اوزبیک تیلی سوزلیگی، نورالله آلتای
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در فیس بوک
قرآن الکریم با ترجمه به چند زبان
بابر ایزیدن، دکتور شفیقه یارقین
اوزبیکی شعرلر، امان الله قویاش
یورتداش، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
دُر دانه لر، دکتور فیض الله ایماق
اوزاق یــولــلار، ادبی و فرهنگی
حیات پنجره سیدن، فضل احمد بورگیت
آلتین کَمَلـَک، عبدالله تاشقین
آلتین یپراقلر، محمد کاظم امینی
اجتماعی و فرهنگی، فیض الله قرداش
ابزار های ضروری برای سایت و وبلاگ
آلتین فلم، اوزبیکلرنینگ افتخاری
گلزمین وفا، اشعار سید محمد دروگر
باله لر، آیدین مالمو مدنی نهادی
امیر علیشیر نوایی، مکمل اثرلری
برگردان الفبای کریل به الفبای عربی
پیوند های مهم
افـغـانستانده تورک- اوزبیک خلقی نهایت ده ستم کـورگـن ایـل- اولــوس. بــو ایــل- اولـــوس قـنـچـه هـم اوزاق تــاریـــخــــی اوتـمـیـشـگه ایگـه بـولـیـب بابا- اجدادلری کتـتـه خـان و خاقانـلیـکـلر قـوریب، دواریـغ ســـوریـب کـیـــلـگـن بــولـسهلـــر هـــم، قـالــهویـرسـه اولـر سونگـی بـیـر- ایکـّـی عصـر مـابـیـنـیـده اوشـبـو چـیـگـرهلـــــرده قـیـینـاق و قیـیـنـچـیـلیـکـلر آستیده حیات کیچیریب، شو بــاعـث مـدنـی- تـاریـخی، تیل و ادبیاتلری ایـزیلیب- یینچیلیب کیلگن خـلـق. اوشـبـو خـلــق نـیـنـگ محکـومیت تاریخی هنوزگچه هم سونگی ایکّی عصر آرهسـیـده کـورگـن نـقـصـانـلـرنـی بـرطرف قیلیشگه امکانیت تاپهآلمهگن... ا
نـویـسـنـده گــان، شــاعـران و هنرمنـدان منـسـوب بـه مـلـیـت هـائـیـکـــه در وطـن عـــزیــز مــا زنــدهگـی دارنـــد، بـخـصـوص مـلـیت اوزبـیـک قـرن های متمادی بخاطر غنامندی فـرهـنگ مـان آثـار زیـادی ایـجـاد کرده اند و از آنها به میراث رسیده، نـسـل به نسل مورد استفـاده قـرار گرفته است. ایـن واضــح اسـت آنـهـا بــخـاطــر رشـد و انـکـشـاف هـنـر سهـم خـــود را ادا کــرده انــد. امـروز بـسیـاری از هـنـرمـندان مـا را مـی شنـاسـنـد، امــا دربـــاره زنـدهگـی و فـعـالیت هـای آنهـا مـعـلــومــات نــدارنـد. شـفـیـع عـظـیـمـی یـکـی ازیــن چــهـــره های شناخته شده است... ا
فرهنگ و معارف بشری را که آیینـۀ تـمـام نـمـای هـســتی اجـتـمـاعـی گـفـتـه اند، مـحـصــول فـعـالـیـت هـای مادّی و معنوی انسان از بدو پیدایش تـا کـنـون می باشد. رشـد و رونـق آن نـه تنها بـاعث تـغـیـیــر و تکامل جوامــع بـشــری بـوده، بلکه صیقل گـر روح و روان افـراد جامعه نیز می باشد. هنــر مـوسیـقی کـه جُــزئــی از فـرهـنـگ بـشری مـی بـاشـد، هـمــواره بـــــا روح و عواطــف انـسـانی سـر و کـار داشـتـه، در نــوازش آن نـقـش بـس مـهـم دارد، هـنــر موسیقی یکی از مُبرم تریـن نـیـازمـنـدی هــای انـسـانــی بـوده و بــا سـرشـــت و ســرنـوشـت انـسـان پـیـونـد ناگسستنی دارد... ا
وقـتـی بـا خـیـر مـحـمد چــاووش ملاقـات میـکـنـیـد، انسانی حلیم و مـتـواضـع و در عین زمان بـا مـنـاعت و سربلند را در برابر خـود مـیبـیـنـیـد. مـنـاعـت نـفـس و غرور مشـروع انـسـانی او در عین فـروتـنـی، از اعـتـمـاد بـه نـفـس و روحـیـۀ بـلند اتکا به خــود و بــاور هــای مـلـی او سر چشمـه میگـیـرد. یکجا با این روحیه، پـیـگیری در کـار، عـشـق و عــلاقۀ پــایــان نـاپـذیـر به مـوسیـقـی مـلـی و باور به موفقیت درین ساحه او را از دیـگـران مـتـمـایز میسازد. آهـستـه و شمــرده حــرف مــیــزنــد، بــا قـاطـعـیت از فکر و نظر خود دفاع میکند، شـوخ طـبـع و بـذلـهگــو است، با تبسم و صمیمیت شما را استقبال میکند... ا
هـنـر هـمـانـند شعر و ادبیات تراویدۀ ذوق و استعداد زیبایی شناختی انسان و نماد احساس و انـدیشـه های ظریف و تلطیف شدۀ اوست. انـسان نـه تنـهـا بـا ایـجاد و ابـداع پـدیـده هـای هـنـری ذوق و سلیقۀ زیبایی شـنـاخـتـی خـود را اقـنــاع و رشد مـیـدهـد، بـلـكـه درد ها و نیاز های روانی و حسّی خـود را نیز از راه شنیدن یا دیدن آن تسكین می دهد و بر طرف مـیـكـند. از هـمـیـن رو، تـا انسان بوده و هست، هنر با او هـمـراه است و مانند همه نماد های گونه گون فرهنگ بشری یكجا با نسلهای آدمــی پـویـه تـاریـخ را در نـور دیــده، فـراز و فرود هـای تـحــول و دگـرگـونـــی هــا را پذیرا شده است. ا
سـیـد کـبـیـر کمـال رحـمـتلی استاد غفار کـمـال نـیـنگ اوغلی دیر. سید کبیر نینگ قـولاغــی بـالــهلـیـگـیـدن دوتـار نــوالری و کلاسـیـک آهـنـگلـر بیلن تانیش. آتهسی رحـمـتـلـی اسـتـاد غـفار کمال افغانستان نـیـنـگ مـشـهـور کـلاسیـک خوانندهلریدن بیری بـولـگن. سـیـد کـبیر ایندی رحمتلی آتـهسی نیـنگ ایزینی ایزلب بارماقده دیر. اوزیـنـی ایتـیشیچه: «اوزبیک خلقی نینگ اصل مـوسیقیسی دوتار دیر و مین دوتار بـیـلـن ذوقـلـنـهمـن. کـلاسـیک موزیکلر و فـلـکـلـوریـک قـوشـیقلرنی هم اوقویهمن. الـبـتـه بـرچـهسـیـنـی اوز رحـمـتلی آتهم، استاد غفار کمال دن اورگهنگنمن». سـید کبیر اوزبیکستانلیک... ا
ضیاء خواجه منصوری افغانستانده خلقلر دوستلـیـگـی اوچـون فعال خذمت قیلگن اوسـتـاذ صنعتکارلریدن دیر. او ۱۹۲۰ نچی میـلادی ییلده تاشکند شهریده توغیلدی. بـاشـلـنـغـیچ تعلیمنی توگهتیب، موسیقه کـورسـیـنی هم عین شو ییرده توگهتدی. بــو کـورسـده دوتـار و سـیـتــار چَلـیشنی اورگـَنـدی. مـیلادی ۱۹۲۹-۱۹۳۰ ییـلـلـرده فـاریـاب، مزارشریف، سونگره کابلده عمر کـیـچـیـردی. صنـعـتـکار افـغـانـسـتــــانده اسـتـقـامـت قـیـلـهیـاتگن اوزبیک، ترکمن، تـاجیک، پشتون و هزارهلرنینگ، اینیقسه، یـاشلـرنـیـنـگ ارداقـلـی صحـبـتــداشی و صـمـیـمـی دوسـتی ایدی. منصوری نینگ افغانستان اوزبیکلری تیلی و... ا
دانش اندوزی و فـراگـیــری فـنــون ادبی و هـنــری از ســجـایـــای بــرازنــدۀ کسانی مـحـسـوب میگردد که دارای ذوق سلـیـم و صاحب دیـد وسیـع بـاشـنـد. مـردم ادب پـرور انــدخــوی همـانـند دیگر شیفته گان سرود و سخن از روزگاران قدیم تا امروز با ایــن روحــیــه آمــیـزش یـافـته، در پرورش گلبرگ هــای نـفـیـس ادب و هـنـر از خـود سلایق ویــژه یی نشان داده اند. منجمله گــرایـش مـهـر ورزانــۀ شـان در آمـوزش و گسترش هـنـر ظـریف موسیقی کلاسیک (نــوا هــای قــدیـمه به خصوص اوزبیکی) شــایـان یــاد کــرد اسـت. هـنـر دوسـتان در مــحــافــل هـنـری به نوا های روح نواز رامشگران با اشتیاق... ا
قـرنها پیش جوگیها در سفر های بدون مــرز شان به افغانستان آمدند. هیچ کس نمیدانـد دقـیـقاً چـه وقـت؟ یـا چطور؟ اما همه میگویـنـد کـه آنـها سالها پیش به این مـمـلــکــت آمــدهانــد. هــیــچ کـــس نمیدانـسـت، آنـهـا کـجا میخوابند؟ کجا بـچـههـایـشـان را بـه دنـیا میآورند و کجا بـا همدیـگر جمع میشوند؟ اما آنها بودند کـه هـمـیـشـه اولـیـن و تازهترین خبرها و کشفهـای دنیا را یا حداقل خبر کشفها را برای مردم افغانستان میآوردهاند. مثل مسافران جادویی که خبرهای ســرزمـین های راز و رویا و جـادو را بـــا خــود حـمـل مــیکــردهانــد. شــایـد آنـهـا در ابــــتـــدا خیمههایی همراه داشتهاند... ا
در یـکـی از کـوچـه ها، در قریۀ دور افتاده در جوی زندان ولایت سمنگان، آواز خوش تــارهـا، صــدای آرام و متین چکش سبک بر روی چـوب تــراش خـــورده بــا صـــدای خـش خـش دسـتـان گــره بـسـتـۀ استاد مـحمد قل هفتاد ساله، موسیقی زندگی را تشـکـیـل مـی دهـد. دنبوره ها، در کنار دیــوار کـاه گـلـی کارگاه استاد محمد قل، صـف کـشـیـده انـد و انـتظار می کشند تا اسـتـاد، تارها را بر شانه های شان ببندد و آنـهـا نـیـز بـا شـور فـراوان، پـس از آشنا شـدن بـا سـر انـگشتان نوازندگان، بنالند. این روزها استاد محمد قل دنبوره ساز، به گفـتـۀ خـودش وقت سرخاریدن ندارد و به قول معروف دست به دستش... ا
اوشبو طریقت، عرفانی و فـلـسفی تفکر ایگـه سـی، «مـولـوی»، «مولانا» و عادی خـلـق ایچیده «ملای روم» لقب لری بیلن شهـرت قـازانگن بویوک شاعر جلال الدین محمد بـن بهـاؤالـدیـن ولد نامیگه منسوب دیر. تـورکـیه لیک ییریک تصوفشناس عالم مـرمـره اونیویرسیتی الهیات فاکولته سی نـیـنـگ اسـتـادی دوکتور سلجوق ایرآیدین «تـصـوف و طـریـقت لر» ناملی کتابیده، او نـیـنـگ آتـه سـی حقـیـده قـویـیده گیدیک مـعـلـومـات بـیـره دی: «سـلـطـان الـعـلما لـقـبـی بـیـلن تنیلگن محمد بهاؤالدین ولد بـن حـسـیـن البکری بلخ شهریده دنیا گه کـیـلـدی. آنـه سـی، خــراسان پادشاهی علاؤالدوله خوارزمشاه نینگ... ا
وطــن عـزیـز مـا یـك كـشور كاملاً سنتی است كه هنوز هم با تـسلط كـامـل عـلـم و تـكـنـالــوژی و ارتـبــاطــــات جــهـانی در جــهـــان و كـشــور هـای هـمــسایــه، در بــســیــاری از نـقـاط دور از مركز بـه جای قانون و حتـی گاهی به جای شرعیت نيز سنت ها و عرف و عادت ها بر سرنوشـت انـسـانهای جامعۀ ما حكم میكند. تغـیـیـر باورها و سنت هـا بسیار دشوار و زمانگیر است. از هـمـیـن جـهـت نـمی تـوان آنهـا را بـه زور تغییر داد یا با فـشار حركت آن را بـه سـوی زمـانوی شدن، جهانی شدن و قـانـونـی شـدن سرعت بخشید. تـفـكـر و دیــد جــامـعـۀ مـا نسبت بـه مـوسـیـقـی نیز از باورها و سنت های مردم... ا
دنـبـوره یکی از آلات موسیقی اصیل ملی کـشـور مـاست. این آلـه را اوزبـیـک ها به گـونـۀ «دومبیره» و مردمان دیگر به شکل هــای «دَمبــوره» و «دَنـبــوره» تـلــفـــــظ مـیـکـنند. امروز دنبوره به عـنـوان یـک آلـۀ قـدیــمـی و اصـیـل مـلـی در میان اکثریت قــریـب بـه اتفاق تمام ملل تورکی جهان؛ مـانـند: اوزبیک ها، قزاق ها، تـورکمن ها، قــیـرغـیـز هـا، قـره قـلـپـاق ها، آلتای ها، بـاشقیرد ها، یـاقـوت هـا، تاتار ها و اویغور هـا و نـیـز سایـر ملـل؛ چون: تاجیک هـا و هـــزاره هـا مـــورد اســـتــفـاده است. در بــرخــی از مـــنـــابـــع تـاریــخـی اخـتـراع «دَنـــبـــوره» را بــه تـورکـان نـسـبت داده انـــد. گسـتــرده گی کاربرد... ا
بــابــه قِــران هـنـرمـنـد آواره و درویـشـی از ولـسـوالـی خُـلم (تـاشقرغان) بود. نام اصلی اش عـبـدالـغفار فرزند سلطان بود. او در سال ۱۲۸۹ خـورشـیـدی در گــذر ده حــسن ولـســوالــی تــاشــقـرغان ولایت ســمـنـگـان پــا بـه جـهــان هـــســــــتی گـذاشـت. بـابـه قِـران از آوان کــودکـی به خـوانـدن آهـنگ های محلی آغاز نمود. در سـن دوازده سـالـگـی نـزد مـرحوم محمد حـکـیـم تـنـبـور نـواز بـه نــواخــتــن دنبوره پـرداخـت. او پـس از ســـال هـا تــوانست پـول نـاچـیـز را جـمع کند تا اینکه توانست دنـبـورهای بــرای خــود خـریـداری کند. در ولسـوالــی تــاشــقـرغان به جز بابه قِران کسـی دیگری نبود که در محافل خوشی آهنگ بسراید... ا
