَب انقلابی روحدهگی سـتـودیــنـتلــر (مـحـصـللـر) بـیــلــن دوســتلَــشـــدی، هـــمــده... ا
اوشـبـو کـتـاب قــدیـم زمـانلردن باشلهب، اونونچی هجری عصر نینگ باشلریگـهچـه یـشهب ایـجـاد قـیـلگن شاعرلرنینگ شرح احوالی و اولرنـیـنـگ اثـرلـریدن نمونهلرنی اوز ایـچیگه آلهدی. اوشبو کتابنی نـشرگه تــیــارلَشـده مهم کتابلردن مـواد آلـیـندی. مــصـرعـی اساسـیـده ۸۷۴ نـچی هجری قـمـریـنـی قـبـول قـیـلیب آلدیک. شونینگ دیک حضرت خـواجـه احـمـد یـسّوی گــــه نــســبــت بـیـریـلــــگـن حـکـــــمـــت لـر، نـســـبـتـی مسـتنـد بولــمهگنی اوچون و ۱۳ـ۱۵ نـــچــی عـصـــرلـرده بـو حـــقـــده مـعـلـــومـات بـولـمـــهگنــــی سببـلـی بو جلددن تـوشوروب قـالـدیــریلدی. بو بارهده ایکّـیـنـچـی جــلــدده مـفـصـل مـعـلـومـات بـیـرهمـیــز... ا
فـرزنــد بـرومــنــد خلــق اوزبـیک شادروان عبـدالغفار بیانی پس از مبارزات خستگی ناپذیر طولانی و خدمــات ارزنده، در نتیجهٔ رقابت نامشروع و دسیسـه آمیز دشمنان دوســت نـمـا و تضـیـیـقـات ارتـجـاع سیاه داخـلـی نـاگزیر شد به کشور تاجیکستان پناهنده شــود و بـا خــانــوادهٔ خود در آنجا اقــامـت اختـیـار کـنـد. عبدالغفار بیانی در شرایط دشـوار مـهـاجـرت بــه تــاریـــخ 18 جـوزای سـال 1379 در یـکـی از شفاخانه های شهر دوشـنـبـه پاـیتخت تاجیکستان زندگی را پدرود گفت و در همانجا به خاک سپرده شد. امـسال از درگـذشـت فـرزنـد مـتـعـهـد و فـداکـار خـلـق اوزبیک مـرحـوم عـبدالغفار بیانی در شهر دوشنبه پایتخت جمهوری تاجیکستان پانزده... ا
اوزی نینگ موفقیت سِرینی قـویـیـدهگـی اون ایکـّــی اصــلگــه باغلیق بولگنینـی ایـتـیـب، اوغــیـــللـریدن اوشبو نکتهلرنی دقتگـه آلـیـشلــــریـنـی ایـستـهگن:ـ الله تــعــالـی دیــنــی و حـضـرت مـحمد (ص) نــیــنــگ شــرعــیــتــینــی دنــیـــا گـــه یـیـتـکهزیشنی اوزیمگه بیر اساس بیلدیم و هر زمان و هر مکانده اسلامنی اساس قـیـلـیـب قـویـدیـم. تـیـگـرهگـیـمـــدهگـــی کیشیلرنی ایکّیگه بولدیم، اولکهلرنینگ فتح یا ده فتـح ایـتکن مملکتلر ادارهسی اوچــون بــعــضیلــری قیـلیچلر بیلن و بیر قطار مـشــورهلـری بیـلـن مـیــنـگه یــاردم ایـتدیلر. اولرنینگ اقبالی یوقاری کیتیشی اوچـــون، اوز یـانیمگه آلدیم. اولر کوشکیم نینگ زینتی ایدیلر... ا
اۉیــیــن بالــهلــرنـیـنـگ جسمی و ذهنی اولــغــهییــشی و اۉسـیـشی اوچون مهم عــامل دیــر. شـونگـه کــۉره، اۉیین هر بیر بلهنینگ طبیعی حقی دیر. بـالـهلـر ییللر و عصرلر دوامیده، نسلدن-نسلگه اۉینهماق اوچـون تـورلـی اۉیینـلرنی کشف یا اختراع اېـتـگـنـلـر. کـتّه یـاشـلـیـلر ارقهلی اختراع قـیـلـیـنـگـن یا بلهلر بیلن اۉینهلهدیگن جدا سنـاقـلـی اۉییـنـلرنی حسابگه آلمهگنده، اۉیینـلـرنـینگ دېیرلی برچهسی بلهلرنینگ اۉزلــری اۉز فــطــری استـعـداد، تــفـکـر و تجربهلری ارقـهلـی یــرهتـگـن و اخــتـــراع قیلگنلر. بلهلر اۉیینلری نینگ بــیر قسمی دایــمــی بـۉلـمـهی، بلـکه زمان اۉتیشی، تــورمــوش شـرایـطـی نـیـنـگ اجتماعی-اقتصادی وضعیتی... ا