محمد جان ولد بدل مشهـور بـه بـنـگیـچه تــاشــقـرغــانــی در سال 1307 هــجـری شمـسی در گــــذر ایــش مـحـمــد بـیـک نـاحـیـۀ اول شهـــر تـــاشــقــرغـان مـرکـز ولـسوالــی خـُلــم در یک خانـوادۀ هنرمند تــولــد شده است. پــدرش بـه اسم بـدل مشهــور بــه بــدل مـست تـاشـقـرغـانی بــوده بـه نـواختن دمبوره مهارت داشـتـه، بـنـگـیـچـه پـدرش را درسن 2 سـالـگی از دست داده تـحـت تـربـیــۀ مــادرش قـــرار گـرفـت. در سـن خــورد سالـی نزد مـلای مـحـله به فرا گیری دروس دینی پرداخته، کـتـب مـتـداولـه را الــی پـنـجﮔــﻧـﺞ، قـرآن کـریـم، غـیـاثـی و دیــوان حـــافــظ تــمـام نــمــــوده در ســـــال 1329 هــــجــــــری شمسی بـه خدمت عسکری... ا
بـلـبلی از کوهساران بدخشان که بیش از ثـلـث قـرن است با آوای باریک و جانـسوز غــجـک خـود گـوش هـا را نوازش داده، بـا صــدای دلکش و دلنواز خود دلها را آرامش بخشیده، با اجـرای پـارچـه های کمیدی و تـمـثـیـلی خــویش مــردم را خنـدانـیـده و بـا نـشـاط بخشی، بزم محافل علاقمندان خـویش را گرمی و حلاوت بخشیده است. بـلـی! آدیــنــه، کـــه اســــم هـنــری اش بـازگـل بـدخـشی می بـاشـد، زادۀ محلـه چـنـار گنجشکان، واقع در ولسوالی کشم ولایـت بـدخـشان بود که در 107 مین بهار زندگـیش چشم از جهان بربست. با جرات میتوان گفت که وی را از جمله آواز خوانان دست اول در سطح، کشور و... ا
افــغـانسـتـان نـیـنـگ شـمالی ولایتـلریده استـقامـت قـیـلووچی اؤزبـیـکـلـر، باشقه خـلقـلر قـطاری، اؤزی نـیـنـگ جوده بای و رنگ بــه رنـگ آغــزهکــی ایـجـادی بـیـلـن اجــرهلـیـب تـورهدی. مــذکــور مـیــراثـنـی تــؤپلـهش و نـشـر ایـتـیـش، اؤرگـهنیش و عــامــهلـشتیریش ایشلری سؤنگی ییللر دوامـیـده یــؤلـگه قــویــیــلـه بــاشلهندی. ایـنـیـقـسـه، افـغـانسـتان اؤزبیکلری خلق آغزهکی ایجادی نمونهلری نینگ «خلق دُر دانــهلــری» نـامـی بیلن ۱۳۵۹هـجــری و ۱۹۸۰ مــیــلادی یـیـلـده کـابـلـده علیحده کــتــاب حــالــیــده نــشــر ایـتـیـلـیـشی، افــغــانــسـتـان خـلـقـلــری نـیـنـگ ادبی- مـــدنـــی حــیــاتـــیـــده کـــتــتــه واقـعـه بؤلیب قالدی... ا
نـواخـتـن دوتـار از زمــان قـدیـم بدینسو در بـیـن مــردم تـُـرکـمـن مـروج است. الـبـتـه این آلۀ موسیقی جایگاه خـاص را در بـیـن مــردم کسب نـمـوده اسـت. از ایـن سبب دوتـــارنـــوازان بــزرگ و معروف در قسمت استـفـاده و نــوازنـدهگی افـتـخـار بـزرگ را بـرای مـردم بـخـشـیــده اسـت. دوتـار یک آلۀ موسیقی کلاسیک و قدیمی بوده و در بین مردم تـُرکمن مـروج اسـت که تـوسـط انگشتان نوازندهگان بزرگ و معروف نواخته میشود. نوازنـدهگـانـی کـه بـه رمـز هـای هـنـری آن بـلـدیـت کـامل دارند، در محافل بـزرگ با کمپوز های خوب دوتار مینـوازنـد و مردم به آواز آن خوب گوش فرا میدهـنـد و تـماشاچیان خود را خوش و... ا
استـعـدادلـی قـوشـقـارچــه چــالـووچـی، سحرلی آوازگه ایگه اشـولـهچـی و مـاهـر بستـهکـار خـیـر محمد چاووش افغانستان مـوسـیـقـی صنعتی رواجیـگه سلـمـاقلی اولــوش قـوشگن صـنـعـتـکار. او «ظــفــر» انـســامــبـلـی گـه فـعـالیت باشلهمسدن ایلگری اشولهچـیلیک بیلن دانگی چیقیب «سرپل بلبلی» دیـب آت کـوتـرگـن ایـدی. چـــاووش هـنــری فـعـالـیـتــــی «ظــفـر» گـــروهی نیـنـگ تـانـگـیدن باشلهب 1360 ییللرگچه اوزلـوکسیز صورتده دوام تاپدی. او اوشبو مـوسـیـقـی گــروه تـرکـیـبـی ده هـنـری ایـجـادی ایـش قـیــلـیـب کـتــتـــه تورکومگــه ایــگـه، اوزبـیکچه اشولهلرنینگ آرشیفلریده ثبت قیلیب قویدی. ا
افغاستاندهگی اتاقلی انقلابی شاعرلردن بـیـری عـبـدالحکیم شرعی جوزجانی دیر. او ۱۹۳۴ یـیــلـی جــوزجــان ولایـتـیـدهگی سـرپـل شهـریـده بیر ضیالی عایلهده دنیا گـه کیـلگن. اونینگ تاغهسی قاری محمد عظیم عظیمی افغـانـستانـدهگی مشهور و اقــتــدارلــی اوزبـیـک شـاعـری. اونـینگ اوغــلـی محـمـد کـریـم ذره عـظـیمی هم حاضرگــی زمـان افـغـانستان نینگ اوزبیک یـیـتـوک شـاعرلریدن بیری حسابلـنـهدی. بـولـهجـک شاعـر باشلانغیچ معلوماتلرنی سرپل شهریده حاصـل قیلدی. ۵۰ ییللرده او طـلـبهلـیـک پیتیده کابل اونیورسیتیتیده اونلَب انقلابی روحدهگی سـتـودیــنـتلــر (مـحـصـللـر) بـیــلــن دوســتلَــشـــدی، هـــمــده... ا
اوشـبـو کـتـاب قــدیـم زمـانلردن باشلهب، اونونچی هجری عصر نینگ باشلریگـهچـه یـشهب ایـجـاد قـیـلگن شاعرلرنینگ شرح احوالی و اولرنـیـنـگ اثـرلـریدن نمونهلرنی اوز ایـچیگه آلهدی. اوشبو کتابنی نـشرگه تــیــارلَشـده مهم کتابلردن مـواد آلـیـندی. مــصـرعـی اساسـیـده ۸۷۴ نـچی هجری قـمـریـنـی قـبـول قـیـلیب آلدیک. شونینگ دیک حضرت خـواجـه احـمـد یـسّوی گــــه نــســبــت بـیـریـلــــگـن حـکـــــمـــت لـر، نـســـبـتـی مسـتنـد بولــمهگنی اوچون و ۱۳ـ۱۵ نـــچــی عـصـــرلـرده بـو حـــقـــده مـعـلـــومـات بـولـمـــهگنــــی سببـلـی بو جلددن تـوشوروب قـالـدیــریلدی. بو بارهده ایکّـیـنـچـی جــلــدده مـفـصـل مـعـلـومـات بـیـرهمـیــز... ا
فـرزنــد بـرومــنــد خلــق اوزبـیک شادروان عبـدالغفار بیانی پس از مبارزات خستگی ناپذیر طولانی و خدمــات ارزنده، در نتیجهٔ رقابت نامشروع و دسیسـه آمیز دشمنان دوســت نـمـا و تضـیـیـقـات ارتـجـاع سیاه داخـلـی نـاگزیر شد به کشور تاجیکستان پناهنده شــود و بـا خــانــوادهٔ خود در آنجا اقــامـت اختـیـار کـنـد. عبدالغفار بیانی در شرایط دشـوار مـهـاجـرت بــه تــاریـــخ 18 جـوزای سـال 1379 در یـکـی از شفاخانه های شهر دوشـنـبـه پاـیتخت تاجیکستان زندگی را پدرود گفت و در همانجا به خاک سپرده شد. امـسال از درگـذشـت فـرزنـد مـتـعـهـد و فـداکـار خـلـق اوزبیک مـرحـوم عـبدالغفار بیانی در شهر دوشنبه پایتخت جمهوری تاجیکستان پانزده... ا
اوزی نینگ موفقیت سِرینی قـویـیـدهگـی اون ایکـّــی اصــلگــه باغلیق بولگنینـی ایـتـیـب، اوغــیـــللـریدن اوشبو نکتهلرنی دقتگـه آلـیـشلــــریـنـی ایـستـهگن:ـ الله تــعــالـی دیــنــی و حـضـرت مـحمد (ص) نــیــنــگ شــرعــیــتــینــی دنــیـــا گـــه یـیـتـکهزیشنی اوزیمگه بیر اساس بیلدیم و هر زمان و هر مکانده اسلامنی اساس قـیـلـیـب قـویـدیـم. تـیـگـرهگـیـمـــدهگـــی کیشیلرنی ایکّیگه بولدیم، اولکهلرنینگ فتح یا ده فتـح ایـتکن مملکتلر ادارهسی اوچــون بــعــضیلــری قیـلیچلر بیلن و بیر قطار مـشــورهلـری بیـلـن مـیــنـگه یــاردم ایـتدیلر. اولرنینگ اقبالی یوقاری کیتیشی اوچـــون، اوز یـانیمگه آلدیم. اولر کوشکیم نینگ زینتی ایدیلر... ا
اۉیــیــن بالــهلــرنـیـنـگ جسمی و ذهنی اولــغــهییــشی و اۉسـیـشی اوچون مهم عــامل دیــر. شـونگـه کــۉره، اۉیین هر بیر بلهنینگ طبیعی حقی دیر. بـالـهلـر ییللر و عصرلر دوامیده، نسلدن-نسلگه اۉینهماق اوچـون تـورلـی اۉیینـلرنی کشف یا اختراع اېـتـگـنـلـر. کـتّه یـاشـلـیـلر ارقهلی اختراع قـیـلـیـنـگـن یا بلهلر بیلن اۉینهلهدیگن جدا سنـاقـلـی اۉییـنـلرنی حسابگه آلمهگنده، اۉیینـلـرنـینگ دېیرلی برچهسی بلهلرنینگ اۉزلــری اۉز فــطــری استـعـداد، تــفـکـر و تجربهلری ارقـهلـی یــرهتـگـن و اخــتـــراع قیلگنلر. بلهلر اۉیینلری نینگ بــیر قسمی دایــمــی بـۉلـمـهی، بلـکه زمان اۉتیشی، تــورمــوش شـرایـطـی نـیـنـگ اجتماعی-اقتصادی وضعیتی... ا
عبدالسمیع صورتچی (جـوزجـانانی) پسر چهارم الحاج ملا عبدالـرحـمـان، زادگـــــاۀ مـحــلـۀ بـاغـات کـوچۀ اپردی، گذر رحمت آباد، مرکز ولایت سرپل. ســـال تــولــدش میزان 1342 هجری خورشیدی. تحصیلش ماستری در نـقـاشــی از انستیتوت آرت و تیاتر جـمـهـوری بـیـلاروسـیه. تـحـصـیـلات مسلکی و ابـتـدایـی: اکـمال آموزش دورۀ شش سالۀ کورس هـای مؤسسۀ هنری غلام مـحـمـد مـیـمـنـه گـی و اخذ دیپلوم عالی، مـعـلـم بــرای مـــدت سـه سال از شروع صنف دهم لـیـسـه تـا آغـاز فاکولتۀ آماده گـی در کــورس هــای نـقـاشی که تحت نظر نقاشان آسیای میانۀ خانۀ علم و فـرهـنـگ کـابـل تـدریـس میکـرد. دروس متوسطه و لیسه را در... ا
فـرزنـد بـرومـنــد خـلـق اوزبـیـک شـادروان عبدالغفار بیانی پس از مـبارزات خستگی نـاپـذیر طولانی و خدمات ارزنده، در نتیجهٔ رقابت نامـشروع و دسیسه آمیز دشمنان دوست نـمـا و تـضـیـیـقـات ارتـجـاع سیـاه داخـلـی نـاگزیر شد به کشور تاجیکستان پـنـاهـنده شود و بـا خـانـوادهٔ خـود در آنجا اقــامــت اختـیـار کـند. عبدالغفار بیانی در شــرایــط دشــوار مـهـاجرت بـه تـاریـخ 18 جوزای ســال 1379 در یـکـی از شفاخانه هـای شهـر دوشـنـبه پایتخت تاجیکستان زندگی را پدرود گفت و در همانجا به خاک ســپـــرده شـد. امـــسال از درگــذشـــت ایــن فـــرزنـــد مـتــعـهـــد و فــداکـار خلق اوزبیک مرحوم عبدالغفار... ا
این مقاله به صفت مقدمه برای نخستین نشر خـمـسـۀ تـورکـی علـیشیر نوایی در افـغـانسـتـان نـوشـتـه شـده و خـلاصۀ آن توسط نویسنده در سمپوزیوم بین المللی تـجـلـیـل از 550 مـیـن سـالـگـرد امیر کبیر عـلـیـشـیـر نـوایـی در کـابـل خوانده شده بـود. نـشـر کـتـاب قـطـور خـمـسۀ تورکی نـوایـی بـا بـیـش از 24000 بیت در مطبعۀ دولـتـی کـابـل بـه هـمـت والای شـادروان جناب فضل الحق خالقیار صدر اعظم وقت افغانستـان مـیـسـر گـردیـد. ایشان که به قـوم معـروف تیموریان هرات منسوبند، به تمدن کورگانیان اخــلاص و عــلاقــمــنـدی خــاصـی داشـتـنـد و در مـدت زمـانـی که مـتـصـدی امـور ولایت هـرات بــودنـد، بـــه ترمیم، حفظ و نگهداری... ا
در روز نـوروز هـنـگـام بــرافــراشـتن جـندۀ مــولاعـلی از هـر کـسی و خـانوادهیی به عـنوان آریایی و بنیانگذار تمدن آریایی یاد آوری شـد، مـگـر از تیـمــوریــان بـنیانگذار رنـسـانـس شـرق و نوایی که بنـیـانگـذار شـهـر مــزار شریف هـیـچ یـادی نشد. به متن بــیــانـیـهٔ ایـراد شــده، کــاری نـدارم فــقــط مـیخـواهـم بـه بـهـــانـۀ یــادی از نـوایـی و نـقـش آن در بـنـیـانگذاری شهر مــزار شـریـف و ادامــهٔ جـشــن نـــــوروز، مـطلبــی را که نوشته بودم و باری هم از فــیــس بـوک نـشر شـده بـود، دوبـاره بـه نـشـر بسـپــارم تــا یـــادی از آن اسـطورهٔ بزرگ هــمـه خــواهــی کرده باشم. بنای کــوچــک، اثــرات بـزرگ- به مناسبت 567 مین سالگرد تولد نوایی... ا
به تورکی زبان نقشی آمد عجـب که جـادو دمـان را بـود مهـر لـب
بـبـخـشیـد بـر فـارسـی گوهران بــه نـظـم دَری دُر نـظـــم آوران
که گر بودی آن هم به نظم دری نمانـدی مـجـال سخن گستری
بـه میـزان آن نظم مـعـجـز نظام نظامی که بودی و خسرو کدام
عبدالرحمان جامی، از«خردنامۀ اسکندری»
مختصری در بارۀ این مقاله
این مقاله به صفت مقدمه برای نخستین نشر خمسۀ تورکی علیشیر نوایی در افغانستان نوشته شده و خلاصۀ آن توسط نویسنده در سمپوزیوم بین المللی تجلیل از 550 مین سالگرد امیر کبیر علیشیر نوایی در کابل خوانده شده بود.
نشر کتاب قطور خمسۀ تورکی نوایی با بیش از 24000 بیت در مطبعۀ دولتی کابل به همت والای شادروان جناب فضل الحق خالقیار صدر اعظم وقت افغانستان میسر گردید. ایشان که به قوم معروف تیموریان هرات منسوبند، به تمدن کورگانیان اخلاص و علاقمندی خاصی داشتند و در مدت زمانی که متصدی امور ولایت هرات بودند، به ترمیم، حفظ و نگهداری آبده های باقی مانده از دوران شاهرخ میرزا، سلطان حسین میرزا بایقرا و امیر علیشیر نوایی اهتمام زیاد به خرج داد. او به عنوان قدردانی از زنده یاد استاد مشعل، کار تزئین تالار بزرگ ولایت هرات را با تابلوهای قشنگ میناتوری و ترسیم چهره های تابناک شخصیت های بزرگ دورۀ تیموریان چون شاهرخ میرزا، علیشیر نوایی، حسین بایقرا، عبدالرحمان جامی، کمال الدین بهزاد و دیگران به انجام رسانده بود، گامی نمونه در راه احیای نگارستان هرات ارزیابی می کرد. اما افسوس و دریغ که این آفرینش های هنری استاد مرحوم که من در آن وقت از نزدیک شاهد آن بوده ام، از گزند حوادث مشئوم سالهای اخیر مصئون نماند و بعد از استیلای طالبان توسط برادر ملا محمد عمر که به حیث والی هرات تعیین شده بود، از بین برده شد.
در هر حال محترم خالقیار پیشنهاد کمیسیون برگزاری سالگرد نوایی را که بنده سمَت معاونیت آن را داشتم، مبنی بر ضرورت نشر خمسۀ تورکی نوایی را پذیرفته، مبلغ پنج ملیون (5000000) افغانی برای این امر خیر منظور فرمودند. خمسۀ نوایی با مقایسۀ دو نسخۀ چاپ سنگی سال 1893 تاشکند موجود در نزدمن و نسخۀ چاپ سنگی خوارزم موجود در کتابخانۀ کاندید اکادمیسین دوکتور محمد یعقوب واحدی برای نشر آماده گردید و اهتمام چاپ آن به شادروان عبدالغفار بیانی سپرده شد. در اثر مساعی شبا روزی مرحوم بیانی و همکاری همسر فداکارش آیخان بیانی کتاب با کاغذ اعلا و پشتی طلایی رنگ در شعبۀ آفسیت مطبعۀ دولتی کابل به زیور طبع آراسته شد، ولی متأسفانه در نتیجۀ خصومت تعصب آمیز و کار شکنی قبیله گرایانۀ رئیس همان وقت اکادمی علوم 2000 نسخۀ چاپ شدۀ خمسه نوایی در اختیار کمیسیون موظف قرار نگرفت و چون قیمت آن به مطبعه پرداخت نشده بود، مسئولین امر از سپردن آن خودداری کردند. زیرا رئیس اکادمی پنج ملیون پول تخصیص داده شده برای نشر کتاب را، عمداً در بدل باقیات سابق اکادمی از مطبعۀ دولتی محاسبه نموده بود. ببینید این رهبران مراکز به اصطلاح علمی کشور را که حتی در حساسترین لحظات حیات فرهنگی مملکت نیز وجدان علمی خود را از دست میدهند و از کم آمدن پیش روی دانشمندان اشتراک کننده سمپوزیوم بین المللی باکی ندارند.
در هر صورت مرحوم بیانی با مسئولین مطبعه به تفاهم رسیده، درحدود 200 نسخۀ مطبوع این شاه اثر را بیرون کشید و به اشتراک کنندگان محفل توزیع نمود. بعداً برخی از روشنفکران و سرمایه داران اوزبیک و تورکمن، با کارکنان مطبعه کنار آمده یک قسمت خمسۀ نوایی را از چاپخانه کشیده در اختیار علاقمندان قرار دادند و متباقی یکجا با مطبعۀ دولتی کابل در آتش سوزی ناشی از راکتهای مجاهدین طعمۀ حریق گردید.
این بود پرابلم اول. اما پرابلم دوم برمیگردد به نشر مقدمه در اول کتاب. زیرا بدون آن خواننده نمی توانست به مضمون و ماهیت اجمالی این شاه اثر پی ببرد. اما ادارۀ اکادمی هردو پا را در یک موزه کرده، به نشر آن به صفت مقدمۀ خمسه بدون هیچ نوع دلیل و منطق شدیداً مخالفت نشان داد. تلاش ما و حتی توصیه های جناب خالقیار هم بی نتیجه ماند. من حاضر شدم مقدمه به نام من نه، بلکه به نام رئیس اکادمی علوم و یا فقط از طرف اکادمی علوم به نشر برسد، اما مرغ رئیس صاحب یک لنگ داشت و طاقت شنیدن دلیل و منطق را درین زمینه نداشت. متأسفانه برخی از عناصر خودی نیز به سایقه رقابت و یا تفاوت سلیقه باوی همنوا شده بودند. بدین ترتیب این مقدمه که برای نشر خمسه نوشته شده بود از نشر بازماند. در هر صورت خلق اوزبیک و تمام تـُرکان افغانستان از مرحوم جناب فضل الحق خالقیار صدراعظم وقت افغانستان که با سعۀ صدر و همت بلند بدون هیچ نوع محافظه کاری اجازۀ نشر خمسۀ تورکی نوایی این شاهکار ادبیات تمام تـُرکان جهان را داده، هزینۀ نشر آن را تمویل کردند، از صمیم قلب منت گذاراند.
بعداً این مقدمه توسط ادیب محترم عبدالغفور پویا فاریابی هنگامی که مدیریت مسئول مجلۀ ژوندون را برعهده داشتند، تحت عنوان «تأملی بر گسترۀ آثار و افکار امیر علیشیر نوایی» در شماره های 1 و 2 سال 1991 (1370 هـ) مجلۀ ژوندون به طبع رسید و قسمت اول آن را مجلۀ «شعر» ویژه نامۀ افغانستان، (سال دوم، شمارۀ 14، اکتوبر و نوامبر سال 1994) چاپ ایران با برگردان نمودن نمونه های اشعار نوایی به حروف لاتین اقتباس کرد. چون تعداد شماره های مجلات در سالهای مذکور محدود بود، بنده خواستم اصل مقاله را با تجدید نظر و تکمیل برخی مطالب آن به مناسبت 552 مین سالگرد عـلیشیر نوایی این ابرمرد تاریخ و ادبیات تورکی، به نشر بسپارم. (ش.ج)
تا کنون در کشور ما بجز «محاکمة اللغتین» و «محبوب القلوب» امیر علیشیر نوایی هیچ یک از کتب و رسالات او به شکل کتاب چاپ نشده است. از آن رو بعد از ختم دهـۀ نوایی که افغانستان نیز در آن اشتراک داشت، نشر «خمسۀ» تورکی نوایی به مناسبت پنجصد و پنجاهمین سالروز این شاعر کبیر رویداد فرهنگی بزرگی است که زمینه را برای آشنایی مستقیم تورکی زبانان افغانستان با نگرشهای علمی، بینش فلسفی، افکار سیاسی و اندیشه های شاعرانۀ این سخنور متفکر آشنا خواهد ساخت و چون منبعی پر از فیض و برکت در دسترس آنان قرار خواهد داشت.
چون آثار مطبوع نوایی در افغانستان خیلی کم است، به خصوص نسخه های موجود «خمسه» از شمار انگشتان تجاوز نمی کند و اکثریت تورکی زبانان کشور ما با آثار نوایی از جمله با این اثر او آشنایی کافی ندارند، ازین رو کمیسیون برگذاری 550 مین سالگرد تولد نوایی خواستند تا مقدمه ای بر این اثر بنگارم که درعین معرفی خمسه، سیمای علمی و ادبی نوایی را نیز تاحدی روشن بسازد. من این دعوت را پذیرفتم و به نوشتن این مقدمه پرداختم:
وزیر روشن ضمیر خراسان امیر کبیرنظام الدین علیشیر نوایی فرزند غیاث الدین کیچکینه بهادر یکی از امیران والا مقام عهد ابوالقاسم بابر، در ماه رمضان سال 844 هـ ق (9 فبروری سال 1441م) در دارالسلطنۀ هرات زاده شد و پس از شصت و دو سال زندگی پر بار و افتخارآمیز به روز دوازدهم ماه جمادی الآخر سال 906 هـ ق (سوم جنوری سال 1501 م) زندگی را پدرود گفت و در منطقۀ مصلای شهر هرات زادگاه خود به خاک سپرده شد.
نوایی نه تنها به مثابۀ اساسگذار مکتب نوین در شعر تورکی و حامی بزرگ این زبان، بلکه به صفت یک رجل سیاسی، دولتمدار عالی مقام، مؤرخ، ادبیاتشناس، زبان شناس، موسیقیدان، نقاش و مصوّر و شاعر بزرگ غزل و مثنوی، نه فقط در تاریخ ادبیات تورکی، بلکه در تاریخ دانش و فرهنگ شرق، به خصوص خراسان کهن موقعیت ممتاز و بی بدیلی دارد.
او، نه فقط شاعر شیوا بیان، بلکه متفکری ژرف اندیش است که در تمام عرصه ها توسن اندیشه دوانده. بنا به نوشتۀ مؤلف دائرة المعارف تورکی «قاموس الاعلام» شمس الدین سامی: «به حق او موجد مکتب تازه ای در زبان تورکی است. تا زمان او کسی به لطافت و متانت و ظرافت و زیبایی و دل نشینی و نیز از نظر کمیت تا آن مقدار شعر نگفته و چیز ننوشته است. آثار او در تورکی چغتایی با حفظ لطافت و متانت و اسلوب کلاسیک تورکی به خصوص بسیار ارزنده است.»
نقش نوایی در تکامل تورکی چغتایی- اوزبیکی همپایۀ نقشی است که دانته شاعر بزرگ ایتالیا با «کمیدی الهی» در احیای زبان ایتالوی و فردوسی با «شاهنامۀ» خود در پیشرفت و انکشاف زبان فارسی دری ایفا کرده اند.
نوایی با آثار متعدد خود ادبیات کلاسیک تورکی را در سطح ادبیات جهانی ارتقا داد و با کاربرد واژه ها و اصطلاحات نوین، استفادۀ وسیع ماهرانه از فولکلور خلق اوزبیک و کشف امکانات وسیع این زبان در افادۀ عواطف لطیف انسانی و مفاهیم علمی، به غنامندی آن افزود.
قدرت غزلسرایی نوایی در اشعار غنایی وی به خصوص چهار دیوان تورکی او به نام «خزائن المعانی» و دیوان فارسی دری او به نام «دیوان فانی» تجلّی می کند. اما توانایی کم نظیر او را در داستان سرایی در شاهکار فنا ناپذیرش «خمسه» میتوان مشاهده کرد.
نوایی پروسۀ تکامل شعر اوزبیکی را در قالب اوزان عروضی سرعت بخشید و از اوزان هجایی که قالب ادبیات شفاهی و اشعار فولکلوری بود، خلاقانه استفاده نمود و کتاب ارزشمند خود «میزان الاوزان» را در زمینۀ اوزان عروضی نوشت و غزل تورکی را به مدارج کاملاً نوین ارتقا داد و آنرا از نظر شکل و مضمون غنا بخشید و با کاربرد کلمات شسته و لطیف و ایجاد تـرکیبها و اصطلاحات بدیع و استفاده از واژه های عربی و فارسی دری به شیوۀ استادانه، قدرت افادۀ زبان را در تعبیر احساسات و تخیلات شاعرانه و وصف پدیده های زندگی و طبیعت بالا برد و درین زمینه تقریباً همان کاری را کرد که سعدی و حافظ با کاربرد واژه های عربی در زبان فارسی دری انجام داده اند. به طور مثال سعدی شیرازی در یک غزل زیبای خود در هر بیت از 3 لغت تا 8 لغت ثقیل عربی را چنان استادانه به کار برده که خواننده به ثقالت این الفاظ متوجه نمی شود:
چـشـم بــدت دور ای بـــدیـــع شــمــــائل
مــاه مـن و شمـع جـمـع و مــیــر قــبــائل
جـلـوه کـنـان مــیـروی و بــــاز نــیــــایـــی
ســرو نــدیــدم بـدیـن صــفـت مــتــمــائل
هــر صـفـتـی را دلـیـل مـعـرفـتی هـست
حـسـن تــرا قــــدرت خـــداســــت دلائل
قـصـۀ لـیـلـی مـخــوان و غـصـۀ مجـنـون
عــهــد تـــو مـنـسـوخ کــرد رســـم اوائل
دور بــه آخــر رسـیـد و عـمــر بـــه پـایـان
شوق تو ساکن نگـشت و مـهـر تـــو زائل
سعدی ازین پس نه عاقلست نـه هشیار
عـشــق بـچــربـیـد بــر فـنـــون فــضـــائل
نوایی از عرصۀ محدود مضمون غزل که تا زمان او معمول بود و غالباً فقط احساسات و عواطف شخصی شاعر را افاده میکرد، بالاتر رفت و پدیده های زندگی اجتماعی و تجارب حیاتی خویش را در آن شامل ساخت، غزل اوزبیکی را با اندیشه های فلسفی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و تربیوی در آمیخت و از جهت مضمون و محتوا افق جدیدی در برابر آن گشود.
نوایی در اشعار خود عشق و صداقت، دوستی و صمیمیت، عدالت و انصاف، غرور و مناعت نفس و خصلت تسلیم ناپذیری در برابر بیداد و ستم را می ستاید، خیره سری، جهالت، سالوس و ریا را نکوهش می کند و از چهرۀ زاهدان ریاکار پرده برمیدارد.
نوایی در وصف طبیعت و تصویر حالات روانی انسان به یاری کلمات به مثابۀ نقاشی چیره دست عمل میکند. تشبیهات و صحنه سازی های او نمودار توانایی شگفت انگیز او درین زمینه است.
کویدی قویاش اوتیده ظلمت تونی
اوچـتی هوا اوزره نـجوم اوچقونی
حیرة الابرار، «خمسه»
یعنی ظلمت شب در آتش خورشید سوخت و شراره های ستارگان در هوا پریدند.
در وصف طبیعت:
هــر غــنـچــۀ لالــه حـقــۀ لـعـل
آچـیـلـسه لــواده شــقــۀ لـعــل
چـون بـرگی توشارگا میل قیلدی
بـغـری قـرا دشـت اوزه یـایـیـلدی
دشت اوزره که سیر اولور صباغه
بــغـری قــرالـر اوچــار هــواغـــه
لیلی و مجنون، «خمسه»
درین شعر که از داستان لیلی و مجنون خمسه اقتباس شده، شاعر برگهای لاله را در فصل بهار به «بغری قره» یعنی سیاه سینه که نوعی گنجشک است تشبیه میکند و ریزش برگهای لاله را در هنگام وزش باد ملایم به پرواز گروه گنجشکان سیاه سینه در دشت همانند میسازد.
نوایی اولین خمسۀ تورکی را به رشتۀ نظم کشید که شاهکاری بی نظیر در مجموع ادبیات تورکی و دست آوردی بزرگ در تاریخ ادبیات آسیای مرکزی میباشد.
ظهیر الدین محمد بابر گفته بود: «علیشیر بیک نظیری یوق کیشی ایردی. تورکی تیل بیله تا شعر ایتیب تورلر، هیچ کیم انچه کوب و خوب ایتقان ایمس» یعنی علیشیر بیک شخص بی نظیری بود. از زمانی که به زبان تورکی شعر سروده اند، هیچ کس بیشتر و بهتر از او نگفته است.
خلاصه علیشیر نوایی با کوهی از تألیفات و سروده های خویش مروج و ستارۀ رهنمای ادبیات کلاسیک اوزبیک است و با سحر کلام و شخصیت محبوب و چند بعدی خویش تاکنون هم منبع الهام شاعران و سخن پردازان میباشد. او بعد از فیلالوگ بزرگ شیخ محمود کاشغری مؤلف «دیوان لغات التـُرک» در زبان عربی، بزرگترین حامی زبان تورکی است و با نوشتن رسالۀ «محاکمة اللغتین» کسانی را که مدعی بودند در زبان تورکی ایجاد آثار بزرگ امکان ندارد، با پاسخ های علمی خاموش ساخت و با سرایش چهار دیوان «خزائن المعانی» و شاه اثر خود «خمسه» در زبان تورکی آبدۀ ادبی عظیمی به وجود آورد. او با گذشت زمان مانند هریک از شاعران و متفکران بزرگ دیگر جهان بهتر و بیشتر شناخته خواهد شد و آثار او در گنجینۀ بزرگ ادبیات جهان جایگاه خاص و شایستۀ خویش را به دست خواهد آورد.
بدون تردید، نوایی استاد مسلم شعر و ادب در هر دو زبان بود. به قول دوکتور ذبیح الله صفا در صفحۀ 148 کتاب «تاریخ ادبیات در ایران»، «نوایی بزرگترین کسی است که شعر تورکی را به حد اعلای کمال رسانیده و توانسته به همه انواع شعر فارسی از مثنوی و قصیده و غزل وغیره شعر تورکی بسراید.»
او در اشعار فارسی دری «فانی» تخلص دارد و با دیوان فانی که دارای بیش از 6000 بیت میباشد و با بیش از یازده قصیدۀ خود در تاریخ ادبیات فارسی دری نقش ماندگاری از خود بجا گذاشته است.
علیشیر نوایی و دوست و مرشد او مولانا عبدالرحمن جامی ممثل دوستی فارسی زبانان و تورکی زبانان خراسان و تُرکستان بودند و عنعنۀ انشاد شعر در هر دو زبان را تشویق و ترغیب میکردند.
جامی بعضاً ابیاتی به تورکی نیز می سرود. دو غزل ملمع از او بجا مانده و ما دو بیت از یک غزلش را درین جا ذکر میکنیم:
ای لبت پُر خنده و چشم سیـاهـت مست خواب
ایککی زلفینگ آره سـیده آی یـوزیـنـگ دور آفتاب
مـستـی مـی مـیـکــنــد روی تـــرا غــرق عــرق
باده ایچسنگ توکیلور ایککی قیزیل یوز دین گلاب
شادروان استاد علی اصغر حکمت دانشمند ایرانی که در مراسم پرشکوه پانصدمین سال تولد نوایی به دعوت جمهوری اوزبیکستان در شهر تاشکند اشتراک نموده بود، طی گزارش مشروح و مفصلی ازین جشن شکوهمند که در شمارۀ 4 سال چهارم ماهنامۀ «پیام نو» به نشر رسانده بود، یادآور می شود که علیشیر نوایی را قوم اوزبیک پس از پانصد سال به خاطر فلسفۀ بلند و دانش ژرف و تحقیقات دقیق و افکار عمیق او تجلیل می کنند. خود او در باب اشعار فارسی و تورکی خویش قطعه ای دارد که شایستۀ ذکر و قابل امعان نظر است، می گوید:
«معنی شیرین و رنگینم به تورکی بیحد است
فـارسـی هـم لـعـل و درهـای ثمین گـر بنگری
گـویـیـا در راسـت بــازار سـخـن بـگـشـاده ام
یـک طـرف دُکـان قـنـادی و یـک سـو زرگــری»
حکیم شاه محمد قزوینی مترجم مجالس النفائس علیشیر نوایی که بیست و یک سال پس از او به ترجمۀ این اثر دست زده، در شرح حال امیر چنین نوشته است: «... و کمال قدرت بر شعر فارسی و تورکی داشته، ولیکن خاطر عاطرش به تورکی گفتن بیشتر افتاده و خمسۀ تورکی او مشهور است و قریب سی هزار بیت خوب است و کسی شعر تورکی بهتر از او نگفته و گوهر نظم بهتر از او نسفته.»
دکتور رُکن الدین همایون فرخ محقق ایرانی که «دیوان امیر نظام الدین علیشیر نوایی فانی» را با مقدمه ای عالمانه در سال 1375 به طبع رسانده می گوید که: امیر علیشیر پس از فراغت از تحصیل با گذشت اندک زمانی در سن 35 سالگی از سمرقند به هرات رفته و مدت 30 سال تا 906 هـ ق در دستگاۀ سلطان حسین میرزا به شغل دیوانی اشتغال داشته، در طی این سی سال توفیق یافته است، بیش از شصت هزار (60000) بیت شعر بسراید و سی جلد آثار منثور و منظوم تألیف و تصنیف کند. او می افزاید: با توجه به اینکه امیر علیشیر در تمام این سی سال به کار دیوانی اشتغال داشته، می توان به همت و پشتکار و علاقۀ او به فرهنگ و ادب پی برد و شایسته است او را یکی از پُرکارترین دانشمندان و سخنوران به حساب آوریم.
دوکتور همایون فرخ پس از بررسی آثار نوایی به این نتیجه میرسد که او سبک خراسانی را با سبک عراقی و سبک هرات به شیوۀ خاصی درهم آمیخته و اختلاط این سه سبک که نمایندۀ سه نوع طرز تفکر و اندیشه و تخیل استند، در فاصلۀ پنجاه سال اساس و سرمایۀ سبکی شده است که به غلط آن را هندی می خوانند. او توضیح می دهد که پس از انتقال پی در پی قدرت، گروهی از دانشمندانی که در هرات می زیسته اند متوجه دربار بابر و ارغون شاه شده به قندهار و تته رهسپار گردیده اند، «طرز و روشی را که امیر علیشیر و شعرای پیرو او بنیان گذاشته اند نشر داده و در تعمیم آن کوشیده اند و چون شعرای فارسی زبان در هند پیرو آنان شدند، این سبک به هندی نامگذاری شد. به هر حال غزلیات فانی بهترین نمونۀ این سبک است.» او یک تعداد ابیات فانی را که مبین این سبک میداند ذکر میکند و ما برخی از آنها را می آوریم:
ازخـیـال آن مـیـان فـکـر مـحـالی داشتم
بود اگر چه بس محال اما خیالی داشتم
* * *
شب غـم اخـتـر اشکم نیامد در حساب ار چه
که شب تا روز اختر می شمارد چشم بیـدارم
* * *
فــراز سبـزه هــر سـو لالــۀ رعــنـا ز بسیاری
بود چون ابر شنـکـرفـی به روی چـرخ زنـگاری
و یـا گستـرده بـهـر بـزم گل فـرش زمرد گون
به روی فـرش بـرپـا کـرده شـادروان گـلـنـاری
لطافت بین که در آیینه گون دریای اخضر فام
همه عـکـس شفق را می زند لاف نموداری
و ده ها نمونۀ دیگر.
او علاوه میکند که در آثار فانی افکار و تخیلات و تشبیهاتی که بعدها به طور وفور و به حد شیاع (شاید اشباع- جوزجانی) تا سرحد ابهام و ایهام و تعقید در آثار گویندگان هندی دیده می شود به صورت ابتدایی آمده است.
امیر دولتشاه بن علاؤالدوله بختی شاه سمرقندی «مؤلف تذکرة الشعرا» که قصیده ای ملمع در زبان تورکی و فارسی در مدح نوایی دارد، پس از ارزیابی های مفصل فضایل و خصائل کم نظیر امیر، خمسۀ او را چنین ارزیابی میکند: «آنچه تا امروز از آن طبع لطیف صادر شده در تورکی جواب خمسۀ شیخ العارف نظامی است رحمة الله علیه، قبل از این امیر کبیر هیچ کس بر چنین فضلی اقدام ننموده، الحق داد معانی در آن داستان داده...»
به قول دوکتور فرخ اثر معنوی امیر علیشیر در تورکی تا آن اندازه است که پس از او شعرای تورک نه تنها سبک و روش او را تقلید کرده اند، بلکه تخلص او را نیز به تخلص خود افزوده اند و یدک کشیده اند، مانند خیالی نوایی، حسینی نوایی، حالی نوایی، شکری نوایی.
یکی از صوفیان برزگ هند شاه جهانگیر هاشمی، 34 سال پس از وفات نوایی در اثر خود به نام «مظهرالاسرار» که به جواب «مخزن الاسرار» نظامی پرداخته، از سلطان حسین میرزا و علیشیر نوایی به احترام نام می برد و ضمن ستایش از تدابیر مملکتداری ایشان، دربارۀ نوایی می گوید:
داشت امیری به هزاران کمال
نادر و ممتـاز و عـدیـم الـمـثـال
شیردل و صاحـب شمشیر بود
نام خوشش میرعلـیشیـر بـود
در فـن تـورکـی بـه صـریـر قلم
گـفـت صـلا بر عـرب و بر عجم
بلعجب این است که آن نامدار
با هـمـگـی مشـغــلــۀ روزگــار
داد بــه دیــوان غـزل انـتـظـام
کرد یکی خمسۀ تـورکی تمام
گفت به تورکی سخنـان بـزرگ
از دم خـضـر و نفـس پـیـر تـرک
بود شب و روز به صد عز و جاه
هـمـنـفس خسـرو عـالــم پـناه
دوکتور فرخ این ابیات را از کتاب«مظهر الاسرار» شاه جهانگیر هاشمی مورخ 968 متعلق به کتابخانۀ شخصی خود اقتباس کرده است.
نوایی، این شخصیت بزرگ انساندوست که ستارۀ فروزان این دور بود، به صفت یک دانشمند پیشاهنگ و سیاستمدار برجسته، در نیمۀ دوم قرن 15 رنسانس شرق را در خراسان و تُرکستان رهبری کرد. او خراسان را که «کشور عدیم المثل» میخواند و پایتخت زیبای آن شهر هـری را که زادگاهش بود و باغ هایش را رشک بهشت برین و «خیابان» اش را راه جنت فردوس میدانست، دوست داشت و می گفت:
شـهـراه سـوی جنـت فـردوس کـه جویـنـد
فـانـی به یقین دان که خیابان هرات است
او در راه عمران این سرزمین کهن از تمام امکانات مادی و صلاحیت دولتی خود استفاده کرد و با استفاده از دارایی شخصی خود بیش از 370 بقعۀ خیر از قبیل مدرسه، خانقاه، مسجد، کتابخانه، جاده، کانال، کاریز، چشمه، پل، حوض و شفاخانه احداث کرد و ساختمان آبده های بزرگی چون آرامگاه علی بن ابی طالب در شهر مزارشریف، جامع بزرگ مصلای هرات (که به دستور امیر عبدالرحمان توسط جنرال لیمسدن انگلیسی مین گذاری و انفجار داده شد و یکجا با آن بنای عظیم مدرسۀ گوهرشاد بیگم که به قول مرحوم فکری سلجوقی رواقها و گنبذهای آن با خطوط و نقوش نفیس و شگفت انگیز خود آیت زیبایی و شاهد زندۀ صنعت معماری قرن 15 کشور بود، منفجر گردید) و بازسازی مسجد جامع هرات را نظارت و رهبری کرد.
دانشمند مشهور انگلیس ادوارد براون، در جلد سوم کتاب خود «تاریخ ادبیات ایران» که به نام «از سعدی تا جامی» توسط علی اصغر حکمت به فارسی ترجمه و تحشیه گردیده، دربارۀ نوایی می گوید که: «هم از جهت نویسندگی و هم از جهت حمایه از اهل فضل و کمال، اهمیت و عظمت میر علیشیر نوایی به اندازه ای روشن و ثابت است که میتوان بدون مبالغه گفت که او ماسیناس کشور خود و زمان خود بوده است.
بر طبق معلوماتی که مترجم می دهد، ماسیناس سیلنیوسMaecenas Ciliniuse یکی از شخصیت های بزرگ روم قدیم، حامی شعر و ادب و دوست شاعر بزرگ لاتین هراس بوده که 73 سال پیش از میلاد متولد گردیده و در سال هشتم قبل از میلاد در گذشته است.
نوایی که قسمت عمدۀ حیات خویشرا وقف ایجاد آثار اصیل ادبی در زبان اوزبیکی و فارسی دری کرد و مسئولیت افتخار آمیز تشویق، پرورش و حمایت اهل دانش، فرهنگ و هنر عصر را به دوش گرفت، نهضت علمی و ادبی دورۀ تیموریان را در کمال موفقیت رهبری کرد.
درینجا یک نکته جداً باید خاطر نشان گردد و آن این که فرهنگ خراسان زمین در انحصار کدام زبان، یا قوم و ملیت معین خاص نمیتواند، قرار بگیرد. در تکامل فرهنگ و مدنیت این سرزمین باستان تمام اقوام و ملیت های ساکن در آن سهم گرفته و آثار ماندگار از خود بجا گذاشته اند. همان گونه که هیچ کس نمیتواند نقش فردوسی، ناصر خسرو، سعدی، حافظ، مولوی و جامی را انکار کند، نمیتواند جایگاه میرزا اولوغ بیک و زیج کورگانی او، نقش امیر علیشیر نوایی، بابر میرزا، اتایی، سکاکی، سهیلی، میرزا عبدالقادر بیدل و دیگران را نادیده بگیرد.
چون نوشتن پیرامون تمام آثار نوایی و توضیح تمام جوانب زندگی و شخصیت چند بُعدی او درین مقاله میسر نیست، بنابر آن نویسنده میکوشد «خمسۀ تورکی» علیشیر نوایی را که در میان آثار او جایگاهی خاص دارد، به خوانندگان محترم معرفی نماید.
از زمانی که استاد بزرگ سخن نظامی گنجوی خمسۀ معروف خود را ایجاد کرد، از قرن 13 تا قرن 15 خمسه سرایی رنگ یک سنت ادبی و عنعنۀ شعری را به خود گرفت، طوری که توفیق در سرایش خمسه عالیترین معیار و محک برای تثبیت قدرت شاعر محسوب میشد، زیرا برای ایجاد خمسه تنها سرودن پنج داستان منظوم کافی نبود، بلکه میبایستی این داستانها در عین حالی که از لحاظ نام، ژانر، سوژه، قهرمانها و ترکیب خود به طور کُلی با خمسۀ نظامی همانند می بود، نمی بایستی حیثیت نسخۀ مکرر یا تقلیدی آنرا میداشت، بلکه باید از نظر مضمون و محتوا و پرداخت هنری نیز اثری جدید و اصیل می بود و به صفت گامی نوین در رشد و ترقی شعر و اوجی در مراحل تکامل ادبیات به شمار میرفت و ازین لحاظ، خمسه سرایی کاری بس دشوار و مشکل بود.
بنابر همین سبب از جملۀ دهها تن شاعر چون مولانا اشرفی، علی آهی، مولانا فصیح رومی، خواجه حسن خضرشاه، مولانا عبدالله، خواجه عماد، هلالی چغتایی و دیگران که به این کار آغاز کرده بودند، اکثریت شان نتوانستند خمسۀ کامل بسرایند و ازین آزمون موفقانه بدرآیند و به تعبیر نوایی:
هـر کیـشی کیـم قـیـلدی تتبع هـوس
سرو و گل اوتروسیـده کیلتوردی خس
یعنی هر که خواست به خمسۀ نظامی پاسخ بگوید، در برابر سرو و گل مشتی خس و خاشاک عرضه کرد.
نوایی میدانست که پروسۀ رشد و تکامل درنگ ناپذیر زبان و ادبیات تورکی، ضرورت توجه و اهتمام به این امر بزرگ را در دستور روز قرار داده است و ازین لحاظ رفع نیازمندیهای معنوی ملیونها گویندۀ این زبان، مستلزم کار های بزرگ و ایجادگری های سترگ است. آفرینش خمسه در زبان تورکی یکی ازین نیازمندیهای مبرم بود. بنابرآن نوایی باشهامت و جسارتی بی نظیر درین راه دشوار گام نهاد و با استفاده از تجاربی که در طی بیش از 300 سال از آغاز سرایش نخستین خمسه، در پرتو قریحه آزمایی شاعران متعدد به دست آمده بود، به این کار بزرگ دست یازید و اولین خمسۀ تورکی را سرود.
نوایی در خمسۀ خود که مشتمل بر دفتر های «حیرة الابرار»، «فرهاد و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «سبعۀ سیار» و «سد اسکندری» است، نظامی، امیر خسرو و نیز شاعر معاصر خود عبدالرحمان جامی را که یک جا با وی به سرودن خمسه پرداخت، ستایش میکند و ضمن اعتراف به مهارت و استادی مسلم شان درین فن، آنان را گرامی میدارد و از معنویت شان کمک میجوید:
یولـده سه بـو یولده نظامی یـولـوم
قولده سه خسرو بیله جامی قولوم
اما هیچ گاه حاضر نمی شود دنباله رو اسلاف خود باشد و محتوای داستانهای آنان را تکرار کند. او می خواهد خمسه ای جدید و اصیل بیافریند و اهمیت اثر خود را در اصالت و نو بودن محتوای آن میداند. چنانچه در مقدمۀ داستان «فرهاد و شیرین» می گوید:
انـــی نــظــم ایــت کـه طرحیـنگ تازه بـولـغـای
اولـوسقـه مــیــلـی بـــی انــــــدازه بـولــغــای
یـــوق ایـــرســه نــطــم قـیـلــغـان نـی خلایـق
مــکــــرر ایــــلامــــاق سـیـنــدن نـــــه لایــــق
خوش ایرماس ایل سونگیچه رخش ســورمـاک
یــولــی کـیـم ایـل یـوگـورمـیـش تـور یوگورماک
بـیــراو کـــیــم بــیــر چـمــنـده سـایــر ایـــردی
نــیــچــا کـیــم گـل آچـیـلـغـان کـوردی تـیــردی
هـــم اول یــیــرده ایـمس گـل ایـستـمک خوب
بــو بــوسـتــان صـحـنـیـده گـل کوب چمن کوب
یعنی (طرح نوینی بریز که میل و علاقۀ مردم را به سوی خود بکشاند. ورنه به تو شایسته نیست آنچه را که دیگران به رشتۀ نظم کشیده اند بسرایی. خوش آیند نیست از عقب دیگران تاختن و به راهی که آنان رفته اند راه سپردن. در چمنی که همه گلهای نوشگفته را چیده اند، نباید در جُست و جوی گل بود، مگر نمی بینی که در صحن این بوستان گل چقدر زیاد و چمن چقدر فراوان است.)
نوایی در عین ستایش پیش کسوتان خود، کاستی های جدی آثار شان را در می یابد و آنها را صمیمانه انتقاد میکند. مثلاً او خسرو پرویز را به مثابۀ سیمای مثبت و قهرمان ایجابی داستان تأیید نمی کند و در مقدمۀ «فرهاد و شیرین» چنین ارزیابی می نماید:
ولی چیک کنلر اوشبـو جـامـدین راح
سراسر بـولــدیـلـر خـسرو غه مداح
کـه مـُلـکـی انـداق و آیینی مونداق
سپـاهـی انـداق و تمکینی مـونداق
(تمام کسانی که ازین جام باده نوشیدند؛ یعنی خمسه سرودند، سراسر به ستایش خسرو پرداختند که ملک و آیینش چنین است و سپاه و تمکینش چنان.)
نوایی به دشواری کاری که آغاز کرده بود جداً توجه داشت. او می دانست که مقابل شدن با دو حریف قوی پنجه و استادان مسلم سخن امر سهل و ساده ای نیست و مستلزم دانشی بزرگ، دیدی وسیع و دقیق و استعدادی عالی می باشد:
ایمس آسان بو میـدان ایچره تورماق
نظامی پنجه سیـغـه پـنـجـه اورماق
کیـراک شیـر آلـیـده هم شیر جنگی
اگـــر شیـر اولـمسه بـاری پـلـنـگـی
اما نوایی ازین آزمون دشوار موفق و سربلند بیرون میشود و به آفریدن چنان اثری دست می یابد که نه تنها در زبان مادری او، بلکه در ادبیات شرق و جهان گنجینه ای عظیم و فنا ناپذیر محسوب میشود. از آفرینش خمسۀ نوایی بیش از 550 سال می گذرد. در طی این مدت طولانی این شاهکار ادبی، به صفت یکی از محبوبترین آثاری که ایده های عالی انسانی را ترنم میکنند، از طرف علاقمندان پذیرفته شده است.
نوایی مجموع داستانهای خمسه را که به زودی شهرت جهانی پیدا کرد، در مدت دو سال (در صورت محاسبۀ روزهایی که طی آن به کار ایجادی پرداخته در 600 روز) به پایۀ تکمیل رسانید که حتی برای خود شاعر نیز امری غیر مترقبه و عمل قهرمانانه بود که به آسانی نمی شد انجام آنرا توقع بُرد. او به عظمت کار و استعداد عظیم و شگفت انگیز خود اشاره میکند و میگوید: در عهد شاه غازی شخصی چون تو عرض وجود کرد که هیچ آدمی زاده ای که تا عصر تو زیست، آنچه را که تو انجام دادی نتوانست انجام دهد:
که کیلدی زمانیده سیندیک کیشی
که ایرمـس ایشینگ آدمیزاد ایشی
نوایی میخواست درین عرصه اثری در زبان تورکی بیافریند که در عین همپایه بودن با آثار موجود در زبان دری، اصیل و مستقل از آنها باشد و ذوق زیباپسندی تورکان را اشباع نماید:
چون اوقومق زمزمه سی بولدی بس
کونـگلـوم ارا دغـدغـه سالـدی هوس
فــارســی اولــدی چـــو اولــرگــه ادا
تـــورکی ایــلــه قـیـلسم انـی ابـتـدا
فـارسی ایـل تاپتـی چو خورسندلیق
تـُـرک داغـــی تــاپـسـه بـرومـنـدلیق
چون زمزمۀ خواندن به پایایان رسید، هوسی بزرگ در دلم دغدغه انداخت، چون برای آنها به زبان فارسی سروده اند، من باید به زبان تورکی بسرایم. همانطوری که آنان از خواندن آن در زبان فارسی لذت می برند، تورکان نیز با خوانش آن بزبان خود محظوظ شوند و به برومندی دست یابند.
نوایی در سال 888 هـ. (1483م) نخستین دفتر خمسه داستان فلسفی، اخلاقی و آموزشی «حیرة الابرار» را به اتمام میرساند و هنگامی که به سرودن داستان «فرهاد و شیرین» آغاز میکند، سرشار از موفقیتی که در سرایش نخستین داستان به دست آورده است میگوید: تو طرح روضۀ زرکار یعنی «حیرة الابرار» را به پایان رسانده، دُر های گرانبها نثار مردمان کردی و فرشتگان هم درین کار به تو شادباش و آفرین گفتند. هرچند در سرودن آن رنج زیاد بـُردی، اما ببین چه گنجینه ای گرانبها به دست آورده ای. اکنون دوباره برای دست یافتن به گنجی دیگر تلاش کـُن و گنجی را که از آن به دست می آوری، نثار دوستان بساز:
یــسـادیـنـگ روضــۀ زرکــار طــرحـیـن
چـیـقــاردیـنـگ «حیرة الابرار» طرحین
خـــلایــق قــه ساچـیـب درثـمـیـنـلـر
مــــلائــک دن ایـشیـتـدینـگ آفـرینـلر
اگــرچــه ایـتـوریـده رنـج تــاپــدیــنــگ
ولـی کـور کیم نـه ینگلیغ گنج تاپدینگ
ینه بیر کان نی قازماقلیق قه میل ایت
قـازیـب احـبـاب ارا نـقـدیـن طفیل ایت
نوایی در همان سال از سرودن دو داستان دیگر خود یعنی «لیلی و مجنون» و «سبعۀ سیار» نیز فراغت می یابد.
اتمام پی در پی چهار داستان ارزشمند «خمسه» در اثر کار مسلسل و انقطاع ناپذیر در مدت زمانی نه چندان زیاد، نمودار قدرت شعری و دهای نوایی است. او سرایش چهار داستان را به عبور از چهار کوه بلند دشوار گذار و پر از موانع همانند میسازد.
شاعر پس از یک مدت مختصر استراحت به نوشتن داستان پنجم آغاز میکند و درسال 890 هـ. (1485م) آخرین دفتر خمسه «سد اسکندری» را اختتام می بخشد.
نوایی میگوید که منظورش از آفرینش خمسه تنها افسانه پردازی نبود، بلکه او می خواست اندیشه ها و افکار آرمانی خود را در قالب داستانها به مردمان عصر خود بازگو نماید. چنانچه در خاتمۀ لیلی و مجنون یادآور میشود:
یــازمــاقــده بـو عـشـق جـاودانـه
مقصودوم ایـمـس ایـدی فـسـانـه
مـضـمـونـیـغـه بـولـدی روح میلی
افسانـه ایـدی انـیـنـگ طـفـیـلـی
لیکن چـو رقم غه کیلدی مضمون
افـسـانــه انـگــا لـبــاس مـــوزون
نوایی ادبیات را به گنجینه های بزرگی همانند میسازد که نظامی گنجوی پنج دژ استوار بر آن برپا داشت و خسرو دهلوی پیرامون این دژها را با کاخهای شکوهمند پـُر از نقش و نگار آراست. این بناهای شکوهمند نیازمند آن بود تا شهری بزرگ با باغهای سبز و خرم نیز به زینت آن بیفزاید. نوایی این شهر را به مثابۀ سواد اعظم و این باغها را به مثابۀ ریاض خـُرم به وجود می آورد و بدین سان نقش خمسۀ خود را در تکمیل ادبیات جهان آن روز برجسته میسازد:
بـولسه مینگا فرصت اول قدر چاغ
کیـم شهر ایلا طرح سالیـبـان باغ
باغـیـنــی ریــاض خــُرم ایـتـسام
شـهـریـنـی سواد اعظم ایتسام
نورالدین عبدالرحمان جامی دوست و مرشد علیشیر نوایی که او را در ایجاد و تکمیل خمسه تشویق میکرد، ارزش این کار خلاقانۀ نوایی را نه تنها در میان تورکان، بلکه در میان فارسی زبانان و عربها نیز با جدیت و قاطعیت خاطر نشان میسازد. او در «خردنامۀ اسکندری» خود ارزیابی واقع بینانه ای ازین شاهکار ادبی به عمل آورده، نوایی را شیر قوی پنجه ای میداند که توانست از مصاف با شیر گنجه یعنی نظامی گنجه یی سربلند و پیروز بدر آید، اگر او این اثر خود را به زبان فارسی می سرود، نظامی و خسرو در برابرش رنگ می باختند:
به تورکی زبان نقشی آمد عجـب که جـادو دمـان را بـود مهـر لـب
بـبـخـشیـد بـر فـارسـی گوهران بــه نـظـم دَری دُر نـظـــم آوران
که گر بودی آن هم به نظم دری نمانـدی مـجـال سخن گستری
بـه میـزان آن نظم مـعـجـز نظام نظامی که بودی و خسرو کدام
چـو او بــر زبــان دگـر نکـته راند خــرد را بـه تمییز شان ره نماند
زهـی طبـع تـو اوستـاد سـخـن زمـفـتـاح کـلکـت گـشاد سخـن
سـخـن را که از رونق افتاده بود بـه کـنـج هوان رخت بنهاده بود
تـو دادی دگـر بــاره ایـن آبــروی کشیدی به جولانگۀ گفت و گوی
صـفـایــاب از نــور رای تــوشـــد نـوایــی زلــطـف نــوای تــو شد
واقعاً همان طوری که مولانا جامی یاد آوری کرده بود، «خمسۀ» نوایی تأثیری عمیق و الهام بخش بر مراکز ادبی وقت و شخصیت های علمی و هنری آن زمان وارد آورد و چون پدیده ای بی نظیر مورد استقبال قرار گرفت و به قول خود شاعر، او قلمرو وسیعی را از ختا تا خراسان و از شیراز تا تبریز بدون لشکر کشی در تحت فرمان خود در آورده (یعنی زیر تأثیر ادبی خود قرار داده) و تـُرک و تـُرکمان به او دل بسته و از جان و دل عاشق سخنان او شده اند:
آلـیـب مـیـن تـحـت فـرمـانـیـمـده آسان
چیریک چیکمی خـتـا دیـن تـا خـراسـان
خـراسـان دیـمـه کـیـم شـیـراز و تـبـریـز
کـه قـیـلـمـیـش دور نی کلکیم شکر ریز
کونگل بیرمیش سوزومغه تـُرک جان هم
نـه یـالـغـوز تـُرک، بـل کـیـم تـُرکمـان هم
به اهمیت «خمسه» و استقبال ازین شاهکار فنا ناپذیر نوایی میتوان از ورای آنچه زین الدین محمود واصفی مؤلف «بدائع الوقائع» حکایت میکند پی برد. او می نویسد: «مولانا بدخشی می فرمودند که چون امیر کبیر امیر علیشیر کتاب خمسۀ تورکی را به نام همایون سلطان حسین میرزا مشحون ساخته گذرانید، میرزا فرمودند که مدت مدید و عهد بعید است که میان ما و شما ماجرایی در میان است. امروز وقت آن است که آن امر قرار یابد و ماجرا آن بود که سلطان حسین میرزا به امیر علیشیر اظهار ارادت می نمود و میر را پیر خود میگفت و میر می فرمود که الله الله چه جای این سخن است، ما مریدیم و شما پیر همه.
چون این گفت و گو به تطویل انجامید، میرزا فرمودند که پیر کدام است و مرید کدام؟ امیر فرمودند که: مرید آنست که هرچه مراد پیر باشد، مراد مرید همان باشد.
میرزا فرمودند که اسپ اشهب را بیاورند و آن چنان تکاوری بود که تا ادهم شب و اشهب روز با هم جفت گردیدند، چون آن سمندی در مرغزار جهان کس ندیده بود.
میرزا فرمودند که چون شما مرید شدید و ما پیر، مراد آن است که بر این اسپ سوار شوید و ما در جلو شما رویم. میر را هیچ چاره نماند غیر از سوار شدن. چون میر قدم در رکاب نهاد و آن اسپی بود که به جز شاه را سواری نمیداد، رمیدن آغاز کرد. میرزا هی بر او زد که برجای خود قرار گرفت تا میر سوار شود. چون میرزا به جلو در آمدند، میر بر بالای اسپ بی هوش شد، چنان که او را گرفته فرود آوردند.»
«خمسۀ » نوایی پنج داستان مستقل «حیرة الابرار»، «فرهاد و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «سبعۀ سیار» و «سد اسکندری» را در بر میگیرد و اینک به معرفی مختصر هریک می پردازیم:
حیرة الابرار: این داستان که 3988 بیت را در بر میگیرد، به 64 باب انقسام یافته که از جمله 21 باب آنرا مقدمه، 40 باب آنرا 20 مقالت، و 20 حکایت و بعداً مثَلها تشکیل میدهد و سه باب اخیر خاتمۀ داستان میباشد.
ستون فقرات اثر را مقالتهای بیستگانه تشکیل میدهد که حکایات و مثلها بر آن افزوده می شوند. به عقیدۀ برخی از محققین در حقیقت «حیرة الابرار» داستان خود شاعر متفکر و دانشمند علیشیر نوایی بوده، اندیشه های مختلف او را پیرامون مسائل زندگی و طبیعت بازگو میکند.
مسائلی را که در بابهای گوناگون «حیرة الابرار» مورد بحث قرار گرفته می توان به سه دسته تقسیم نمود:
ـ1. مسائل فلسفی.
ـ2. مسائل اجتماعی- سیاسی.
ـ3. مسائل اخلاقی و آموزشی.
اندیشه های نوایی از وحدة الوجود (پانته ایزم) آب می خورد. دایرۀ بینش فلسفی نوایی را که در مجموع آثارش از جمله در «خمسه» انعکاس می یابد، هستی عینی، ماورای طبیعت، انسان و وجود او، عرفان و تصوف و یک عده مسائل دیگر تشکیل میدهد.
نوایی پدیده های طبیعت و جامعه را بر مبنای بینش فلسفی خود ارزیابی میکند. به انسان عشق می ورزد، به پیشرفت و تکامل اعتقاد دارد و با اندیشه های سترون عصر می ستیزد و با افکار ژرف واقعگرایانۀ خویش در مبارزه علیه بیداد و ستم و برای تأمین عدالت به مثابۀ اندیشمند عصر خود قد می افرازد و در حدود امکانات راه عملی آن را نشان میدهد.
فرهاد و شیرین: تمام داستانهای خمسه از حیث شکل و مضمون یکسان نیستند. هر کدام آنها ویژگی های خود را دارد. اما ادبیات شناسان برای کتاب دوم خمسه یعنی داستان «فرهاد و شیرین» ارزش خاصی قایل شده اند. بنابر آن این داستان در عین حالی که یک پدیدۀ بزرگ نوین در ادبیات کلاسیک تورکی و ادبیات اوزبیکی می باشد، به صفت یک نشیدۀ فضایل عالی و آرمانهای والای انسانی در ادبیات شرق نیز موقعیت بی بدیلی دارد.
نوایی در برابر داستان «خسرو و شیرین» نظامی که در خمسه سرایی جایگاه خاص و تعویض ناپذیری را احراز کرده بود، داستان «فرهاد و شیرین» رابه مثابۀ مظهر تجسم سوژه ها و پرابلمها و نیز ایده ها، کرکترها و سیماهای نوین آفرید.
در «فرهاد و شیرین» نوایی، خسرو قهرمان مرکزی نیست. از نظر او خسرو که در عاشقی بیقرار و در عین حال هوس پیشه، عیاش و خودبین است، شایستگی آن همه ستایش را ندارد. بنابر آن نوایی فرهاد را به حیث قهرمانی که تمام سجایای برجستۀ انسانی را در خود نهفته دارد، در مرکز حوادث داستان قرار میدهد و نام اثر خود را «فرهاد و شیرین» میگذارد.
داستان نوایی با زایش فرهاد آغاز شده و با مرگ او پایان می یابد. اما در «خسرو و شیرین» نظامی، فرهاد ناگهان و طور اتفاقی وارد صحنه می شود و بعد از آنکه نقش محدود خود را به سر می رساند، زندگی را پدرود می گوید و بعد از آن شیرین میماند و ماجرای پر از هوا و هوس خسرو پرویز. اما در «فرهاد و شیرین» فرهاد سیمای تصادفی نیست. بلکه از آوان کودکی در پیوند با واقعیت های زندگی بزرگ می شود. نوایی تمام خطوط زندگی فرهاد را به دقت بیان میکند. او از همان سنین کودکی نسبت به همسالان متمایز است، با ولعی عجیب می آموزد، با اشتغال به تمرینات جسمانی و فنون جنگی آبدیده می شود، با ذکاوت، نیرو و مهارت خویش دیگران را به شگفت اندر می سازد، دانش و هنر می آموزد و آن را با زندگی پیوند میدهد. او انسانی متواضع است. امتیازات شاهی و ثروت بی پایان پدر به خود مصروفش نمی سازد.
روزی در هنگام بازدید از خزانۀ شاهی با صندوق سحر آمیز که «آیینۀ گیتی نما» در آن نگهداری می شود، آشنا میگردد و می خواهد سرنوشت خود را در آن مشاهده کند. خاقان می گوید برای دریافت راز صندوق باید نخست از سرزمین اژدها و اهریمن گذشت و بعد از وصول به یونانستان با سقراط ملاقات کرد و راز آیینۀ گیتی نما را از او به دست آورد. فرهاد برای رسیدن به سرمنزل مقصود سواره به راه می افتد و بعد از قهرمانی های چشمگیر و حیرت انگیز به هدف می رسد. نوایی کارنامه های دلیرانۀ قهرمان محبوب خود را به شیوه ای حماسی می سراید و چه بسا که شهامت فرهاد را در سرکوبی اهریمن به پایۀ رستم دستان میرساند.
عشق صادقانه و صداقت بی پایان از مسائل مهمی است که در تمثال فرهاد پرورده میشود. عشق از نظر فرهاد فضیلتی عالی و ستوده و نیرویی رهنما به سوی خوبی ها و احساس صمیمانه است که به یاری آن میتوان کیفیت زندگی را خوب درک کرد و به ارزش آن پی برد. اما همگان بخصوص اهل جاه و جلال همیشه نمیتوانند ازین احساس عالی برخوردار باشند، چنانچه خسرو پرویز در عین ادعای عشق به شیرین به سرزمین او هجوم می برد و میخواهد با اعمال زور به مقصود دست یابد. کرده های این عاشق زورگو خشم و غضب فرهاد را برمی انگیزد و خطاب به او دعوای عاشق بودنش را به تمسخر میگیرد و با طنز و کنایه ماهیت محبت مبنی بر هوا و هوس او را افشا میکند:
بیراو نی کیم بـیـریـب مـلـکـیـنـی بـربـاد
قیلورسین نازنیـن کـونـگـلـیـنـی نـاشـاد
شکستی غه ستم یـایـیـن قـورورسـین
ایشیـتـدیم عشق لافین هم اورورسـین
بــو بــولـغـای درد عشق آیـیـنـی وه وه
وفـــــــا و مـهـــر شــــرطــــــی الله الله
کیشی عشقیده زار اولماق بو بولغـای!
غـمـیـده بـیـقـرار اولـمـاق بـو بـولـغـای!
شاعر در مدخل «فرهاد و شیرین» نظر خود را در مورد چگونگی نگارش داستان به تفصیل بیان میکند و خاطر نشان می سازد که او اثر خود را به شیوه ای متفاوت با آثار اسلاف خود ایجاد خواهد کرد. بررسی داستان نوایی این مطلب را تقویه می نماید که او قدیمی ترین داستانهای مربوط به فرهاد را از نظر گذرانده و حتی منابع تاریخی را هم در رابطه به این مسئله مورد بررسی قرار داده و خواسته آنرا جانی تازه ببخشد.
اگر بخواهیم پیرامون منابع داستان به بحث فحص بپردازیم، تنها مقایسۀ آن با سوژه های مربوط به «خسرو و شیرین» هدف مطلوب را به دست نمی دهد. ساحۀ منابعی که نوایی از آنها سود جسته خیلی وسیع بوده است. بنا به تعبیر خود او زندگی انسان مشحون از حوادث گوناگون بوده، ساحۀ دید و تفکر او محدود است. درین جهان بیکران عرصه هایی که اندیشۀ قلم بدستان در آن گام نگذاشته بسی زیاد و دُرهایی که به رشتۀ نظم کشیده نشده اند، بی شماراند. لذا نوایی قصۀ فرهاد را از دایرۀ تنگ روایات کوچک و داستانهای محدود بیرون کشید و به قول صادر ایرکینوف این قهرمان در گهوارۀ ادبیات شرق پرورده شد و توسط شاعر کبیر اوزبیک علیشیر نوایی به مدارج عالی بلاغت گام نهاد.
هم در داستان نظامی و هم در اثر عارف اردبیلی (شاعر آذربایجانی که داستان ویژه ای دربارۀ فرهاد پرداخته) فرهاد به مثابۀ تمثالی به کمال رسیده طور ناگهانی وارد صحنه می شود و فعالیت او از حدود حوادث مربوط به شناسایی با شیرین و حفر کانال در کوه بی ستون فراتر نمیرود. اما چنانکه گفتیم نوایی با شیوه ای کاملاً متفاوت با این داستانها با تصویر نمودن فرهاد به صفت قهرمان مرکزی اثر خود، برای نخستین بار در ادبیات شرق موفق می شود تمام مراحل زندگی او را به شیوه ای خاص رُمانتیک عاشقانه و آمیخته با حماسه های قهرمانی یکایک بازگو نماید و سیمای کاملی از یک قهرمان بیافریند. بنابر آن به قول محققان دانشمند حییتمیتوف و صادر ایرکینوف فرهاد یکی از آن سیما های کامل ادبیات جهان است که برجسته ترین خصوصیت های انسانی را در خود گرد آورده است. نوایی با استفاده از منابع تاریخی و افسانه های کهن داستان فرهاد را به یک رُمان منظوم و یا رُمان بزرگ شعری مبدل ساخته است.
فرهاد صادقانه به شیرین عشق می ورزد و برخلاف خسرو پرویز سرزمین و مردم او را نیز دوست میدارد، ارمنستان را از هجوم خسرو بیدادگر حمایه میکند. چون دشمن نمی تواند فرهاد را از طریق زور وادار به تسلیم سازد، به حیله و نیرنگ او را به اسارت در می آورد. اما فرهاد در اسارت نیز روحاً زبون نمی گردد و با خردمندی و نیروی اراده، خسرو را مجاب و مواجه به شکست معنوی می سازد.
مقابل شدن فرهاد با خسرو پرویز و گفتگویی که میان آن دو در میگیرد، هم در «خسرو و شیرین» و هم در «فرهاد و شیرین» از صحنه های جالب هر دو داستان است. هر دو شاعر کمال دقت و قدرت شعری و استدلال خود را در این دیالوگ به کار برده و داد سخن داده اند. با این تفاوت که پاسخهای فرهاد به پرسشهای خسرو در اثر نظامی منطقی، طنز آمیز و دارای نوعی نرمش است. اما در اثر نوایی در عین منطقی و طنز آمیز بودن، نیشدار، پرخاشگرانه، طعن آمیز و آشتی ناپذیر است. این دیالوگ در اثر نظامی چنین آغاز می شود:
نخستین بار گفتش کز کجایی؟
بگـفـت از دار مـُـلــک آشنایـی
اما دیالوگ نوایی با شدت و پرخاش آغاز می گردد و ما قسمتی از آن را اقتباس می کنیم:
دیـــدی قــیـدیـن سـن ای مـجـنـون گمراه
دیــدی مـجـنـون وطـنــدیــن قـــــیـده آگـاه
دیــدی کــیـم عشق اوتـیـدین دی فسانـه
دیــدی کـویـمـای کـیشی تـاپـمس نشانـه
دیــدی کـیــم کـویـمـاکینگـنی ایـلا مـعـلوم
دیــدی انــدیــن ایـرور جـاه اهـلـی مـحـروم
دیــدی بــو عشـقـدیــن انـکـار قـیـلـغـیــــل
دیـدی بــو سـوز دیـن استـغـفـار قـیـلـغـیـل
دیــدی کــیـم دلـبـریـنـگــی دی صـفـاتـیــن
دیــدی تـیـل غـیـرتـیــدیـن تــوتـمــام آتــیـن
دیــدی نــوش لـبـیـدیـن تـابـقـای ایــل بـهـر
دیــدی اول نـوشدیـن ایـل قسمـی دور زهر
دیــدی آل گـنــج و عشقـیـن قـوی نـهـانـی
دیـدی تــفــراقـقـه بــیـرمـان کـیـمــیــانـــی
دیدی کیم شه غه بولـمه شـرکـت انـدیـش
دیدی عشق ایچره تینگ دور شاه و درویش
دیـدی کـشور بـیـرای کـیــچ بـو هـوس دیـن
دیـــدی بـیـچــاره کـیــچ بـو مـلـتـمـَس دیـن
دیــدی بـو ایـشدا یــوق سیـنـدین یراق قتل
دیـدی بـو سـوزلاریـنـگ دیـن یخشیراق قتل
فرهاد دور از سرزمین خویش در دام نیرنگ و فریب دشمن هلاک می شود، اما در دقایق آخر زندگی نیز به پیروزی عدالت اطمینان دارد. در لحظات واپسین حیات مونولوگ او که در شرایط غربت، پدر و مادر و یار و دیار خویش را به خاطر می آورد، خیلی درد انگیز است. درست در دقایقی که او زندگی را پدرود میگوید، دوستانش بهرام و شاهپور میرسند، نوحه و فغان بهرام که جسد او را در آغوش دارد، دل سنگ را هم آب میکند، او ضمن نوحه سرایی میگوید: زبانم بریده باد، اگر این طور احوالت را بپرسم، چشمانم کور شود که ترا درین حال ببینم.
بعداً بهرام و شاهپور، سپاه شیرویه پسر خسرو پرویز را تار و مار می سازند و صلح و عدالت را در ارمنستان استقرار می بخشند.
لیلی و مجنون: مثنوی «لیلی و مجنون» با 3622 بیت سومین داستان «خمسه» را تشکیل میدهد. نتن ملله یف مؤلف جلد اول «اوزبیک ادبیاتی تاریخی» این اثر نوایی را در تکامل تراژدی لیلی و مجنون پدیده ای جدید و مهم می داند.
نوایی با آثاری که قبل از او درین موضوع پرداخته شده بود، از نزدیک آشنایی داشت. او درعین رعایت سنت پذیرفته شده در سرایش این داستان و استفاده خلاقانه از آن، می بایستی نیازمندیهای عصر و زمان خویش را نیز در آن انعکاس میداد. چنانچه خود در خاتمۀ داستان اشاراتی بدین نکته دارد.
نوایی مقاومت شکست ناپذیر دو دلداده یعنی لیلی و مجنون را در برابر عرف و عادات نکوهیدۀ زمان می ستاید و ضمن تصویر استادانۀ سرنوشت درد انگیز آنان، همه را به دفاع از حقوق انسان و حمایت از عشق و محبت راستین و در عین حال به تلاش برای تأمین سعادت خانواده ها فرا میخواند.
نوایی می کوشد با تکمیل جنبه های حیاتی داستان، سوگنامۀ لیلی و مجنون را ژرفتر و دقیقتر بسازد و برای این منظور در سوژه، تورکیب داستان و کرکتر اشخاص آن تغییراتی وارد می آورد.
نوایی می گوید از سرایش لیلی و مجنون دو هدف داشته است:
نخست اینکه می خواسته در قالب افسانه مضمون زندگی عصر خویش را بسراید و مشکلاتی را که دامنگیر زنان و خانواده هاست، برجسته بسازد و از عواقب برخورد های تنگ نظرانۀ تعصب آمیز نسبت به سرنوشت انسان، سرنوشت عشق و محبت صادقانه، هم نوعان را بر حذر دارد.
دو دیگر اینکه برای نخستین بار این غمنامه را به زبان تورکی بسراید تا عموم تورکی زبانان از آن مستفید شوند. او میگوید: چون داستان به فارسی سروده شده و نکته هایی که با ذوق و روحیۀ تُرکان سازگاری داشته باشد، در آن کمتر وجود داشت، من این افسانه را به زبان تورکی آغاز کرده با رعایت ذوق تُرکانه، آن را به پایان رساندم. چون این اثر شهرت جهانی پیدا کند، خلق تُرک نیز از آن بهره مند گردند:
چـون فارسی ایـردی نکته شوقی
آزراق ایــــدی انــده تــرک ذوقــی
مـیـن تـورکـچـه بـاشـلابـان روایـت
قیلدیـم بـو فـسانـه نــی حـکـایـت
کیم شهرتی چون جهانغه تولـغای
تورک ایلی غه داغی بهره بولـغای
البته معلوم است که هماهنگ سازی یک تراژیدی عاشقانه با ذوق و روان و روحیۀ یک ملت مستلزم چه قدر نو آفرینی و ایجاد خلاقانه میباشد.
سبعۀ سیار: ماجرای عشقی «سبعۀ سیار» که نوایی آنرا در پاسخ «هفت پیکر» نظامی و «هشت بهشت» امیر خسرو دهلوی سروده است، چهارمین داستان «خمسه» را تشکیل میدهد.
«سبعۀ سیار» که مشتمل بر پنج هزار (5000) بیت است و نوایی آنرا در مدت چهار ماه به رشتۀ نظم کشیده، با تورکیب و ساختمان داستانی خود نسبت به سایر داستانهای خمسه تفاوت اساسی دارد. این اثر همانند داستانهای فولکلوری به شیوۀ روایت داستان در داخل داستان آورده شده. داستان اساسی عبارت از ماجرای عاشقانۀ بهرام و دلارام دختری زیبا و هنرمند است. بعداً بهرام در بند هوا و هوس اسیر می شود و نسبت به سرنوشت کشور بی تفاوت باقی میماند و سرانجام هنگام شکار در کام مغاره ای فرو میرود و نابود می شود.
به عقیدۀ نوایی کرکتر بهرام در داستانهای نظامی و خسرو دهلوی از «مایۀ درد» و «سوز عشق» تهی است. برپا داشتن هفت قصر برای عیش و نوش و وصلت با دختران هفت پادشاه برای افسانه شنیدن از آنان، بهرام را به سرحد یک سلطان عشرت پرست و عاری از عنصر عشق واقعی تنزل میدهد. کرکتری با این همه نارسایی ها شایستۀ توصیف و سنایش نمی باشد. نوایی میگوید:
...کیم مونینگدیک ایکی وحید زمان
هــر بـیـر اوز وقـتـیــده فـــریـد زمان
بـویـلـه نـادان اوچـون یـازیب اوصاف
انـگا قــیـلـغَــی لــر اوزلـریــن وصاف
مــدحـیـنـی بـی حساب یـازغی لر
بــلـکـه مــوزون کــتـاب یــازغــی لر
ترجمه: ...مانند این دو وحید زمان که هر یک سرآمد اقران عصر خود بودند، چون ستایشگران به توصیف و تمجید بی شمار شخص نادانی چون او (بهرام) برخیزند و ستایشنامه هایی موزون در مدح او بنویسند.
نوایی در «سبعۀ سیار»، این دو نقیصه را برطرف می سازد. به بهرام «مایۀ درد» و «سوز عشق» میبخشد. او که سخت دلدادۀ دلارام است، روزی در اوج غرور و خودخواهی شاهانه بر او خشم می گیرد و در بیابانی بیکران آواره اش می سازد، اما به زودی از کردۀ خود پشیمان شده در برابر عذاب هجران تاب و مقاومت از دست میدهد.
اعیان سلطنت به مشورۀ حکما هفت قصر برپا میدارند و دختران هفت پادشاه را برای وصلت بهرام فرا می خوانند، مگر این تدابیر سودی نمی بخشد. بعداً برای آرامش خاطر او هفت جهانگرد مسافر را پیدا میکنند تا از آنچه دیده و شنیده اند قصه بگویند. بهرام در جریان قصه پردازی آنان به محل زندگی دلارام پی می برد و بار دیگر به وصال او میرسد.
بدین ترتیب نوایی سرگذشت بهرام را به مثابۀ حادثۀ مرکزی داستان با پرابلم عشق پیوند میدهد و سیما های جدیدی چون مانی و سوداگر چین می آفریند و با اتکا به ادبیات شفاهی مردم هفت داستان جدید ایجاد می کند و بدین سان ارزش بدیعی و آرمانی داستان و اهمیت حیاتی آنرا بلند می برد.
سد اسکندری: این اثر حماسی که آخرین داستان «خمسه» میباشد و 7215 بیت را در بر میگیرد، آیینۀ تمام نمای اندیشه های اجتماعی و سیاسی نوایی به شمار میرود و شاعر آنرا در ماه جمادی الثانی 889 هـ ق (ماه جون 1484م) در مدت چهار ماه تکمیل نموده است.
تلاش به خاطر ایجاد دولت متمرکز در تحت قیادت پادشاهی عادل آرمان اساسی داستان را تشکیل میدهد.
نوایی در داستان سیمای پادشاهی دادگر را می آفریند و با استفاده از آن نظریات اجتماعی سیاسی و ایدآل های خود را تجسم می بخشد.
قهرمان اصلی داستان نوایی، اسکندر مقدونی- این شخصیت تاریخی نیست. این قهرمان، صرف نظر از برخی شباهت ها (نام، زادگاه و برخی یورشها) با این شخصیت یونانی، به مثابۀ سیمای خیالی رومانتیک پادشاه ایدآل در نزد نوایی عرض وجود میکند. اسکندر به صفت مبارز راه عدالت و حامی دانش و معرفت به کمال میرسد و کاخ عدالت را بر پا میدارد و اسباب رفاه و آرامش مردم را فراهم می آورد. او با بستن راه خروج یأجوج و مأجوج، اهالی یک کشور را از شر آنها نجات می بخشد و حتی با مشوره دادن به دانشمندان در ابداعات علمی نیز سهم میگیرد.
نوایی اسکندر را به صفت پادشاهی دانشور و دادگر تصویر میکند و ازین نقطۀ نظر داستان او با آثار پیش کسوتانش متفاوت است. همچنان او تمثال اسکندر را به صفت یک شخص قبلاً به کمال رسیده به میدان نمی کشد، بلکه او را قدم به قدم از مراحل مختلف حیات می گذراند و رشد میدهد. ازین لحاظ اسکندر نوایی با اسکندر امیر خسرو دهلوی از ریشه تفاوت دارد و به قهرمان نظامی نزدیکتر به نظر میرسد.
نوایی آرزوی پادشاهی را در سر می پرورانید که تمام زندگی و فعالیت خود را وقف سعادت انسان نماید. او با ایجاد سیمای اسکندر و کارنامه های عبرت انگیز او، شاهان و شهزادگان زمان خود را به عدالت و انصاف فراخواند.
چون نوایی با ختم داستان «سد اسکندری» از کار ایجاد «خمسه» فراغت می یابد، می خواهد آنرا برای ارزیابی نزد دوست و مرشد خود عبدالرحمان جامی ببرد. در عرض راه او با خود می اندیشد: نظامی که استاد سخن و مخترع خمسه است مدت نیم قرن (یعنی 15 سال در قرن نهم هجری سی سال را یک قرن محاسبه میکردند) از مردم کناره گرفت تا توانست کلید این گنج ها را به دست آورد و مدتی را نیز وقف تکمیل و اصلاح آن ساخت و بعد از یک قرن (30 سال) توانست این اعجوبۀ دلپذیر را به مردم عرضه نماید.
خسرو آن تُرک هندی لقب نیز با آنکه افسانه را اختصار بخشید، مدت مدیدی را وقف سرایش خمسه ساخت. تو که از صبح تا شام مصروف قیل و قالی و لحظه ای هم از دعوا و غوغای مردم آسوده نیستی، در مدتی نزدیک به دو سال توانستی این نامه را به پایان برسانی. هرگاه عقل محاسب زمانی را که در طی آن این خمسه سروده شده دقیقاً محاسبه نماید، از شش ماه تجاوز نخواهد کرد. از جانب دیگر دشواری کار تو درین بود که همه را با الفاظ تورکی سرودی و این کار ساده ای نبود.
نوایی با این تصورات نزد جامی میرسد و کتاب خود را به او تقدیم می کند. جامی کتاب را از نظر می گذراند و سوالاتی از نوایی به عمل می آورد، او را شادباش می گوید و در حالی که با یک دست کتاب را ورق میزند، دست دیگر خود را بر دوش نوایی می گذارد. نوایی را درین موقع خلسه یی فرا میگیرد و در رویایی شیرین، خود را در باغی پر از سبزه و گل می یابد. جمعی در گوشۀ باغ نشسته اند. یکی از آنان نزدیک می آید و او را به طرف جمعیت می برد. او حسن دهلوی شاگرد امیر خسرو می باشد.
در صدر مجلس نظامی و در کنار او امیر خسرو دهلوی و جامی و بعداً خاقانی، فردوسی، سعدی، حافظ، سنایی، انوری و عنصری نشسته اند.
جامی و امیر خسرو نوایی را به نظامی و حاضرین معرفی میکنند. نظامی او را دستور نشستن میدهد و ضمن تقدیر از قدرت غزلسرایی او، دست آوردش را در عرصۀ مثنوی یعنی خمسه نیز می ستاید و می گوید: چون تو پیوسته از معنویت ما استمداد کرده و راه نیاز در پیش گرفتی، ما نیز به یاری تو شتافتیم. ورنه چگونه ممکن بود این پنج گنج غیر قابل تصرف را به دست آوری و در مدتی کمتر از دو سال به سرودن «خمسه» موفق شوی.
خداوند بر نعمت دولت شاه غازی (یعنی سلطان حسین میرزا بایقرا) این چاره ساز مردم بیفزاید که در زمان او شاعری چون تو ظهور کرده که کارت به کار آدمیزاد نمی ماند (یعنی بالاتر توان انسانهای عادی است).
بدین شکل مثنوی «خمسه» این شاهکار بزرگ علیشیر نوایی که بر اساس محاسبۀ دقیق نوایی شناس معروف اوزبیک پارسا شمسی یف 25615 بیت را در بر می گیرد، چون ستاره ای درخشان در آسمان ادبیات کلاسیک اوزبیک طلوع میکند و تا کنون که بیش از 500 سال از آفرینش آن می گذرد، چون برلیانی پر تشعشع بر تارک ادبیات کلاسیک تورکی می درخشد و چون منبعی فنا ناپذیر به شاعران و ادب دوستان نور الهام و امید می پاشد. ازین رو نخستین نشر این گنجینۀ معانی از جانب اکادمی علوم جمهوری افغانستان به مناسبت 550 مین سالگرد امیر علیشیر نوایی درجهت شناساندن سیمای این ابر مرد عرصۀ دانش، هنر و سیاست در قرن پانزدهم کشور و معرفی اندیشه های والای انسانی و ماندگار او، گامی بزرگ محسوب می شود که در خور تقدیر و ستایش فراوان است.
در معرفی علیشیر نوایی و آثارش به خصوص «خمسۀ» او در کشور های مختلف از جمله اوزبیکستان، روسیه، تاجیکستان، تورکیه و ایران کار های علمی تحقیقی وسیعی صورت گرفته، کتب، رسالات و مقالات بی شماری نوشته و نشر شده است. از جملۀ دانشمندانی که درین زمینه به پژوهش های علمی پرداخته اند باید از پارسا شمسی یف، حمید سلیمان، عزیز قیوموف، واحد زاهدوف، بارتولد، بیرتلس، پروفیسور حییت میتوف، نتن ملله یف، صادر ایرکینوف، آگاه سری لوند، فواد کوپرولو زاده، علی اصغر حکمت و دوکتور رکن الدین همایون فرخ به قدردانی یاد کرد و خاطر نشان ساخت که ما در نوشتن این مقاله در جملۀ سایر منابع از تحقیقات آنان نیز استفاده کرده ایم.
منابعی که درنوشتن این مقاله مورد استفادۀ مؤلف بوده است:
ـ 1. علیشیر نوایی، خمسه، چاپ سنگی تاشکند، مطبعۀ پورسوف، سال 1901.
ـ 2. علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین، ترجمه و مقدمۀ تورخان گنجه یی به زبان فارسی، تهران،1327.
ـ 3. علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین متن اوزبیکی به اهتمام دکتر محمد یعقوب واحدی، انتشارات اکادمی علوم افغانستان، کابل،1363.
ـ 4. دیوان امیر نظام الدین علیشیر نوایی «فانی» به سعی و اهتمام و مقدمۀ دوکتور رکن الدین همایون فرخ، تهران، 1342.
ـ 5. نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش محسن رمضانی، تهران،162.
ـ 6. نتن ملله یف، اوزبیک ادبیاتی تاریخی، جلد اول، نشریات اوقیتوچی، تاشکند، 1965.
ـ 7. دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، تهران، 1338.
ـ 8. تاشپولات احمدوف، جاذبۀ کرکتر قهرمانان خمسه، به زبان اوزبیکی، (مجموعۀ مقالات)، تاشکند، 1986.
ـ 9. نوایی در خاطرات معاصرانش، یادداشت ها و نظریات مورخان و تذکره نویسان معاصر نوایی دربارۀ احوال و آثار او، ترجمه از متون دری به اوزبیکی، تاشکند،...
ـ 10. نوایی و مسائل تأثیر ادبی (مجموعۀ مقالات) به زبان اوزبیکی، تاشکند، 1986.
ـ 11. پارسا شمسی یف، اوزبیک متن شناسلیگی گه عاید تدقیقاتلر، تاشکند، 1986.
ـ 12. عبدالرحمن جامی، مثنوی هفت اورنگ، به تصحیح و مقدمۀ مرتضی مدرس گیلانی، تهران،...
ـ 13. مظفر خیرالله یف، اویغانیش دوری و شرق متفکری (رنسانس و متفکر شرق)، پیرامون آثار و آراء ابونصر فارابی، تاشکند، 1971.
ـ 14. عبدالحی حبیبی، هنر عهد تیموریان، از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1355.
ـ 15. نتن ملله یف، شاعر و متفکر بزرگ، نشر «فن»، تاشکند، 1968.
ـ 16. ابراهیم مومنوف، نقش و اهمیت امیر تیمور در تاریخ آسیای میانه، آثار منتخب به زبان اوزبیکی، جلد 1 و 2، تاشکند، سالهای 1968 و 1970.
ـ 17. شمس الدین سامی، قاموس الاعلام به زبان تورکی، جلد 4، استنبول، 1311هـ ش.
ـ 18. آگاه سری لوند، علیشیر نوایی، خمسه جلد 3، انقره، 1967.
ـ 19. ظهیر الدین محمد بابر، بابرنامه، به زبان اوزبیکی، تاشکند، 2002.
ـ 20. عزت سلطانوف، نوایی قلب دفتری، مجموعۀ آثار، جلد 3، به زبان اوزبیکی، تاشکند، 1972.
ـ 21. ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، جلد سوم، ترجمه و تعلیق علی اصغر حکمت به نام «از سعدی تا جامی»، چاپ تهران.
دوکتور علوم پروفیسور عبدالحکیم شرعی جوزجانی
نشرات ما در فضای مجازی
محبوب القلوب، تعلیمی، تربیتی و سرگرمی
قاری عظیمی، شرح زندگانی و دیوان مکمل
یولدوزلر، شرح زندگانی شعرای اوزبیک
بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی فیس بوک
استاد ملا تاج محمد سرپلی، درفیس بوک
بیناد اجتماعی و فرهنگی بیانی در یوتوب
استاد ملا تاج محمد سرپلی در یوتوب
بازی های عامیانۀ اوزبیکان جوزجان، یارقین
وقـتـی بـا خـیـر مـحـمد چــاووش ملاقـات میـکـنـیـد، انسانی حلیم و مـتـواضـع و در عین زمان بـا مـنـاعت و سربلند را در برابر خـود مـیبـیـنـیـد. مـنـاعـت نـفـس و غرور مشـروع انـسـانی او در عین فـروتـنـی، از اعـتـمـاد بـه نـفـس و روحـیـۀ بـلند اتکا به خــود و بــاور هــای مـلـی او سر چشمـه میگـیـرد. یکجا با این روحیه، پـیـگیری در کـار، عـشـق و عــلاقۀ پــایــان نـاپـذیـر به مـوسیـقـی مـلـی و باور به موفقیت درین ساحه او را از دیـگـران مـتـمـایز میسازد. آهـستـه و شمــرده حــرف مــیــزنــد، بــا قـاطـعـیت از فکر و نظر خود دفاع میکند، شـوخ طـبـع و بـذلـهگــو است، با تبسم و صمیمیت شما را استقبال میکند... ا
هـنـر هـمـانـند شعر و ادبیات تراویدۀ ذوق و استعداد زیبایی شناختی انسان و نماد احساس و انـدیشـه های ظریف و تلطیف شدۀ اوست. انـسان نـه تنـهـا بـا ایـجاد و ابـداع پـدیـده هـای هـنـری ذوق و سلیقۀ زیبایی شـنـاخـتـی خـود را اقـنــاع و رشد مـیـدهـد، بـلـكـه درد ها و نیاز های روانی و حسّی خـود را نیز از راه شنیدن یا دیدن آن تسكین می دهد و بر طرف مـیـكـند. از هـمـیـن رو، تـا انسان بوده و هست، هنر با او هـمـراه است و مانند همه نماد های گونه گون فرهنگ بشری یكجا با نسلهای آدمــی پـویـه تـاریـخ را در نـور دیــده، فـراز و فرود هـای تـحــول و دگـرگـونـــی هــا را پذیرا شده است. ا
سـیـد کـبـیـر کمـال رحـمـتلی استاد غفار کـمـال نـیـنگ اوغلی دیر. سید کبیر نینگ قـولاغــی بـالــهلـیـگـیـدن دوتـار نــوالری و کلاسـیـک آهـنـگلـر بیلن تانیش. آتهسی رحـمـتـلـی اسـتـاد غـفار کمال افغانستان نـیـنـگ مـشـهـور کـلاسیـک خوانندهلریدن بیری بـولـگن. سـیـد کـبیر ایندی رحمتلی آتـهسی نیـنگ ایزینی ایزلب بارماقده دیر. اوزیـنـی ایتـیشیچه: «اوزبیک خلقی نینگ اصل مـوسیقیسی دوتار دیر و مین دوتار بـیـلـن ذوقـلـنـهمـن. کـلاسـیک موزیکلر و فـلـکـلـوریـک قـوشـیقلرنی هم اوقویهمن. الـبـتـه بـرچـهسـیـنـی اوز رحـمـتلی آتهم، استاد غفار کمال دن اورگهنگنمن». سـید کبیر اوزبیکستانلیک... ا
ضیاء خواجه منصوری افغانستانده خلقلر دوستلـیـگـی اوچـون فعال خذمت قیلگن اوسـتـاذ صنعتکارلریدن دیر. او ۱۹۲۰ نچی میـلادی ییلده تاشکند شهریده توغیلدی. بـاشـلـنـغـیچ تعلیمنی توگهتیب، موسیقه کـورسـیـنی هم عین شو ییرده توگهتدی. بــو کـورسـده دوتـار و سـیـتــار چَلـیشنی اورگـَنـدی. مـیلادی ۱۹۲۹-۱۹۳۰ ییـلـلـرده فـاریـاب، مزارشریف، سونگره کابلده عمر کـیـچـیـردی. صنـعـتـکار افـغـانـسـتــــانده اسـتـقـامـت قـیـلـهیـاتگن اوزبیک، ترکمن، تـاجیک، پشتون و هزارهلرنینگ، اینیقسه، یـاشلـرنـیـنـگ ارداقـلـی صحـبـتــداشی و صـمـیـمـی دوسـتی ایدی. منصوری نینگ افغانستان اوزبیکلری تیلی و... ا
كـیـمـگـه بـاریـب ایـتـه یـن... ایـن ترانه ی زیـبـا را شـاعر گرامی شهباز ایرج ساخته اسـت و فـرهـاد دریـا هـم خـیلی زیبا اجرا كـرده است. زیـبـایـی این آهنگ از دیدگاه مـن دو مسـئلـه ی مهم دارد یكی این كه فـرهـاد دریـا از مــحــدود خــوانـنــده هـای افـغـانـسـتـان اسـت. كـه در اجرای آهنگ هـای اوزبـیكی مشكل لهجه ندارد و ترانه را خـیـلـی بـه زیـبـایی اجرا می كند و حتا فـكـر كـنم شاید شاعر آن حظ ببرد و كیف كـند و زیبایی دیگری كه آهنگ دارد او این است كـه تـرانـه ی اوزبـیـكـی در چـوكـات موسـیـقـی فارسی اجرا شده اون هم در سـاختار آهنگ های فرهاد دریا، و ترانه ی این آهنگ هم خیلی ساده... ا
دانش اندوزی و فـراگـیــری فـنــون ادبی و هـنــری از ســجـایـــای بــرازنــدۀ کسانی مـحـسـوب میگردد که دارای ذوق سلـیـم و صاحب دیـد وسیـع بـاشـنـد. مـردم ادب پـرور انــدخــوی همـانـند دیگر شیفته گان سرود و سخن از روزگاران قدیم تا امروز با ایــن روحــیــه آمــیـزش یـافـته، در پرورش گلبرگ هــای نـفـیـس ادب و هـنـر از خـود سلایق ویــژه یی نشان داده اند. منجمله گــرایـش مـهـر ورزانــۀ شـان در آمـوزش و گسترش هـنـر ظـریف موسیقی کلاسیک (نــوا هــای قــدیـمه به خصوص اوزبیکی) شــایـان یــاد کــرد اسـت. هـنـر دوسـتان در مــحــافــل هـنـری به نوا های روح نواز رامشگران با اشتیاق... ا
قـرنها پیش جوگیها در سفر های بدون مــرز شان به افغانستان آمدند. هیچ کس نمیدانـد دقـیـقاً چـه وقـت؟ یـا چطور؟ اما همه میگویـنـد کـه آنـها سالها پیش به این مـمـلــکــت آمــدهانــد. هــیــچ کـــس نمیدانـسـت، آنـهـا کـجا میخوابند؟ کجا بـچـههـایـشـان را بـه دنـیا میآورند و کجا بـا همدیـگر جمع میشوند؟ اما آنها بودند کـه هـمـیـشـه اولـیـن و تازهترین خبرها و کشفهـای دنیا را یا حداقل خبر کشفها را برای مردم افغانستان میآوردهاند. مثل مسافران جادویی که خبرهای ســرزمـین های راز و رویا و جـادو را بـــا خــود حـمـل مــیکــردهانــد. شــایـد آنـهـا در ابــــتـــدا خیمههایی همراه داشتهاند... ا
در یـکـی از کـوچـه ها، در قریۀ دور افتاده در جوی زندان ولایت سمنگان، آواز خوش تــارهـا، صــدای آرام و متین چکش سبک بر روی چـوب تــراش خـــورده بــا صـــدای خـش خـش دسـتـان گــره بـسـتـۀ استاد مـحمد قل هفتاد ساله، موسیقی زندگی را تشـکـیـل مـی دهـد. دنبوره ها، در کنار دیــوار کـاه گـلـی کارگاه استاد محمد قل، صـف کـشـیـده انـد و انـتظار می کشند تا اسـتـاد، تارها را بر شانه های شان ببندد و آنـهـا نـیـز بـا شـور فـراوان، پـس از آشنا شـدن بـا سـر انـگشتان نوازندگان، بنالند. این روزها استاد محمد قل دنبوره ساز، به گفـتـۀ خـودش وقت سرخاریدن ندارد و به قول معروف دست به دستش... ا
اوشبو طریقت، عرفانی و فـلـسفی تفکر ایگـه سـی، «مـولـوی»، «مولانا» و عادی خـلـق ایچیده «ملای روم» لقب لری بیلن شهـرت قـازانگن بویوک شاعر جلال الدین محمد بـن بهـاؤالـدیـن ولد نامیگه منسوب دیر. تـورکـیه لیک ییریک تصوفشناس عالم مـرمـره اونیویرسیتی الهیات فاکولته سی نـیـنـگ اسـتـادی دوکتور سلجوق ایرآیدین «تـصـوف و طـریـقت لر» ناملی کتابیده، او نـیـنـگ آتـه سـی حقـیـده قـویـیده گیدیک مـعـلـومـات بـیـره دی: «سـلـطـان الـعـلما لـقـبـی بـیـلن تنیلگن محمد بهاؤالدین ولد بـن حـسـیـن البکری بلخ شهریده دنیا گه کـیـلـدی. آنـه سـی، خــراسان پادشاهی علاؤالدوله خوارزمشاه نینگ... ا
وطــن عـزیـز مـا یـك كـشور كاملاً سنتی است كه هنوز هم با تـسلط كـامـل عـلـم و تـكـنـالــوژی و ارتـبــاطــــات جــهـانی در جــهـــان و كـشــور هـای هـمــسایــه، در بــســیــاری از نـقـاط دور از مركز بـه جای قانون و حتـی گاهی به جای شرعیت نيز سنت ها و عرف و عادت ها بر سرنوشـت انـسـانهای جامعۀ ما حكم میكند. تغـیـیـر باورها و سنت هـا بسیار دشوار و زمانگیر است. از هـمـیـن جـهـت نـمی تـوان آنهـا را بـه زور تغییر داد یا با فـشار حركت آن را بـه سـوی زمـانوی شدن، جهانی شدن و قـانـونـی شـدن سرعت بخشید. تـفـكـر و دیــد جــامـعـۀ مـا نسبت بـه مـوسـیـقـی نیز از باورها و سنت های مردم... ا
بــابــه قِــران هـنـرمـنـد آواره و درویـشـی از ولـسـوالـی خُـلم (تـاشقرغان) بود. نام اصلی اش عـبـدالـغفار فرزند سلطان بود. او در سال ۱۲۸۹ خـورشـیـدی در گــذر ده حــسن ولـســوالــی تــاشــقـرغان ولایت ســمـنـگـان پــا بـه جـهــان هـــســــــتی گـذاشـت. بـابـه قِـران از آوان کــودکـی به خـوانـدن آهـنگ های محلی آغاز نمود. در سـن دوازده سـالـگـی نـزد مـرحوم محمد حـکـیـم تـنـبـور نـواز بـه نــواخــتــن دنبوره پـرداخـت. او پـس از ســـال هـا تــوانست پـول نـاچـیـز را جـمع کند تا اینکه توانست دنـبـورهای بــرای خــود خـریـداری کند. در ولسـوالــی تــاشــقـرغان به جز بابه قِران کسـی دیگری نبود که در محافل خوشی آهنگ بسراید... ا
محمد جان ولد بدل مشهـور بـه بـنـگیـچه تــاشــقـرغــانــی در سال 1307 هــجـری شمـسی در گــــذر ایــش مـحـمــد بـیـک نـاحـیـۀ اول شهـــر تـــاشــقــرغـان مـرکـز ولـسوالــی خـُلــم در یک خانـوادۀ هنرمند تــولــد شده است. پــدرش بـه اسم بـدل مشهــور بــه بــدل مـست تـاشـقـرغـانی بــوده بـه نـواختن دمبوره مهارت داشـتـه، بـنـگـیـچـه پـدرش را درسن 2 سـالـگی از دست داده تـحـت تـربـیــۀ مــادرش قـــرار گـرفـت. در سـن خــورد سالـی نزد مـلای مـحـله به فرا گیری دروس دینی پرداخته، کـتـب مـتـداولـه را الــی پـنـجﮔــﻧـﺞ، قـرآن کـریـم، غـیـاثـی و دیــوان حـــافــظ تــمـام نــمــــوده در ســـــال 1329 هــــجــــــری شمسی بـه خدمت عسکری... ا
خمسه سرایی سنّت دیرینهيی در ادبیات مـشرق زمین به شمار میرود. آغاز گر این سـنـت پـسـنـدیـدۀ ادبـی، شاعر و متفکر بــزرگ سـدۀ ششم هجری، حکیم جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی مـتـخـلـص بـه نــظــامــی گنـجـهيی بود. خمسهسرای پــس از نـظـامـی بـه سنت نـیرومند ادبی مبدل گشت. سازگار با این سـنـت ادبـی بــرای هـر شـاعـری کـه به سـرودن خـمـسـه دسـت مـییـازیـد، این کــافــی نـبود که فقط پنج داستان منظوم بـسـرایـد. بل این داستان های پنجگانه از لحاظ مـوضـوع، ژانر، سوژه، وزن عروضی، سـیـمـاهـا و ترکیب خود نیز میـبـایــســت هـمـگـون بـا داسـتــان هــای «پنـج گنج» نظامی بوده... ا
ایــن کــتـاب بـراســاس پــروژۀ عـلـــمـی-پـژوهـشی «مـرکز علـوم اجــتــمــاعــی» ریاست اکادمی علوم جمهوری اسـلامـی افـغـانسـتــان در ســال 1386 خـورشیدی توسط مـحترم مـحـمـد حـلیــم یــارقــیــن تـهـیـه و تـألــیـف گــردیــده اســت. مــواد مــنــدرج کــتـاب بــرپــایــۀ کــار پژوهشی ســاحـوی و کتــابخانهیی آماده شده و در ســـال 1389شــمــسی مطــابــق 2010 مـیــلادی بـا کــمـک مالی «غضنفر بانک» توسط «مؤسسۀ انـتـشارات خــراســان» در (204) صــفــحـه، بــه قـطـع رقـــعـی و صـحـافـت مـرغـوب، بـا تـیراژ 1000 نسخه در کابل به چـاپ رســیـده اسـت. در ایــن کــتـاب، مـعـلـومـات و اطـلاعـات درخــور و سودمندی در بارۀ اتنوگرافی... ا